الوقت- روزنامه انگلیسی «دیلی میل» در پیش بینی های خود برای سال 2017 بارزترین پیشبینی را وقوع کودتا در عربستان سعودی دانسته و نوشته است که دههها از سرکوبگری و زیادهروی در هزینهها و فساد خاندان حاکم گذشته و این مسئله باعث بیرون راندن آنان در عربستان خواهد شد. این روزنامه پیشبینی کرده که کودتایی علیه سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه سعودی به وقوع خواهد پیوست و عربستان بهای مداخله در سوریه و جنگهای داخلی در یمن را خواهد پرداخت. این روزنامه اضافه کرده که احتمالا جایگزین ملک سلمان، محمد بن نایف، ولیعهد عربستان شود که رابطه خوبی با واشنگتن دارد.
فارغ از اینکه استناد دیلی میل برای وقوع کودتا مبتنی بر چه اطلاعات و مشاهدات دقیقی است، اما می توان گفت که سابقه کودتا در امر جانشینی در عربستان مسبوق به سابقه بوده و با توجه به اصطکاک قدرت میان شاهزادگان بخصوص رقابت محمدین و همچنین میل قدرت به انحصاری شدن در خاندان نایف یا سلمان در مقطع کنونی، نباید احتمال آنرا از نظر دور داشت، بخصوص که عربستان وارد یک برهه تاریخی، سرنوشت ساز و مبهم از حیث جانشینی شده است.
طرح این گزاره مبتنی بر چند استدلال اصلی است:
1. کنار گذاشته شدن 10 برادر ملک سلمان (بندر، مشعل، عبدالرحمن، متعب، طلال، ممدوح، عبدالاله، مشهور، احمد و مقرن) از پست ولیعهدی
2. انحلال منشور عبدالعزیز با انتخاب ولیعهد و ولی ولیعهد از نوادگان یا شاهزادگان نسل سوم
3. به حاشیه رفتن نقش هیئت بیعت در انتخاب ولیعهد
4. جدی شدن رقابت میان بن سلمان و بن نایف
جدا از این عوامل اصلی باید به برخی عوامل دیگر توجه کرد:
1. یکه تازی های محمد بن سلمان در شورای خاندان حاکم، دربار، وزارت دفاع و شورای اقتصادی که نوعی گسیختگی در تصمیمات را بوجود آورده است
2. کدورت شاهزادگانی چون فرزندان ملک عبدالله، فهد و سلطان از روندهای در حال وقوع در خاندان آل سعود که با آمدن سلمان در حاشیه قرار گرفتند
3. وضعیت اقتصادی نامطلوب همراه با کسری بودجه و افزایش حجم درگیری های منطقه ای
4. حمایت آمریکا از تغییرات در خط جانشینی در عربستان
کنار هم قرار دادن این متغیرها نشان می دهد که وضعیت برای عربستان در تعیین جانشین ملک سلمان با توجه به وضعیت سلامت او، بحرانی است و احتمال اینکه یکی از ولیعهد یا ولی ولیعهد در سال 2017 جایگزین او شود بسیار محتمل و ممکن است، منتهی به شکل توافقی یا حذفی منوط به تحقق چندین شرط است که برخی از این شروط همچون حجم اختلافات، نادیده گرفتن برادران، محق دانسته شدن شاهزادگان برای رسیدن به قدرت از جمله مواردی است که بر این وضعیت بار شده است.
اگرچه مشکل صرفا این موارد نیست که خود منبع نارضایتی است، بلکه مشکل بزرگتر که نگارنده بر آن تاکید می کند، فقدان یک سازوکار مشخص و مشروع همچون منشور عبدالعزیز برای انتقال قدرت در مقاطع بعدی است که هزینه های جنگ قدرت را تخفیف و شاهزادگان را به پیروی و تبعیت از آن هدایت کند. بخصوص زمانی که هیچ مکانیسم انتخاباتی و دموکراتیک برای چرخش نخبگان سیاسی وجود ندارد و این مسئله باعث می شود تا طیف وسیعی از شاهزادگان خود را شایسته قرار گرفتن در این پست ببینند.
از سوی دیگر و به فرض اینکه قدرت به محمد بن سلمان یا به محمد بن نایف برسد، باز هم انتخاب ولیعهد در میان طیف وسیعی از شاهزادگان مشکل دیگری است که همچنان وجود خواهد داشت. مگر اینکه قدرت در میان یکی از این خانواده موروثی شود که با توجه به بدیع بودن و بحران زا بودن، امکان آن به عنوان یک تجربه تست شده در عربستان که مبتنی بر سنت هایی چون اجماع و بیعت و شیخوخیت بوده است، دشوار است.
بنابراین؛ اگر بی تجربگی های بن سلمان و انتقادات از او را در کنار جایگاه معتبر بن نایف میان خاندان سعود، حمایت علمای وهابی و از همه مهمتر توصیه ویژه آمریکا از او را ملاک قرار دهیم، انتخاب او به عنوان پادشاه عربستان امر محتمل تری است، مگر اینکه ملک سلمان با استناد به اینکه محمد بن نایف فرزند ذکور ندارد، موفق شود او را از پست ولیعهدی کنار بگذارد و فرزند خود را جایگزین او سازد. انتخاب سخت و دشواری که به فرض تحقق هم هزینه های کنار گذاشتن او را برای خانواده سلمان دوچندان خواهد کرد.
کامران کرمی (پژوهشگر مسائل خلیج فارس)