دونالد ترامپ، رئیس جمهور جنجالی ایالات متحده حتی پیش از آن که موفق به راه یابی به کاخ سفید شود، بارها در سخنرانیها و جلسات تبلیغاتی خود سیاست دولتهای وقت واشنگتن را در مورد افغانستان زیرسوال برد و کم نبود حملات تندی که ترامپ علیه حضور آمریکا در افغانستان نمود. حال اما با گذشت نزدیک به شش ماه از بدست گیری قدرت، برنامه و استراتژی دولت او درباره افغانستان به شدت مبهم و نامشخص است،
نظر به اهمیت استراتژی پیش روی آمریکا در افغانستان گفتگویی را با آقای پیرمحمدملازهی، از کارشناسان باسابقه و خبره حوزه افغانستان داشتهایم و نظرات وی را درباره سیاست خارجی آمریکا در افغانستان جویا شدیم.
بصورت کلی رویکرد آمریکا را در دوره ترامپ نسبت به افغانستان چگونه ارزیابی میکنید؟
باید توجه داشت که رویکرد آمریکا نسبت به افغانستان پیش از ترامپ در زمان آقای اوباما حاکی از آن بود که به تدریج واشنگتن باید نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج و مسئولیت را به نیروهای افغان واگذار کند و در واقع نیروهای آمریکایی قرار بود بیشتر نقش آموزشی و مستشاری را بعد از این در افغانستان بدست گیرند. اما این سیاست چندان مورد قبول ترامپ نبود و از همان ابتدای روی کارآمدن وی مشخص بود که این سیاست را تضعیف خواهد کرد.
اما در عین حال این ابهام نیز وجود داشت که ترامپ چه سیاستی را می تواند در پیش بگیرد که منافع آمریکا را در افغانستان تامین کند. در این ارتباط البته اختلاف نظر میان فرماندها میدانی و نظامی آمریکایی در افغانستان و از طرف دیگر پنتاگون وجود داشت. یعنی در داخل آمریکا دیدگاههایی متفاوت از افسران ارشد آمریکایی حاضر در افغانستان وجود داشت. درخواست اصلی افسران آمریکایی و ناتو در افغانستان مبنی بر افزایش نیرو است و این افسران معتقدند که با تعداد نیروی فعلی نمیتوان اقدامی را علیه طالبان دنبال کرد. از طرف دیگر این استراتژی همچنان نامشخص است که در صورت افزایش نیروی خارجی در افغانستان این نیروها باید بصورت مستقیم وارد عملیاتهای میدانی و جنگ شوند یا اینکه استراتژی مشاورهای و آموزشی این نیروها یه مانند دوره اوباما ادامه خواهد یافت. در این مورد ترامپ هنوز نتوانسته تصمیم جدی و مشخصی بگیرد و موضوع افزایش و نقش نیروها در افغانستان را به ژنرال متیس در وزارت دفاع واگذار کرده است.
از طرف دیگر شخص ژنرال متیس نیز در این ارتباط همچنان نتوانسته به یک جمعبندی و نتیجه کلی دست یابد و قرار است تا یک ماه دیگر نوع استراتژی آمریکا را در افغانستان اعلام کند. هرچند صحبت بر این است که حداقل بین 3 تا 5 هزار نفر نیروی جدید را آمریکا به افغاستان اعزام خواهد کرد و در اجلاس اخیر بروکسل نیز ترامپ از کشورهای اروپایی درخواست آمادگی برای اعزام نیروی جدید به افغانستان برای مقابله با نیروهای شورشی ضد دولت مرکزی کابل را داشت.
همچنین دلیل دیگری که باعث شده تا آمریکاییها در افغانستان نتوانند به راحتی به یک تصمیمگیری مناسب دست یابند، نقش روسیه در افغانستان در ارتباط با نزدیکی به طالبان است. این نگرانی برای آمریکاییها وجود دارد که روسیه بتواند با تجهیز طالبان معادلات را در افغانستان بدست گیرند. در واقع روسها نگران نفوذ داعش در آسیای مرکزی و مناطقی از چچن و داغستان میباشند و وجود همین نگرانی از جانب روسها باعث شده تا آمریکاییها به نقش روسیه در افغانستان مشکوک شوند. براین اساس آمریکاییها احساس میکنند بازی را در افغانستان به رقبای چینی و روسی خود در حال واگذار کردن هستند و به همین دلیل خیلی شتاب زده به فکر افزایش نیرو می باشند.
با این حال پیش از این نیز امریکا حدود 13 هزار نیرو در افغانستان را در اختیار داشت و نتوانست به اهداف خود دست یابد و حال با افزایش 5 تا 6 هزار نفری نیرو نیز بعید خواهد بود که آمریکا در دستیابی به اهداف خود بتواند به توفیقی دست یابد، مگر آن که آمریکا به فکر تغییر استراتژی اساسی خود در صحنه افغانستان باشد.
در عین حال این مسئله هم چنان جای بحث دارد که بطور کلی چه چالشها و محدودیتهایی در ارتباط با برنامهها و استراتژیهای کلی امریکا در افغانستان وجود دارد؟
در این ارتباط باید گفت که چالشها بطور کلی در دو سطح قابل طرح میباشند:
- چالشها و محدودیتهای داخلی آمریکا: در داخل آمریکا این نگرانی وجود دارد که افغانستان تبدیل به ویتنام دوم برای امریکا شود و دچار شکست شوند. بویژه در صورت تائید اخباری مبنی بر کمک تسلیحاتی روسها به طالبان، شرایط برای آمریکا بسیار سختتر خواهد شد. بویژه آن که اگر روسها تصمیم داشته باشند تسلیحات سنگین در اختیار طالبان قرار دهند که این احتمال در آینده در صورت تشدید رقابتها وجود دارد. در این صورت آن بخش از مخالفان جنگ در آمریکا این نگرانی را در سطح افکار عمومی مطرح خواهند کرد و فشارها برای خروج آمریکا از افغانستان بیشتر شود. از طرف دیگر جناح ترامپ به عنوان جناح حاکم بدنبال تشدید جنگ و تداوم و افزایش حضور هستند. این افراد تنها بدنبال افغانستان نیستند، بلکه افغانستان برای این جناح به عنوان یک سکوی پرتاب برای تحرکات مورد نظرشان در دیگر مناطق از جمله آسیای مرکزی، چچن و حتی مناطقی از چین هستند.
- چالش دوم در داخل افغانستان است. در افغانستان موضع و نگاه یکدستی در ارتباط با حضور آمریکا وجود ندارد. بسیاری در افغانستان معتقدند که نفس حضور آمریکا باعث تشدید جنگ به بهانه حضور طالبان و داعش میشود و به طولانی شدن بحران طی سالهای آتی منجر خواهد شد.
واکنش بازیگران داخلی بویژه طالبان به سیاستها و رویکرد جدید آمریکا در دوره ترامپ در افغانستان چگونه خواهد بود؟
طالبان در حال حاضر خود را در موضع قدرت می بیند هرچند این قدرت در حدی نیست که بتوانند به کابل حمله کند، از طرف دیگر دولت افغانستان نیز آن چنان قدرتمند نیست که بتواند خارج از کابل طالبان را مجبور به عقب نشینی و شکست نماید و در این شرایط یک بن بست راهبردی ایجاد شده است.
اما بحثی که در خصوص طالبان وجود دارد این است که محرک طالبان برای جنگ حضور نظامی خارجی است. لذا اگر این حضور خارجی نباشد به نظر نمیرسد که طالبان چندان متمایل به پیگیری جنگ باشد و این احتمال وجود دارد که این گروه به سوی نوعی مصالحه متمایل و برای مشارکت در قدرت گرایش پیدا کند.
بنابراین اگر طالبان احساس کند که در استراتژی جدید آمریکا، ترامپ مصمم به حذف طالبان از صحنه افغانستان است و یا مجبور کردن طالبان به پایان دادن به جنگ، در این صورت طالبان ممکن است واکنش نشان دهد ولی اگر در استراتژی جدید آمریکا تغییری خاصی ایجاد نشود و وضعیت فعلی تداوم یابد، طالبان نیز به سمت تشدید جنگ داخلی پیش خواهند رفت.
چشم انداز حضور آتی آمریکا را در دوره ترامپ در افغانستان چگونه ارزیابی میکنید؟
این بستگی دارد به این که رقابت قدرتهای جهانی در افغانستان و در خاورمیانه به چه شکل پیش رود. تحولاتی که در یمن، عراق، سوریه و حتی لیبی جریان دارد بر تحولات افغانستان تاثیرگذار و تعیین کننده است. اگر رقابتها میان روسیه و چین از یک طرف و اتحادیه اروپا و آمریکا از طرف دیگر تشدید شود، بدون شک بحران در افغانستان تشدید خواهد شد و راه حلهای سیاسی کمتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما اگر روسیه بتواند با امریکای ترامپ به توافق برسند و در سایر مناطق مانند سوریه، اوکراین، عراق به جمعبندی مشترکی دست یابند، در این صورت این احتمال وجود دارد که در افغانستان نیز از همین الگو پیروی شود و ضمن کاهش جنگ و درگیریها، طرفین به سمت نوعی راه حل سیاسی متمایل شوند.