الوقت- در مدت زمان ظهور و حضور جبهه تروریستی النصره در سوریه، شاهد آن بودیم که علیرغم بیعت النصره با القاعده، تلاش عربستان، قطر، ترکیه و به نحوی همه قدرتهای مخالف سوریه بر این بوده اند که بگویند جبهه النصره یک گروه کاملا سوری است و آن را از لیست گروههای تروریستی خارج کنند. علت این امر آن است که بازیگران خارجی مخالف نظام سوریه بویژه جبهه عربی یعنی همان کشورهایی که تا الان به داعش، النصره و سایر گروهها کمک کردهاند، میخواهند جبهه النصره را به عنوان موثرترین گروه مسلح، حداقل در بخش غرب سوریه و به عنوان فراهم کننده زمینه توسعه و مدیریت صحنه نبرد، حفظ کنند و آن را به عنوان برگ برنده در گفتوگوها در اختیار داشته باشند تا در روند سیاسی آینده سوریه از آن بهرهبرداری کنند.
همچنین جبهه التصره میتواند به عنوان یک نیروی قدرتمند در آینده سوریه و در روند سیاسی این کشور نقش ایفا کند؛ بنابراین کشورهای حامی گروههای تروریستی قصد دارند النصره را قوی نگه دارند و از آن بهره برداری کنند. شاید موفقیت جبهه النصره در سوریه، آخرین برگ در دست حامیان آن برای زنده نگه داشتن سازمان القاعده در جهان اسلام باشد؛ زیرا امروز، القاعده جز در یمن در جای دیگری نمیتواند ابراز وجود کند.
در واقع جبهه النصره به همراه داعش در حال حاضر از موثرترین بازیگران معارض در سوریه هستند. به نحوی که اگر این دو را از معادلات حذف کنیم، شاید سهم سایر گروههای معارض در جبهه شمال به کمتر از 5 درصد برسد. به همین دلیل، اگر جبهه النصره در مدار تروریسم تعریف شود، و از سوی دیگر داعش هم که در سطح بینالملل به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است، در نتیجه عملا معارضه در جبهه شمال به طور کلی در معرض ضعف و زوال و اضمحلال قرار میگیرد. بنابراین، در زمانی که روند نظام سیاسی در سوریه به صورت جدی آغاز و ساختار سیاسی جدیدی مشخص خواهد شد، عملا اینها محکوم به نابودی و فنا هستند و تنها اندیشه آنها در لایههای پنهانی جامعه باقی خواهد ماند.
جریان جبهه النصره هرچند به شکل صوری از القاعده جدا شده شده است اما به تبعیت از آن، گفتمانی امتگرا دارد، دولتهای ملی را به صورت کامل نمیپذیرد، مرزهای سیاسی را به رسمیت نمیشناسد، ضدیت ذاتی با غرب و رژیم صیهونیستی را به عنوان اهداف کلان خود انتخاب کرده است و تفسیر غیر منعطفی از نص و سیره نبوی و صحابه دارد؛ در عین حال در برخی مواقع حاضر به مصلحتندیشی است و رفتارهای پراگماتیکی از خود بروز میدهد. همچنانکه همکاری با گروههای سکولار و رژیمهای منطقه از جمله کنش های پراگماتیک جریان النصره محسوب میشود.
لازم به ذکر است که رهبری دولت اسلامی در عراق و جبهه النصره را اردنیها بر عهده داشتند و الان هم مشخص نیست که جولانی، اردنی است یا سوری؟ اما قبل از وی، ابومصعب زرقاوی اردنی بوده است که از زندانهای اردن آزاد شد و به افغانستان و سپس به عراق رفت و مسئولیت بر عهده گرفت.
علت انتخاب رهبران اردنی از سوی سیا، پنتاگون و موساد نیز آن است که پس از دستگیری، آنان تحویل نظام اردن میشوند و از آنجا که نظام اردن نظامی وابسته به خودشان است، ماهیت ارتیاطات آنها کشف نمیشود؛ اما اگر رهبری عراقی یا سوری باشد، ماهیت ارتباطات آنها کشف میشود.