الوقت - در بررسی حمله آمریکا به نیروهای طرفدار دولت سوریه در گذرگاه تنف ابتدا باید به این موضوع پرداخت که عملیات مذکور از ماهیت استراتژیک قابل توجهی برخوردار است. از دو سال قبل با ورود روسیه به تحولات میدانی سوریه شاهد شیب مشخصی از شکست گروه های تروریستی و برنامه های نظامی و سیاسی حامیان آنها هستیم. این روند در مناطق حلب، تدمر، غوطه و دیگر حوزه ها ادامه یافت.
در همین راستا تروریست ها با همراهی حاماینشان در فاصله نشست آستانه 4 و 5، دست به اقدامی واکنشی در حماء زدند. اما این اقدام واکنشی منجر به تلفات زیادی برای تروریست ها و عقبنشینی انها از شمال حماء شد. برایند این حادثه برای رهبران تروریست ها این بود که اگر بخواهند دست به تدابیر نظامی مستقیم بزنند با شکست و تغییر معادلات به ضرر خود روبرو میشوند.
بر این اساس تصمیم گرفته شد تا پروژه از قبل طراحی شده آمریکا را در عراق و سوریه عملیاتی سازند که البته ماهیت استراتژیکی دارد. این پروژه بر این اساس طراحی شد که وقتی قادر به جلوگیری از پیشروی نیروهای سوری و عراقی نیستند، دست به قطعه قطعه کردن مناطق راهبردی منطقه بزنند، به این معنا که اجازه ندهند عراق، سوریه، ایران و لبنان در قالب یک جغرافیای بزرگ بهم پیوند بخورند.
زیرا در صورتی که چنین پیوندی در خاورمیانه رخ دهد، با توجه به اینکه نابودی تروریسم نیز در داخل آن قرار می گیرد، تمام کارت های بازی غربی، عربی و اسرائیل نه تنها آسیب می بیند بلکه ممکن است خود نظام های سیاسی هم بعد ازاین دچار چالشی شود که مطلوب غرب نیست. لذا استقرار نظامیان در مراکز مرزی عراق و سوریه، در مرز سوریه و اردن، حضور نیروهای آمریکایی در شمال عراق و خصوصا سوریه و در سه استان حسکه، دیرالزور و رقه در پوشش حمایت از یگان های مدافع خلق، رخداد جدیدی است که واشنگتن مقدماتش را با اعزام نیرو فراهم کرده است. در واقع ایالات متحده به دنبال آن است تا ابتکار عمل میدان را از طریق مفاصل اساسی جغرافیایی به دست بگیرند و تحولات را مدیریت کند.
با توجه به اینکه این طرح هنوز در جغرافیای ذکر شده، کاملا شکل اجرایی به خود نگرفته نیروهای مقاومت هم برای خنثی سازی ان دست به کار شده اند، آمریکا نسبت به جلوگیری از شکست پروژه مذکور واکنش نشان داد و حمله مرز تنف به وقوع پیوست.
لازم به ذکر است در این شرایط پیشروی نیروهای مبارزه با تروریسم به سمت مرزهای سوریه و عراق از نظر واشنگتن یک باطل السحر استراتژیک معنا دارد. یعنی اگر نیروی های سوریه به سمت مرز عراق بروند و یا ارتش عراق چنین مسیری را در دستور کار دهند، پیوند دو جغرافیای عراق و سوریه جایی برای کار استراتژیک آمریکا و استحکام پایگاه های این کشور در این مرزها باقی نمی گذارد. از این رو باید حادثه تنف را اقدامی هشداری از سوی آمریکا ارزیابی کرد.
این اقدام هشداری نوعی خواهش است که از مقاومت می خواهد اجازه در اختیار گرفتن این پایگاه ها را به آمریکا بدهد. در همین راستا شاهد هستیم که مقامات ارشد نظامی ایالات متحده نیز اعلام می کنند خواهان گسترش درگیری ها در مناطق مرزی زازا و تنف نیستند و در واقع این مساله مشابه رویدادی است که در شمال حماء رخ داد که هرجا درگیری نظامی مستقیم میان آمریکا و مبارزان ضد تروریسم صورت می گیرد، طرف آمریکایی شکست می خورد و این کشور را وارد باتلاقی می کند تضمینی برای پیروزی آن وجود ندارد.
بنابراین حادثه تنف گویای آن است که نیروهای هوشیار مقاومت، هدف را درست تشخیص دادند و انتخابی به موقع کرده اند و این واکنشی به نقشه ای استراتژیک بود که آمریکا درصدد شکل دادن به آن است. در همین راستا نیروهای عراقی و سوری با برخورداری از مشروعیت قانونی و ملی مصمم هستند تا مناطق سوق الجیشی کشورهای خود را از دست ندهند و اتصال جغرافیایی را به وجود آورند. لذا پیشروی آنها به سمت مرزها ادامه خواهد یافت و این برنامه آمریکا را در منطقه و مرز عراق و سوریه را برهم می زند.
نکته هم دیگر این است که بدون استقرار نیروهای آمریکایی در این حوزه، مابقی اقدامات غرب و متحدانش در این دو کشور، مابقی برنامه ها به نتایج اساسی نخواهد رسید.
هادی محمدی