الوقت- پس از آنکه حزب عدالت و توسعه در سال 2002 به قدرت رسید، این حزب توانست بر اساس نقش نوظهور منطقه ای خود، یک سیاست خارجی چند وجهی با برند ترکی ایجاد کند. این کشور که طی دهه اول 2000، جایگاه خود را به عنوان یک میانجی منطقه ای یافته بود، با ظهور بهار عربی در سال 2011 ، نقش خود را از تعامل با همسایگان خاورمیانه ای به سوی سیاستی مداخله جویانه تر تغییر داد و چهار سال بعد نقش نویدبخش ترکیه، به یکباره در آستانه فروپاشی قرار گرفت.
در واقع، اولین دهه 2000 میلادی به یک عصر طلایی برای قدرت نرم ترکیه در خاورمیانه تبدیل شد ( که با محبوبیت زیاد سریال های ترکی در سراسر منطقه گسترش یافت). طی این دوره شعار اصلی سیاست خارجی ترکیه یعنی" به حداقل رساندن مشکلات با همسایگان " یک استراتژی پایدار به نظر می رسید. به نحوی که ترکیه توانست خود را به عنوان یک بازیگر میانجی در منازعات منطقه ای همچون اسرائیل - فلسطین، اسرائیل - سوریه، و لبنان- عراق نشان دهد.
آنکارا با بهره گیری از نفوذ فزاینده خود در مناطق پیرامونی، به دنبال روابط دوستانه با طیف وسیعی از بازیگران در خاورمیانه و شمال آفریقا بود که شامل روابط نزدیک با سوریه و ایران نیز می شد. به دنبال ماجراجویی های واشنگتن در عراق، مقامات ترکیه در عین حال که به دنبال روابط خوب با ایران بودند، به دنبال مقابله با نفوذ رو به گسترش ایران در منطقه نیز بودند.
تا قبل از عملیات "سرب گداخته" اسرائیل در غزه، روابط ترکیه با اسرائیل نزدیک بود و به گفت و گوهای غیر مستقیم میان اسرائیل و سوریه کمک می کرد. اما واکنش خشمگینانه اردوغان به جنگ غزه در سال 2008 و 2009 و پس از آن حمله به کشتی ماوی مرمره در سال 2010 که در آن ده نفر ترک تبار توسط سربازان اسرائیلی کشته شدند ، منجر به سردی روابط دیپلماتیک دو کشور شد. محبوبیت زیاد موضع ضداسرائیلی اردوغان در میان اعراب، حزب عدالت و توسعه را متوجه سود بردن از منافع این محبوبیت در سطح منطقه و ایجاد سرمایه سیاسی بیشتر داخلی نمود.
در دوره اول حکومت حزب عدالت و توسعه، این حزب بر ایجاد روابط نزدیک با اروپا و ارتقای اتحاد اقتصادی با دولت های خاورمیانه تمرکز کرد. این مسئله منجر به رونق تجاری در سالهای بعد از 2002 شد. تجارت ترکیه با کشورهای خاورمیانه که در سال 2002 پنج میلیارد دلار بود، تا سال 2011 هشت برابر شد و به 43.500 میلیارد رسید. طی همین دوره سهم خاورمیانه از صادرات ترکیه از هفت و دو دهم درصد به هجده و نه دهم درصد افزایش یافت. قراردادهای متقابل میان ترکیه و همسایگان خاورمیانه ای اش برای عدم صدور ویزا به تدریج توسعه یافت و به رشد سریع سفر توریست ها به ترکیه منجر شد. این تعداد از 957 هزار نفر در سال 2002 به سه میلیون و 57 هزار نفر در سال 2010 رسید.
انتصاب احمد داوود اوغلو به عنوان وزیر امورخارجه در سال 2009، نقطه عطفی برای سیاست های ترکیه در خاورمیانه بود. با خیزش بهار عربی در سال 2011، ترکیه دیگر خود را به عنوان بازیگر میانجی تعریف نمی کرد، بلکه به عنوان یک "بازیگر نهادینه گر نظم منطقه ای" تعریف نمود. این مسئله بر تغییر مسیر از یک رویکرد محتاطانه نسبت به خاورمیانه به عنوان منطقه منافع، به سمت تعامل با خاورمیانه به عنوان حوزه نفوذ ، دلالت داشت. در واقع حوزه نفوذ به یک سبک مداخله جویانه در تعامل با کشورهای همسایه اشاره دارد. اهداف سیاست خارجی داووداوغلو برای ترکیه، که در کتاب "عمق استراتژیک" او که در سال 2001، منتشر شد ستون فقرات سیاست خاورمیانه ای ترکیه را برای دهه بعد شکل داد. به طور مثال داوود اوغلو در دسامبر 2011 به پارلمان ترکیه گفت: ما می خواهیم تا عمق استراتژیک را به منظور تبدیل ترکیه به یک بازیگر جهانی به کار بگیریم، این استراتژی، ضرورت سیاست خارجی است که ما تلاش داریم تا هر روزه آن را عملی سازیم.
برخلاف کشورداری متعارف ترکیه، دیدگاه داوود اوغلو مغرورانه بود و ترکیه را به عنوان جانشین امپراطوری عثمانی به تصویر می کشد که بر مناطق بالکان، قفقاز، خاورمیانه به مدت پنج قرن حکم می راند. بر اساس این تعریف، داوود اوغلو این سرزمین ها را مناطق داخلی ترکیه تعریف می کند.
با توجه به مفهوم عمق استراتژیک، فروپاشی عثمانی در سال 1918 و ظهور دولت_ ملتهای تصنعی عرب، اصلی ترین علت تجزیه اقتصادی و سیاسی دنیای اسلام بود. اما داوود اوغلو این محرک ها را صرفا پرانتزهای باز یک قرنی در نظم خاورمیانه دید که اکنون به هم نزدیک می شوند. خاورمیانه ای که او در نظر داشت، گرفتار انقلابات دموکراتی شده است که تا حدی شبیه آن چیزی است که بعد از جنگ سرد در اروپای شرقی اتفاق افتاد. اگرچه سیاست حزب عدالت و توسعه در عمل در تعامل با رژیم های خاورمیانه بود و وضعیت موجود سیاسی منطقه ای را می پذیرفت، اما دیدگاه داوود اوغلو ذاتاٌ بازنگرایانه بود.
جواد مددی