الوقت- با پایان رقابتهای جنگ سرد و سقوط شوروی به عنوان یکی از بلوکهای قدرت، زمینهی جدیدی در عرصهی جهانی شکل گرفت، که گاها به عنوان به نظمی در نظم سابق و برهمزدن فضای دولتمحور پسااستفالیایی معروف شد. جهانی شدن با تعریف ایستاری نوین در مقابل نظم دولتمحور 4 قرن گذشته، فضا را بر جغرافیا غالب نمود و با به خدمت گرفتن فاکتور تکنولوژی ارتباطات در عرصهی جهانی، سرزمین را به عنوان یک مفهوم عینیی و سخت، مغلوب نمود. فضای جهانی شدن به معنای نابرابری صورتبندی شد، نابرابری در بازیگران موجود، شکلگیری بازیگران نوین فروملی و فراملی در مقابل بازیگری کهن به نام دولت مدرن. در این وضعیت دولت که خود را تنها سردمدار فضای کنش بینالمللی میدانست از سوی سازمانها، نهادها، رژیمهای بینالمللی و نیز گروهها و جریانهای فروملی به چالش کشیده شد. در این عرصه، بخشی از رقابت همچنان بر روال سابق و به شکلی سخت بر روی زمین انجام میشد، اما نبرد واقعی در جایی دیگر بود، نبرد در عرصهی فضای غیرعینی که شبکههای ارتباطی و رسانهها مهمترین ابزارهای آن بودند. از همین مسیر بود که قدرت نرم شکل گرفت، قدرت نرم به عنوان یک کلان روایت نوین و جهانی با ابزارها جنگ نرم، خود را به عرصهی رقابت جهانی میان نیروهای فروملی، ملی و فراملی تحمیل نمود. بر همین اساس، جوزف نای در کتاب خود با عنوان «قدرت نرم: ابزارهایی برای موفقیت در سیاستهای جهانی»، دست به تعریف قدرت نرم میزند و چنین مینویسد: «قدرت نرم، توانایی شکل دادن به ترجیحات و اولویتهای دیگران است اما نه با استفاده از تحمیل و تطمیع، بلکه از طریق جذب، همکاری و اغوا». قدرت نرم سیاست جدید جنگی است اما نه در عرصهی جغرافیایی که در بعد فضایی و روانی. جنگ نرم بعد دیگر جنگ است یعنی هجوم، ضربه زدن و نابود نمودن منابع معنوی قدرت با استفاده فضا.
در هزارهی جدید میلادی با شکلگیری جریانهای تروریستی و گروههای رادیکال، که زادهی فضای جهانیشدن هستند، بواسطهی عدم توانایی در مقابلهی نظامی سخت و به شیوهی قدیمی با دولتها، آنها از ابزارهای نرم و جنگ روانی و رسانهای، برای پیشبرد اهداف و امیال خود استفاده میکنند. اما این بدان معنا نیست که دولتها از این وضعیت برکنارند، بلکه دولتها نیز وارد وضعیت جنگ روانی شدهاند و در راستای تقویت قدرت نرم، از سیاستهای نظامی سخت، به سیاستهای روانی و نظامی نرم روی آوردهاند. در سالهای پس از هزارهی سوم میلادی، به کرات شاهد جنگ نرم رسانهای، معنایابی قدرت نرم، عملیات روانی در قالب مجازی و نیز تولید فضایی از ایستارهای خشونت آمیز در قالب روانی هستیم. جریان های تروریستی که زادهی چنین وضعیت درهمتنیدهای بوده و محصول وضعیت به شدت نابرابر و گاها افسارگسیختهی جهانی شدن می باشد، با درک این مهم که درکنار عملیات نظامی، ترور، انتحار و کشتار، نیازمند شبکهای پیچیده از فعالیتهای نرم و رسانهای می باشند در جهت پیشبرد اهداف خشونت طلب خود با بهرهبرداری از قدرت نرم، جنگ روانی و عملیاتهای رسانهای به تقویت توانایی خود و بازتولید خشونت پرداخته اند.
برای آنها و بویژه داعش، اگرچه نمایش عینی خشونت به عریانترین شکل ممکن و در قالبهای مختلف از قبیل قطع گردن، شلیک مستقیم، جوشاندن در آب، غرق نمودن با دستان بسته، سوزاندن در آتش، حل نمودن در اسید، پرتاب کردن از پشت بام و ... انجام میگیرند، اما خشونت عریان را که در نظم قدیمی با مخفی نمودن آن همراه بود، به عیانترین شیوه در قالب شبکههای اجتماعی تویتر، فیس بوک، تلگرام، اینستاگرام و ... پخش میکنند. در این جا دیگر صرفا محکوم به مرگ مهم نیست، بلکه در شکلی عریان از تولید خشونت، داعش خواستار بازتولید روانی خشونت هم هست. این هدفی است که برای جنگ روانی با جهان و مردمان آن از سوی این نیروی تروریستی اعلام شده است.
اما به راستی هدف از این رفتار چیست؟ جواب را میتوان به سادهترین شیوه طرح نمود: ایدهی عبرت و ترس در قالب خشونت عریان.
میهمانان این شبکهها، صدها میلیون و شاید بیش از یک میلیارد کاربر آنها باشند، که جریان های تروریستی پیغام مورد نظر خود را با استفاده از آنها، به تمام جهان و برای این کاربران میفرستند. در این وضعیت است که جنگ روانی آنها در فضای رسانهای نمایان میشود. تروریست ها خشونت را ترویج میدهند و برای کاربران شبکههای اجتماعی پیغام روانی خود را میفرستند. این پیغامی است که به مدد جهانی شدن و بهکارگیری قدرت نرم و جنگ روانی، تروریسم به دست آورده است. براساس همین نگاه نیز، داعش با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و به کمک صنعت فیلمسازی، تصاویر و ویدئوهایی لبریز از خشونت و خونریزی را برای نشاندادن خشونت عریان به جهانیان، به مدد شبکههای اجتماعی فیسبوک و تیوتر به اشتراک میگذارد. حسابهای تویتری تروریستی، استفاده از رسانههای اجتماعی و نیز بارگزاری مجلهها و ماهنامههای مختلف این گروه تروریستی مانند "دابق" به مدد شبکههای نوین ارتباطی، پیامهای مورد نظر آن را به سراسر جهان مخابره میکند.موسسهی تحقیقاتی بروکینگز، در سال 2014، در طی تحقیقاتی بر روی تویتر، 46 هزار حساب کاربری حامیان داعش را شناسایی کرد. این تحقیق همچنین نشان میدهد که بیشتر حسابهای این گروه از دو زبان انگلیسی و عربی بهره میگیرند. مثلا اکاونت "فجر البشیر" اخبار و گزارشهای نبردهای این گروه در سوریه و عراق بر روی تویتر بارگذاری میکرد.
هدف اصلی این اطلاع رسانیها و نیز خشونتپراکنیها را میتوان در تلاش برای جلب نظر کودکان و جوانان، جذب حامیان محلی بواسطهی پیشرویهای سرزمینی، تلاش برای پراکندن خبر ایجاد یک دولت اسلامی سلفی و جذب حمایتهای مالی رادیکالهای سایر کشورها دانست. در این میان پس از هر حملهی تروریستی که داعش انجام میدهد، از شبکههای اجتماعی تویتر، فیسبوک، تلگرام و واتس آپ پیام پذیرش مسئولیت حملات منتشر میشود و مثال حملات بروکسل میتواند گویای این مطلب باشد.