الوقت- جهان سیاست تا زمانی که رویکردهای فمینیستی در دهه 70 میلادی وارد حوزه روابط بین الملل نشده بود با یک نگاه یکسویه مورد بررسی قرار می گرفت. اما مطرح شدن اندیشه های فمینسیتی به مباحث آکادمیک روابط بین الملل چالشی در این زمینه ایجاد کرد. فمینیست ها که نه البته همه آنها را زنان تشکیل نمی دادند، به دنبال نشان دادن نقش جنسیت در تحلیل مسایل بینالملل بودند. آنها معتقدند با دخالت دادن زنان در این مسایل بهتر میتوان روابط بینالملل را شناخت و تفاوتهای جنسیتی ضرورتی برای جهان سیاست میباشد. این در حالی است که از دید این رویکرد نوپا، تئوریهای روابط بینالملل صرفاً ویژگیهای دولتهای مردانه که بازیگرانی یکپارچه، منطقی، بی رقیب و تنها بازیگران صحنه روابط بینالملل هستند را به نمایش میگذارند. نکته مهم در دیدگاه فمینیست ها، توجه به تجارت زنان و تلاش برای فهم واقعیت از دیدگاه آنها است.
فمنیسیم به مثابه یک نظریه که تلاش دارد شاکله نظام بین الملل و روابط فی مابین دولت ها را با دخالت دادن عنصر جنسیت و تجربه های زنان تغییر دهد تاکنون راه به جایی نبرده است. مفروضات هستی شناسانه و معرفت شناسانه این دیدگاه کماکان در حد تئوری باقی مانده است.
اما به نظر نمی رسد ساختارهای بین المللی اجازه این تغییرات را بدهند. چرا که مارگرارت تاچر، اولین نخست وزیر زن بریتانیا در سال 1979 از حزب محافطه کار با شعار بهبود اوضاع اقتصادی روی کار آمد و تا سال 1990 در این سمت باقی ماند. عملکرد وی در عرصه سیاست باعث شد تا لقب بانوی آهنین بگیرد و تحلیلگران نیز تاچر را از نظر صلابت سیاسی هم تراز وینستون چرچیل نخست وزیر مشهور و با نفوذ دهههای ۴۰ و ۵۰ بریتانیا بدانند.
همچنین آنکلا مرکل نخستین صدراعظم زن آلمان که از سال 2005 تا امروز در این سمت حضور دارد، برای پنج سال متوالی (۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵) ازسوی مجلهٔ فوربس بهعنوان قدرتمندترین زن جهان انتخاب شد. وی پیشتر در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ نیز وی بطور متوالی در صدر قدرتمندترین زنان جهان قرار داشت. مرکل در طول یک دهه اخیر توانست علاوه بر ارتقا وضعیت اقتصادی آلمان، بر قدرت سیاسی این کشور نیز بیفزاید و با در پیش گرفتن رویکردهایی عملگرایانه در اتحادیه اروپا، این سازمان فراملی را از سخترین بحران های مالی سال 2008 عبور دهد.
این دو شخصیت به عنوان نمونه هایی برجسته از حضور زنان در عالی ترین مقام سیاسی، نشان می دهد که ساختار حاکم بر نظام بین الملل تا امروز بدون تاثیر از جنسیت قواعد خود را به سیاستمداران دیکته کرده است. طبق دیدگاه های کنت والتز، نظریه پردار تئوری رئالیسم ساختاری، دولت ها بازیگران اصلی محیط بین الملل به شمار می روند که تحت سیستم خودیاری درصدد کسب و افزایش قدرت هستند. در این شرایط زمامداری یک زن تغییری در رویکردهای دولت آلمان و بریتانیا در سالهایی که تحت هدایت مرکل و تاچر بودند، ایجاد نکرد.
در این شرایط امروز آمریکا با کمی تاخیر از متحدین اروپایی خود، برای اولین بار در تاریخ سیاسی اش شاهد مبارزه یک زن برای رسیدن به مسند ریاست جمهوری است. طبق زمان بندی تعیین شده 8 نوامبر (18 آبان) قرار است مردم ایالات متحده به تلاش های اولین نامزد زن ریاست جمهوری این کشور پاسخ دهند.
مساله قابل تامل در تبلیغات کلینتون تاکید وی بر ارتقا جایگاه زنان است. او تلاش دارد این موضوع را القا کند که روی کار آمدن یک زن می تواند بر بهبود وضعیت زنان اثر مثبت بگذارد. اما وقتی به به مواضع کلینتون در سایر مسائل بین الملل نگاه می کنیم، متوجه می شویم برنامه های او برای زنان بیش از آنکه گاهی در راستای ارتقا موقعیت زنان باشد، در حوزه منافع ملی آمریکا می گنجد.
از این رو اولین نامزد زن ریاست جمهوری ایالات متحده نیز در حال نقش بازی کردن در ساختار رئالیستی محیط بین الملل است که بدون توجه به عنصر جنسیت و بحث زنان، درصدد دستیابی به منافع ملی بیشتر است و تقویت جایگاه زنان آمریکا نیز برای او جزئی از این منافع به شمار می رود. زیرا کلینتون نشان داده است که از مداخله نظامی عمیق تر در مناطق مختلف جهان و به مخاطره انداختن زندگی زنان غیر آمریکایی ابایی ندارد و حتی این احتمال وجود دارد که در صورت پیروزی در انتخابات، مایکل فلورنی، شخصی که اخیرا خواهان بمباران مواضع دولت سوریه شده است را به عنوان وزیر دفاع منصوب کند.
بر این اساس برای هیلاری کلینتون به مانند مرکل و تاچر انچه حائز اهمیت است افزایش توان خودیاری در نظام آنارشیک محیط بین الملل است و این همان رویکردی است که اگر مردان نیز به قدرت برسند در پیش خواهند گرفت.
تجارب زنانه و خصلت هایی مانند تمایل به همکاری و همگرایی که در زنان بیش از مردان در زندگی دیده می شود، در ساختار قدرت بی معناست. از این رو آنچه بیش از هر چیزی تعیین کننده تصمیمات هیلاری کلینتون در مسند ریاست جمهوری خواهد بود، ساختار بین الملل خواهد بود و تا زمانی که ساختارها تغییر نکنند، نمی توان انتظار داشت با روی کار آمدن زنان در مقام ریاست جمهوری، نخست وزیری و یا دبیرکلی سازمان ملل تغییراتی در شکل تعاملات محیط بین الملل ایجاد شود.