سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

دکترین امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ

دکترین امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ

undefined
بازسازی غزه؛ چالش‌ها، مخاطرات و سناریوها

بازسازی غزه؛ چالش‌ها، مخاطرات و سناریوها

undefined
طالبان و پاکستان؛ از هم‌پیمانی تا دشمنی

طالبان و پاکستان؛ از هم‌پیمانی تا دشمنی

undefined
کاروان‌های دریایی کمک به غزه

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

undefined
جنگ 12 روزه

جنگ 12 روزه

undefined
گاه‌شمار جنگ غزه

گاه‌شمار جنگ غزه

undefined
توافق صلح ایران و عربستان

توافق صلح ایران و عربستان

undefined
طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

تندروهای صهیونیست‌ باد کاشتند پس طوفان درو می‌کنند!
فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
New node

New node

تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

New node

New node

سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
alwaght.net
مقاله
توافق مخفیانه با الیت سیستمز

امارات چگونه به بزرگ‌ترین شریک نظامی رژیم تبدیل شد؟

جمعه 28 آذر 1404
امارات چگونه به بزرگ‌ترین شریک نظامی رژیم تبدیل شد؟
روابط دفاعی رو به رشد بین امارات متحده عربی و اسرائیل پیامدهای منطقه‌ای - و احتمالاً جهانی - قابل توجهی دارد و می‌تواند چشم‌انداز امنیتی منطقه غرب آسیا را تغییر دهد. 

 

الوقت- رسانه‌های صهیونیستی در روزهای اخیر از امضای یکی از بزرگ‌ترین قراردادهای صادرات تسلیحات در تاریخ صنایع نظامی این رژیم خبر دادند؛ قراردادی که بنا بر گزارش‌ها، میان شرکت Elbit Systems و United Arab Emirates منعقد شده و ارزشی در حدود ۲٫۳ میلیارد دلار دارد.

به نوشته رسانه اقتصادی اسرائیلی کالکالیست و همچنین پایگاه تخصصی Intelligence Online، این قرارداد برای دوره‌ای حدود هشت تا ده ساله طراحی شده و به دلیل حساسیت‌های امنیتی، بخش قابل توجهی از جزئیات آن تحت محدودیت انتشار قرار دارد.

 شرکت البیت سیستمز در بیانیه رسمی خود، بدون اشاره به نام طرف قرارداد، از امضای یک «قرارداد راهبردی بزرگ با یک مشتری بین‌المللی» خبر داد؛ بیانیه‌ای که خیلی زود گمانه‌زنی‌ها درباره هویت این مشتری را به سمت امارات سوق داد و چند روز بعد، گزارش‌های رسانه‌ای این موضوع را تأیید کردند.

 

قرارداد شامل چیست و چرا جزئیات آن محرمانه مانده است؟

 بر اساس اطلاعات منتشرشده، این توافق صرفاً فروش یک سلاح یا سامانه منفرد نیست، بلکه به‌احتمال زیاد شامل یک بسته جامع امنیتی–نظامی می‌شود؛ بسته‌ای که می‌تواند ترکیبی از سخت‌افزار، نرم‌افزار، آموزش نیروها، پشتیبانی فنی بلندمدت و به‌روزرسانی‌های تدریجی باشد.

 رسانه‌های صهیونیستی تأکید کرده‌اند که ماهیت دقیق سامانه‌ها (از جمله اینکه آیا این قرارداد شامل فناوری‌های جنگ الکترونیک، سامانه‌های دفاع هوایی، فرماندهی و کنترل، یا حفاظت از زیرساخت‌های حساس است یا نه) به‌طور رسمی اعلام نشده است. دلیل این محرمانگی، هم حساسیت درباره آنچه صادرات فناوری‌های پیشرفته و هم ملاحظات مربوط به حفظ «برتری کیفی نظامی» این رژیم در منطقه عنوان شده است.

 

ارتقاء فناوری J-Music

منابع نزدیک به این موضوع به مجله Intelligence Online اطلاع دادند که انتظار می‌رود این سیستم جدید، نسخه‌ای ارتقا یافته و در مقیاس بزرگ از سیستم شناخته شده J-Music DIRCM (سامانه مادون قرمز هدایت ‌پذیر) شرکت Elbit باشد. این فناوری برای مختل کردن موشک‌های ردگیر حرارتی با استفاده از پارازیت مبتنی بر لیزر طراحی شده است.

طبق این گزارش، این توافق‌نامه به عنوان یک قرارداد دولت با دولت امضا شده است. با این حال، سرمایه‌گذاری مشترک مورد نیاز برای اجرای واقعی این برنامه هنوز رسماً آغاز به کار نکرده است.

شرکت البیت سیستمز تصمیم گرفته است که رسماً در این مورد اظهار نظر نکند و ثبت آن در بورس تل‌آویو بدون افشای هویت خریدار انجام شده است، و دلیل آن را الزام اکید به حفظ محرمانگی از سوی مشتری ذکر کرده است.

پنهان‌کاری پیرامون این قرارداد تصادفی نیست. در صورت تأیید، این اولین قرارداد دفاعی است که از زمان وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بین یک کشور عربی و یک پیمانکار دفاعی اسرائیلی امضا می‌شود و به همین دلیل امارات با توجه به انتقادات منطقه‌ای و فشارهای سیاسی ناشی از جنگ در غزه، احتیاط زیادی به خرج داده است.

مدافعان حقوق فلسطینیان و فعالان ضدجنگ استدلال می‌کنند که چنین توافق‌هایی نه تنها خیانت به آرمان فلسطین است، بلکه با پاداش دادن به اسرائیل در زمانی است که این رژیم و سران آن با اتهامات فزاینده نسل‌کشی، جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت روبرو هستند.

اتکای رژیم صهیونیستی به منابع حاصل از فروش‌های نظامی به دلیل هزینه‌های سنگین دو سال جنگ و تجاوز منطقه‌ای، به شدت افزایش یافته و در نتیجه خرید تسلیحاتی یعنی کمک به توانمندی‌های این رژیم برای جنگ‌افروزی بیشتر در غزه و منطقه.

حتی منتقدین فراتر مواضع اخلاقی معتقدند که هرگونه قرارداد با شرکت‌های صهیونیستی به دلیل دست داشتن در ارتکاب جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی خلاف قوانین بین المللی است.

طبق معاهده تجارت اسلحه ۲۰۱۳، هرگونه معامله تسلیحاتی که شامل خطر آشکار یا قابل توجه استفاده برای ارتکاب نقض‌های فاحش حقوق بشر یا قوانین بشردوستانه بین‌المللی باشد، باید متوقف شود.

در این میان الیت از جمله شرکت‌های اصلی نقش‌آفرین در جنگ غزه و نسل‎‌کشی فلسطینیان بوده است. برای مثال در اوایل جنگ غزه وزارت دفاع رژیم از قرارداد جدیدی با شرکت البیت سیستمز برای تأمین مهمات خمپاره‌انداز دقیق ارتش به ارزش بیش از ۲۲۰ میلیون دلار خبر داد. البیت تأیید کرد که مهمات خمپاره‌انداز هدایت‌شونده لیزری و سیستم‌های GPS معروف به «نیش آهنین» را طی دو سال آینده تحویل خواهد داد.

«نیش آهنین» یک گلوله خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری است که دارای حسگر و فیوز لیزری موج پیوسته کدگذاری شده است. این گلوله هم سبک و هم مقرون به صرفه است و برد هدف‌گیری آن از ۱ تا ۱۲ کیلومتر متغیر است.

در آن برهه بزهل ماخلیس، رئیس و مدیرعامل شرکت البیت سیستمز، بر تعهد مداوم این شرکت به توسعه، تولید و ارائه راه‌حل‌ها و محصولات فناوری برتر، به مشتریان در اراضی اشغالی و در سطح بین‌المللی تأکید کرد.

شرکت البیت سیستمز همچنین با ساخت دیوار بدنام حائل در کرانه باختری، و مجهز کردن آن به سیستم‌های نظارتی پیشرفته، به اشغالگران صهیونیستی در اجرای برنامه‌های آپارتایدشان کمک کرده است

با این حال، امارات متحده عربی، نه تنها هیچ کاری برای توقف از این تجارت انجام نداده است، بلکه علناً از شرکت‌هایی که سلاح‌هایی را برای عملیات‌های کشتار و تخریب در نوار غزه و لبنان در اختیار ارتش صهیونستی قرار می‌دهند، حمایت کرده است.

 

چرا این قرارداد برای صنایع نظامی رژیم مهم است؟

 از منظر اقتصادی، این توافق یک دستاورد کم‌سابقه برای البیت سیستمز محسوب می‌شود. گزارش‌های مالی نشان می‌دهد که حجم سفارش‌های معوق (Order Backlog) این شرکت در سال‌های اخیر در محدوده ۲۳ تا ۲۵ میلیارد دلار قرار داشته و قرارداد امارات، به‌تنهایی حدود ۱۰ درصد از این سبد سفارش را تشکیل می‌دهد.

 به بیان ساده‌تر، این قرارداد:

 جریان درآمدی بلندمدت و پایدار برای البیت ایجاد می‌کند؛

 ریسک نوسانات کوتاه‌مدت بازار تسلیحات را کاهش می‌دهد؛

 و امکان سرمایه‌گذاری بیشتر در تحقیق و توسعه نسل‌های جدید سامانه‌های دفاعی را فراهم می‌سازد.

 تحلیلگران اقتصادی در اراضی اشغالی معتقدند که در شرایط افزایش رقابت جهانی در بازار تسلیحات، قراردادهایی از این دست جایگاه شرکت‌های اسرائیلی را در کنار غول‌های آمریکایی و اروپایی تثبیت می‌کند.

 

 شرکت الیت

شرکت البیت سیستمز، یک شرکت برجسته در صنایع دفاعی و فناوری رژیم محسوب می‌شود که اکنون در بازار جهانی تسلیحات برندی شناخته شده است.

این شرکت تولیدکننده پیشرو در زمینه پهبادهای بدون سرنشین برای کاربردهای نظامی و غیرنظامی، و همچنین سیستم‌های نوری و الکترواپتیکی و فناوری‌های دفاع هوایی است.

شرکت البیت سیستمز خود را «رهبر جهانی در فناوری دفاعی، ارائه‌دهنده راه‌حل‌های پیشرفته برای جهانی امن‌تر و ایمن‌تر» توصیف می‌کند.

این شرکت که در سال ۱۹۶۶ به عنوان بخشی از شرکت الکترونیکی صهونیستی الرون تأسیس شد، با همکاری مؤسسه تحقیقات نظامی این رژیم، فعالیت خود را برای توسعه رایانه‌ها و محصولات الکترونیکی آغاز کرد.

این شرکت در سال ۲۰۰۰ دچار تحول قابل توجهی شد و با شرکت فناوری الوپ (Elop Technology) ادغام شد و شرکت فعلی سیستم‌های البیت (Elbit Systems) را تشکیل داد و میلیاردر اسرائیلی، مایکل فدرمن (Michael Federman)، تا سال ۲۰۲۳ به عنوان رئیس هیئت مدیره آن فعالیت می‌کرد.

در سال ۲۰۱۸، شرکت البیت سیستمز، شرکت صنایع نظامی اسرائیل (IMI) را به قیمت ۵۰۰ میلیون دلار خریداری کرد و قابلیت‌های خود را در تولید و عرضه طیف وسیعی از سلاح‌ها و فناوری‌های نظامی گسترش داد.

شرکت Elbit Systems تقریباً ۱۹۰۰۰ نفر را در کشورهای مختلف استخدام می‌کند و تسلیحات تولیدی خود را در ایالات متحده، برزیل و هند با تمرکز استراتژیک بر آسیا و آمریکای لاتین عرضه می‌کند.

مشتریان این شرکت شامل کشورهایی مانند هند، قزاقستان، تایلند، میانمار، رواندا و استرالیا هستند که سال گذشته حدود ۶ میلیارد دلار درآمد داشته و ۱۷.۸ میلیارد دلار سفارش معوقه دارند.

این شرکت سابقه همکاری با ارتش اشغالگر اسرائیل را دارد، از جمله یک قرارداد ۵ میلیون دلاری برای تجهیز دیوار حائل کرانه باختری به سیستم‌های نظارت الکترونیکی و هشدار.

شرکت البیت سیستمز همچنین قراردادهایی با واشنگتن برای تأمین بالگرد و توسعه سیستم‌های پایگاه داده مرزی امضا کرده است.

 

 این قرارداد در چه بستری شکل گرفته است؟

رابطه امارات متحده عربی با شرکت البیت سیستمز بخشی از یک شبکه گسترده‌تر و پیچیده‌تر از همکاری‌های دفاعی است.

در سال ۲۰۲۱، شرکت البیت سیستمز، شرکت البیت سیستمز امارات (ESE) را برای افزایش همکاری بلندمدت با نیروهای مسلح امارات متحده عربی تأسیس کرد.

در سال ۲۰۲۲، شرکت البیت سیستمز قراردادی به ارزش ۵۳ میلیون دلار با امارات متحده عربی برای تأمین سیستم‌های حفاظت لیزری مبتنی بر مادون قرمز و جنگ الکترونیک برای هواپیمای ایرباس A330 مورد استفاده نیروی هوایی امارات متحده عربی امضا کرد. قرار است این قرارداد طی پنج سال اجرا شود.

در سال ۲۰۲۳، شرکت البیت سیستمز به عنوان اولین شرکت صهیونیستی که در نمایشگاه بین‌المللی دفاع (IDEX) در ابوظبی شرکت کرد، تاریخ‌ساز شد.

پس از عادی‌سازی روابط در سال 2020 تعدادی از شرکت‌های تسلیحاتی مشهور صهیونیستی در غرفه اسرائیل در دو نمایشگاه دفاعی ابوظبی حضور دارند. این شرکت‌ها شامل صنایع هوافضای اسرائیل (IAI)، شرکت RT LTA Systems، شرکت تولید تسلیحات EMTAN و شرکت Heven Drones که در زمینه سیستم‌های هوایی بدون سرنشین تخصص دارد، می‌شوند. این شرکت‌ها در تأمین سلاح‌های مورد نیاز ارتش اشغالگر اسرائیل برای حمله به غیرنظامیان نقش اساسی داشته‌اند.

موافقت امارات متحده عربی با مشارکت شرکت‌های تسلیحاتی صهیونیستی در نمایشگاه دفاع و امنیت دریایی NAVDEX 2025 و نمایشگاه بین‌المللی دفاع IDEX نشان دهنده حمایت مستقیم از صنایع نظامی و ماشین جنگی اسرائیل است.

 در این میان جدیداً قراردادی گزارش شده است که در آن امارات متحده عربی، پهپاد هرمس ۹۰۰ را از شرکت اسرائیلی البیت سیستمز - شامل انتقال فناوری و تولید بومی - خریداری خواهد کرد که اولین همکاری بزرگ دفاعی-صنعتی بین دو طرف خواهد بود. این هواپیما که قادر به حمل محموله‌هایی تا ۶۶۰ پوند است، می‌تواند تا ۳۰ ساعت در هوا بماند و به ارتفاع ۳۰۰۰۰ پایی برسد، در حالی که ماموریت‌هایی با تمرکز بر شناسایی، نظارت، رله ارتباطی و جنگ الکترونیک را انجام می‌دهد.

در ژانویه (بهمن ۱۴۰۳)، شرکت Thirdeye Systems، تأمین‌کننده تجهیزات نظامی رژیم صهیونیستی، ۳۰ درصد از سهام خود را به شرکت نظامی اماراتی «Edge» به قیمت ۱۰ میلیون دلار فروخت.

همچنین طبق گزارش‌های ماه اکتبر، یک شرکت نظامی اسرائیلی برای اولین بار از زمان عادی‌سازی روابط بین تل‌آویو و ابوظبی در سال ۲۰۲۰، یک شرکت تابعه در امارات متحده عربی تأسیس کرد.

این شرکت تابعه مستقر در ابوظبی به عنوان بازوی منطقه‌ای Controp در خلیج فارس فعالیت داشته و بر بازاریابی، فروش و نگهداری سیستم‌های الکترواپتیکی آن که برای ماموریت‌های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی در هوا، زمین و دریا استفاده می‌شوند، نظارت خواهد داشت.

علاوه بر خریدهای نظامی و دعوت از شرکت‌های صهیونیستی گزارش‌های رسانه‌ای فاش کرده‌اند که ابوظبی نقش مخفیانه‌ای در تسهیل ارسال سلاح از صربستان به سرزمین‌های اشغالی داشته است.

بر اساس گزارش Balkan Insight، شرکت دولتی اسلحه‌سازی صربستان، Yugoimport SDPR، از زمان آغاز عملیات طوفان الاقصی، سلاح‌هایی به ارزش ۱۷.۱ میلیون دلار به دست ارتش اشغالگر صادر کرده است.

صربستان و امارات متحده عربی از سال ۲۰۱۳ روابط دفاعی مستحکمی داشته‌اند که با یک قرارداد تسلیحاتی ۲۱۴ میلیون دلاری برجسته شده است.

این توافق شامل صادرات نفربرهای زرهی از صربستان به امارات متحده عربی و توسعه مشترک یک موشک هدایت‌شونده سطح به سطح بود.

در سال‌های اخیر، صادرات اسلحه از صربستان به امارات متحده عربی افزایش یافته است.

در سال ۲۰۲۲، صربستان و امارات متحده عربی توافق مهم دیگری برای فروش مقدار قابل توجهی مهمات امضا کردند که نشان‌دهنده همکاری دفاعی مداوم آنهاست.

امارات متحده عربی از تسلیحات صربستان برای حمایت از نیروهای نیابتی خود در یمن نیز استفاده کرده و پهپادهای ساخت شرکت‌های صربستانی را در اختیار شبه‌نظامیان نیروهای پشتیبانی سریع در سودان قرار داده است.

بنا به گزارش‌ها، این شبکه پیچیده معاملات و سرمایه‌گذاری‌های تسلیحاتی توسط محمد دحلان، مشاور محمد بن زاید، رئیس جمهور امارات، سازماندهی می‌شود.

دحلان که تابعیت صربستان و املاک لوکس در بلگراد را به دست آورده است، در حلقه ارتباطی روابط اطلاعاتی امارات و اسرائیل فعالیت می‌کند.

در کنار این نکات برجسته، دو طرف اطلاعات مربوط به تهدیدات مشترک را به اشتراک می‌گذارند و یک پلتفرم اطلاعاتی مشترک با نام مستعار کریستال بال (Crystal Ball) دارند که بر تهدیدات امنیت سایبری تمرکز دارد.

 

امارات چرا به‌دنبال چنین توافقی است؟

امارات این توافق را در چارچوب راهبردی می‌بیند که از سال‌ها پیش و به‌ویژه پس از توافق ابراهیم در سال ۲۰۲۰ دنبال کرده است؛ راهبردی برای تثبیت جایگاه خود به‌عنوان شریک امنیتی قابل‌اعتماد و «کشور عربی مطلوب» ایالات متحده. ریشه این رویکرد به پیامدهای سیاسی حملات ۱۱ سپتامبر بازمی‌گردد که بی‌اعتمادی‌هایی را در واشنگتن نسبت به امارات ایجاد کرد. در واکنش، رهبری ابوظبی به‌تدریج با گسترش روابط با نهادهای سیاسی، نظامی و فکری آمریکا و هم‌زمان نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی ، تلاش کرد این تصویر را ترمیم کند. نتیجه این روند، گسترش ارتباطات غیرعلنی با مقامات صهیونیستی و در نهایت عادی‌سازی روابط دیپلماتیک با میانجیگری آمریکا بود؛ مسیری که از آن پس، همکاری‌های امنیتی و نظامی را از سطح تماس‌های محدود به روابط رسمی و ساختاریافته رساند.

 

پیامدهای منطقه‌ای و حساسیت‌ها

 روابط دفاعی رو به رشد بین امارات متحده عربی و اسرائیل پیامدهای منطقه‌ای - و احتمالاً جهانی - قابل توجهی دارد و می‌تواند چشم‌انداز امنیتی غرب آسیا و شمال آفریقا را تغییر دهد.

 برخی تحلیلگران اسرائیلی هشدار داده‌اند که صادرات گسترده سامانه‌های پیشرفته به کشورهای منطقه را باید، به‌عنوان نشانه‌ای از شکل‌گیری محورهای امنیتی جدید در خلیج فارس تفسیر کرد.

صادرات دفاعی تل آویو به کشورهای عربی در سال‌های اخیر به رکورد جدیدی رسیده است.

به گزارش  اوراسیا تایمز ، تا ۱۲ درصد از فروش جهانی سلاح‌های ساخت رژیم صهیونی در سال ۲۰۲۴ به کشورهای عربی که روابط خود را تحت توافق‌نامه‌های ابراهیم عادی‌سازی کردند، اختصاص یافته است ، که این رقم نسبت به سال قبل تنها سه درصد افزایش یافته است.

خریدهای ترکیبی امارات، بحرین، مراکش و سودان تقریباً به ۱.۸ میلیارد دلار رسید و کشورهای عربی را به سومین بازار بزرگ سلاح‌های صهیونی پس از اروپا و منطقه وسیع‌تر آسیا و اقیانوسیه تبدیل کرد.

نگرانی و هشدارهای فزاینده سران کشورها و دولت‌های کشورهای ساحلی دریای سرخ در مورد نظامی شدن منطقه، نشان دهنده درک دیرهنگام این موضوع است.

 بر کسی پوشیده نیست که عادی‌سازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۰، حضور صهیونیست‌ها در جزایر استراتژیک یمن را تحت پوشش اماراتی مشروعیت بخشید.

جنگ علیه یمن ابعاد امنیتی و نظامی عمیق‌تر و خطرناک‌تری نسبت به بهانه‌ها و اهداف اعلام‌شده ائتلاف به خود گرفته است. این امر به ویژه در جزیره میون در تنگه باب المندب، جایی که امارات متحده عربی در اواخر سال ۲۰۱۶ یک پایگاه نظامی و باند فرودگاه در آن تأسیس کرد، و در مجمع‌الجزایر سقطری، جایی که مراکز نظارتی مرتبط با زیردریایی‌های با فناوری جاسوسی در اواخر سال ۲۰۲۰ در مناطق «راس قطینان» و «جمجمه» مومی، مشرف به دریای عرب، خلیج عدن و باب المندب، تأسیس شدند، مشهود است.

این اقدامات ناشی از معادله خصمانه یکپارچه اماراتی- سعودی- صهیونیستی علیه نیروهای صنعا پس از مشارکت انصارالله در حمایت از غزه و ممنوع اعلام کردن حرکت کشتی‌های آمریکا و رژیم در دریای سرخ بوده است.

ایسایاس آفورکی، رئیس جمهور اریتره، اخیراً در ماه نوامبر زنگ خطر را به صدا درآورد و تحرکات نظامی نگران‌کننده امارات و اسرائیل در دریای سرخ را «توطئه‌ای» برای تغییر نقشه ژئوپلیتیکی منطقه توصیف کرد. او صریحاً هشدار داد که قدرت‌های خارجی در تلاش برای ایجاد سلطه هستند و به تلاش‌ها برای ساخت پایگاه در جزایر یمنی سقطری، مایون و زقار اشاره کرد و این اقدامات را به تلاش‌ها برای «بالکانیزه کردن» سومالی مرتبط دانست. آفورکی هشدار داد که این طرح‌ها «خطری دائمی» برای سواحل دریای سرخ، خلیج عدن و اقیانوس هند ایجاد می‌کنند و خواستار تلاش‌های هماهنگ منطقه‌ای شد.

هشدارهای آفورکی، که از سوی یک بازیگر کلیدی منطقه‌ای مطرح می‌شود، نشان می‌دهد که خطر ناشی از کشورهای غربی و «اسرائیل» نه تنها یمن، بلکه امنیت و ثبات همه کشورهای ساحلی دریای سرخ را تهدید می‌کند.

ابوظبی با پیوند دادن سناریوی امارات برای تجزیه سومالی و تصاحب منطقه «سومالی‌لند» که آن را در ازای وعده‌های جدایی و دستیابی به آنچه «استقلال» از دولت سومالی نامیده می‌شود، به یک پایگاه نظامی مشترک با «اسرائیل» تبدیل کرده است،

 

تگ ها :

توافق تسلیحاتی امارات و اسرائیل شرکت الیت سیستمز خریدهای نظامی محمد بن زاید دریای سرخ اتحاد راهبردی

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

راهپیمایی یمنی‌ها در محکومیت هتک حرمت به قرآن کریم

راهپیمایی یمنی‌ها در محکومیت هتک حرمت به قرآن کریم