فایلی صوتی مخفیانهای از جان کری وزیر خارجه آمریکا منتشر شده است که در آن اذعان میکند واشنگتن نه تنها مانع قدرت گرفتن داعش در سوریه نشده است، بلکه از آن برای براندازی دولت قانونی «بشار اسد» در سوریه استفاده کرد.
الوقت: حمله نظامی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در 24 دسامبر 1979 (3 دی 1358) برای حمایت از دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان، توجه سیاستمداران آمریکایی را به سوی نیرویی جلب کرد که امروزه از آن به عنوان رادیکالیسم اسلامی نام میبرند. از همین رو در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 در اقدامی حساب شده و با شناختی دقیق از بسترهای اجتماعی افغانستان، برای مقابله با کمونیسم و اندیشه چپ، توجهات خود را معطوف به حمایت و تقویت نیروهای اسلامگرا نمودند. بر اساس سیاست برژینسکی وزیر امور خارجه دولت جیمی کارتر، آمریکا برای مقابله با ارتش سرخ و کمونیسم به ایجاد کمربند سبز (هلال سبز) اقدام کرد. بدین معنی که در برابر نفوذ کمونیسم در مقام جبهه سرخ، اسلامگرایان و نیروهای مذهبی افغانستان را میبایست مسلح نمود و به حضور شوروی در این کشور پایان داد.
در راستای اجرایی کردن این سیاست، حمایتهای واشنگتن برای تقویت نیروهای اسلامگرا در افغانستان آغاز شد و نه تنها سلاح و تجهیزات نظامی گستردهای در اختیار این نیروها قرار گرفت، بلکه بسیاری از رهبران این گروههای رادیکال توسط نهادهای امنیتی آمریکا آموزش داده شدند. استفاده ابزاری کاخ سفید از نیروهای رادیکال اسلامی در قالب طرح کمربند سبز به نتیجه رسید و نهایتاً بعد از 9 سال در 15 می 1988(25 اردیبهشت 1367) عقبنشینی نیروهای روس در دوران میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد. این سیاست آمریکا زمینه را برای همکاری پنتاگون با نیروهای رادیکال در سطح جهانی برای پیشبرد منافع آمریکا فراهم ساخت. اما در مقطعی شاهد بودیم که همین نیروهای دستپرورده آمریکاییها دشمنی خود با این کشور اعلام کردند و هدف اساسی خود را مقابله با قدرت استعماری این کشور اعلام نمودند.
واقعه 11 سپتامبر 2001 رخدادی بود که متعاقب آن واشنگتن رسالت دروغین خود را برای مقابله با تروریسم اعلام کرد. بر اساس دکترین جرج بوش کشور آمریکا برای دفاع از صلح جهانی و بشریت رسالت مقابله با نیروهای تروریست را عهدهدار شد. در پیگیری همین روند به بهانه مقابله با تروریسم به کشو افغانستان (2001) و عراق (2003) حمله نظامی شد و این کشورها به اشغال متفقین به رهبری ایالات متحده آمریکا در آمدند. طی سالهای بعد از 2003 مقامات سیاسی کاخ سفید در قالب طرح خاورمیانه بزرگ در پی آن بودند که عراق را همچون سمبل و نمادی از کشوری دموکراتیک در غرب آسیا معرفی نمایند. اما بر خلاف پیشبینیها کشوری که قرار بود به عنوان نماد مطرح شود، نه تنها از معضل بیثباتی رها نشد، بلکه به مأمن اصلی تروریسم جهانی تبدیل شد.
همچنین در وضعیتی ناگوارتر، کشور افغانستان نیز به مامن و پایگاه اصلی تروریسمهای جهادی تبدیل شد؛ یعنی سیاستهای ظاهری واشنگتن برای مقابله با تروریسم در غرب آسیا و جهان با شکستی بزرگ مواجه گردید. به طور کلی، در سالهای بعد از 2000 تا حدودی آمریکا در نقش ضدیت با پدیده تروریسم ظاهر شد؛ اما در سالهای بعد از 2011 نمایان شد که تبلیغات این کشور در مبارزه با تروریسم طبل توخالی بیش نوده است.
در سالهای بعد از 2011 منطقه غرب آسیا، روندی از رخدادهای انقلابی را تجربه نمود که در درون آن عرصه برای ظهور گروههای رادیکال و تروریسم مهیا شد. در این میان، سیاست آمریکا در استفاده ابزاری و نزدیکی به گروههای تروریست حاضر در منطقه مسالهای بوده است که میبایست مورد توجه قرار گیرد. به روایتی دیگر، در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما چند فاکتور مهم را میتوان به عنوان نماد تداوم حمایت و استفاده ابزاری آمریکا از گروههای تروریست حاضر در منطقه غرب آسیا مورد استناد قرار داد که در ذیل مورد اشاره قرار خواهند گرفت:
1- حمایت از گروههای تروریست در آغاز بحران سوریه
سیاست آمریکا در قبال بحران سوریه، در ابتدا مبتنی بر مخالفت با حکومت قانونی بشار اسد بود. حمایت از نظامیان موسوم به ارتش آزاد در برابر حکومت مرکزی از سوی دستگاههای تبلیغاتی آمریکایی به عنوان نماد طرفداری کاخ سفید از نیروهای آزادیخواه مطرح میشد. اما با گذشت زمانی اندک برای همگان روشن شد که قریب به اتفاق نیروهای حاضر در ارتش آزاد، نیروهای سلفی و جهادی رادیکال هستند. این موضوع نمایان ساخت که دستگاه سیاست خارجی آمریکا به طور رسمی سلاح و تجهیزات نظامی را در اختیار گروههای تروریست قرار داده است و با مخالفتهای بدون منطق خود با حکومت قانونی سوریه، عرصه را برای تقویت و گسترش نیروهای تروریسم فراهم نموده است.
2- حمایتهای پنهان از گروههای رادیکال در عراق
در سالهای بعد از 2014 که حمایت واشنگتن از تروریسم نمایان شد، اوباما سیاست همکاری و کمکرسانی مستقیم به گروههای تروریست را از دستور کار خارج کرد. اما در جبهههای مختلف برای حفظ تعادل قوا حمایتهای غیر مستقیم خود را از آنها تداوم بخشید. در این موضوع میتوان به حمایت آمریکا از نیروهای رادیکال جیش الفتح و داعش در سوریه اشاره کرد.
3- سیاست انفعالی و سکوت در برابر پیشروی داعش
یکی دیگر از نمادهای حمایت دستگاه سیاست خارجی اوباما از تروریسم در رویکرد انفعالی این کشور در برابر قدرتگیری و پیشرویهای داعش در عراق و سوریه است. در ماههای ابتدایی قدرتگیری داعش در عراق، این نیروی تروریست تا 10 کیلومتری بغداد پیشروی کردند، اما واشنگتن هیچگونه واکنشی را در قبال این واقعه نشان نداد. در ادامه روند هم در حمایت از ارتش عراق در نبرد با داعش، بارها شاهد کارشکنی ارتش و نیروهای هوایی آمریکا بودهایم. همچنین، در سوریه نیز مقامات آمریکایی با سیاست سکوت در برابر پیشرویهای داعش قصد شکست و کنار رفتن بشار اسد در قدرت را داشتند. در تایید این مساله فایلی صوتی مخفیانهای از جان کری وزیر خارجه آمریکا منتشر شده است که در آن اذعان میکند واشنگتن نه تنها مانع قدرت گرفتن داعش در سوریه نشده است، بلکه از آن برای براندازی دولت قانونی «بشار اسد» در سوریه استفاده کرد. در این فایل صوتی که صحبتهای محرمانه «جان کری» افشا شده است کری تاکید میکند واشنگتن چشم خود را روی قدرت گرفتن گروه تروریستی «داعش» در سوریه بست تا از آن برای براندازی دولت دمشق استفاده کند. واشنگتن اجازه داد داعش در سوریه قدرت بگیرد تا بتواند «بشار اسد» رئیس جمهور قانونی این کشور را برای کنار رفتن از قدرت، به پای میز مذاکره بکشاند اما روسیه اجازه چنین چیزی را نداد.