الوقت - اسماعیل باقری - پس از تسلط طالبان بر افغانستان در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، شمار قابل توجهی از نیروهای نظامی و امنیتی دولت پیشین، به دلیل عدم اطمینان به اعلام عفو عمومی طالبان و بیم از پیگرد، مجبور به فرار از کشور شدند. رویکرد طالبان اگرچه در ظاهر با اعلام عفو همراه بود، اما در عمل با بازداشتهای هدفمند و تعقیب خانهبهخانهٔ برخی از اعضای سابق حکومت بویژه فرماندهان نظامی و نیروهای مخالف همراه شد.
وضعیت نظامیان پیشین افغانستان پس از طالبان
وضعیت نظامیان پیشین افغانستان پس از حاکمیت طالبان به طور کلی دوگانه بود: عده ای از نظامیان پشتون و تکنوکراتها توانستند با سازگاری یا همکاری با ساختار جدید(حکومت طالبان)، به فعالیت خود ادامه دهند؛ اما بخش دیگری از نیروها، به ویژه آنان که مخالف سرسخت طالبان شناخته میشدند، یا مجبور به فرار شدند یا هدف خشونت قرار گرفتند.
این روند حذف مخالفان، حتی پیش از سقوط کابل نیز قابل مشاهده بود. از جمله، ژنرال عبدالرازق اچکزی، فرمانده پلیس قندهار و از مخالفان شناختهشدهٔ طالبان و پاکستان، که در ۲۶ مهر ۱۳۹۷ توسط یک عامل نفوذی طالبان در داخل محافظانش ترور شد. این ترور نشان میداد که طالبان از مدتها قبل برای تضعیف ساختار امنیتی دولت پیشین و حذف چهرههای اثرگذار، برنامهریزی هدفمند داشتهاند.
پس از تسلط طالبان نیز برخی از فرماندهان پیشین، مانند ژنرال یاسین ضیا و ژنرال عبدالغنی علیپور (قومندان شمشیر)، به مبارزهٔ مسلحانه علیه طالبان روی آوردند. در مقابل، گزارشها حاکی است که دولت اشرف غنی در ماههای پایانی، نه تنها مقاومت سازمانیافتهای در برابر پیشروی طالبان انجام نداد، بلکه در مواردی حتی علیه برخی از همین مخالفان طالبان نیز عملیات نظامی انجام داد.
به طور کلی، ترکیبی از عوامل از جمله برنامهریزی قبلی طالبان برای حذف مخالفان، ضعف رهبری دولت مرکزی، عدم حمایت کافی از نیروهای محلی مقاومت، و همکاری بخشی از نظامیان سابق با طالبان، باعث شد تا طالبان در مدتی کوتاه (حدود ۱۱ روز) بر اکثر ولایات افغانستان مسلط شوند.
موج ترورها در خارج از افغانستان
از مرداد 1400 به بعد حملات و دستگیری نیروهای نظامی و امنیتی مخالف طالبان شدت گرفت و بعد از پاکسازی و تثبیت قدرت طالبان در کابل این اتفاقات هر از چند گاه در خارج از افغانستان اتفاق میافتد. براساس گزارشها در کمتر از چهار ماه، سه چهره مخالف طالبان در ایران ترور شدهاند. از جمله ژنرال اکرامالدین سریع، فرمانده پیشین پلیس تخار و بغلان، محمد امین الماس، فرمانده پیشین یک یگان ارتش و معروف غلامی، فرمانده نزدیک به اسماعیل خان. درباره ترور فرمانده نزدیک به اسماعیل خان در مشهد گفته شده که قاتل با برنامهریزی قبلی، وارد دفتر کار این فعال سیاسی افغانستانی شده و با استفاده از سلاح کمری، با استفاده از بالش برای جلوگیری از صدای تیراندازی؛ با شلیک دو گلوله او را به قتل رسانده و سپس از محل متواری شده است. اما روز دوشنبه ۲۴ شهریور فرد قاتل توسط نیروهای امنیتی ایران در مرز دوغارون شناسایی و دستگیر شد. این ترورها موجی از نگرانی در میان مردم افغانستان ایجاد کرده است و هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حملات را بر عهده نگرفته، اما مخالفان طالبان، این اقدامات را مرتبط با جریانهای امنیتی طالبان میدانند. پیشتر نیز مقامهای طالبان تهدید کرده بودند که میتوانند مخالفان خود در خارج از کشور را هدف قرار دهند. «نبی عمری»، معاون وزارت امور داخله طالبان گفته بود با پانصد روپیه پاکستانی میتواند در کشورها همسایه ترور کند و سعید خوستی، سخنگوی سابق سراج حقانی گفته بود طالبان صدها داوطلب برای ترور در خارج از مرزهای افغانستان دارد. به تازگی نیز معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران از تشکیل پروندهای در خصوص قتل ژنرال اکرامالدین سریع و محمدامین الماس خبر داده است.
اکرامالدین سریع، فرمانده پیشین پلیس ولایت تخار در دولت سابق افغانستان بود و بر اساس این گزارشها، وی پس از خروج از محل کار خود در خیابان ولیعصر تهران هدف حمله مسلحانه قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر، به بیمارستان منتقل شد، اما به دلیل شدت جراحات جان باخت. محمدامین الماس نیز که همراه ژنرال سریع بوده است، نیز ساعاتی بعد تسلیم مرگ شد. تلاش طالبان برای حذف مخالفان هنوز ابعاد و جزئیات بیشتر درباره ترور این افراد مشخص نیست، اما آن چه مشخص می باشد آن است که طالبان تلاش می کند طبق فهرستی که دارد همه ژنرال ها و مقامات سابق تاجیک و ازبکها و سپس هزاره ها که از نظر طالبانِ افغانستان مشکل ساز هستند را به افغانستان برگردانند یا اگر این مخالفان به افغانستان برنگشتند، آنها را ترور کند. این ترورها هشداری نیز از سوی طالبان به جریانهای مخالف طالبان و هم ایران و هم سایر کشورهای منطقه است و به معنای آن است که علی رغم این که طالبان می گویند از خاک ما ضرری به دیگر کشورها نمیرسد، اما این گونه نیست. هرچند طالبان فعلا سکوت کرده، اما باید خیلی ساده اندیش باشیم که دست طالبان را در این ترورها نبینیم، چون مهمترین نفع این ترورها را طالبان میبرد.
دست های پشت پرده ترور
البته سناریوهای دیگری نیز درباره عوامل این ترورها وجود دارد، مثلا برخی گفتهاند که شاید دستهای اطلاعاتی فراتر از خود افغانستان مثل آی.اس.آی پاکستان در این ترورها وجود داشته باشد تا با انجام این ترورها، نگاه ایران به طالبان تغییر کند و روابط طالبان و ایران دستخوش تغییراتی شود. از سوی دیگر برخی نیز گفتهاند که شاید این ترورها از سوی جریانهای مخالف طالبان در ایران صورت میگیرد تا توجه ایران را به جبهه مخالف طالبان جلب شود و شاید این ترورها از سوی جریان مهاجران حامی طالبان در ایران صورت میگیرد تا ایران متوجه فعالیت گروههای مخالف طالبان شود. به هر حال همه این سناریوها، صرفا حدس و گمان است و تا کنون هیچ گروهی این ترورها را برعهده نگرفته و ابعاد آن مشخص نیست و طالبان نیز سکوت کرده است. با این حال، به احتمال زیاد، ترورها از سوی طالبان و نیروهای نفوذی آنها صورت میگیرد.
زنگ خطر برای ایران
این ترورها چشم انداز روابط کشور ما و طالبان را مخدوش می کند. ایران پس از کسب اطلاعات دقیق از چند و چون چنین ترورهایی و با شناخت بیشتر و اطلاعات برتر، در صورت دخیل بودن حکومت طالبان، باید هشدارهای لازم به آنان را بدهد و تاکید داشته باشد که ایران جغرافیای تسویه حسابهای قومی- سیاسی طالبان نیست و این مساله دارای عواقب و پیامدهایی برای حکومت طالبان خواهد داشت. متاسفانه منطق طالبان، منطق زور و قدرت است و هرجا با قدرت به طالبان جواب داده شود، تسلیم می شوند و در صورت مماشات این ترورها می تواند ادامه دار باشد.
ایران باید ارزیابی دقیق و همهجانبهای از ماهیت دولت طالبان، ساختار درونی آن و میزان نفوذ احتمالی این گروه در داخل مرزهای کشورمان به عمل آورد. همچنین ضروری است که شناخت عمیقی از جامعه مهاجران افغانستانی در ایران کسب کرده تا مشخص شود چه بخشهایی از این جامعه ممکن است درگیر فعالیتهای ضدامنیتی باشند و وابستگی یا همکاری آنان با کدام جریانها و بازیگران داخلی، منطقهای یا بینالمللی است. هم حضور نفوذیهای طالبان و هم فعالیت مخالفان طالبان در میان اتباع افغانستانی (چه دارای مجوز اقامت و چه غیرمجاز) زمانی به چالشی امنیتی برای کشور ما تبدیل میشود که ایران را به عرصهای برای تسویهحسابهای گروهی و اختلافات خارجی تبدیل کنند.
متاسفانه تعدد رویکردی و نبود نگاه واحد و منسجم درباره اتباع افغانستانی و طالبان باعث شده، امنیت ملی ایران تحت تاثیر این نگاههای ناهمگون قرار گیرد و این مسئله یک تهدید امنیتی جدی علیه امنیت ملی کشور ماست که باید با آن مقابله شود. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران همواره و بهصورت جدی خواستار امنیت، ثبات و توسعه افغانستان بوده و بر تشکیل حکومتی فراگیر با مشارکت واقعی تمام گروههای قومی، مذهبی و سیاسی در ساختار قدرت تأکید داشته است. از نگاه ایران، حکومت انحصاری یک قوم بر دیگر اقوام یا حذف هر یک از جریانهای مؤثر از جمله طالبان، از مشارکت در یک نظام مردمسالار، هیچکدام مطلوب و پایدار نیست. ایران اساساً مخالف هرگونه مداخله بازیگران بیرونی در امور افغانستان است که به بیثباتی و ناامنی در این کشور دامن میزند.
