الوقت_ آنچه امروز به عنوان «طالبان افغان» شناخته میشود، مجموعهای متنوع از چندین گروه ستیزهجوی افغان است که خود را به آرمانها، کارکردها و کلیتی به نام «طالبان» متعهد میدانند. مهمترین اعضای این طیف گسترده در افغانستان عبارتاند از:
الف. شورای کویته
بعد از 2001 «شورای رهبری طالبان افغان» که به سبب استقرار کادر رهبری آن در کویته، مرکز بلوچستان پاکستان، به «شورای کویته» معروف است، مهمترین تشکل طالبان بوده است. این گروه که همان رهبران نسل اول طالبان و دارای گرایشهاي سنتي هستند، به رهبري «ملامحمد عمر» و حضور افراد سرشناسی چون مولوي عبدالحي مطمئن، ملا حسن، مولوی محمد اختر منصور، عبدالقیوم ذاکر، ملا ترابی، ملا عبدالرزاق، نبی عثمانی، قاري يوسف و... فعالیت میکنند. محصلان مدارس مذهبي به ويژه كساني كه در دوره جهاد افغانستان به اين منطقه مهاجرت كردند، بسياري از نيروهاي جهاد سابق، به ويژه افرادي كه متعلق به حركت انقلاب اسلامي به رهبري مولوي نبي محمدي هستند، زير چتر شوراي كويته فعاليت دارند. نكته مهم درباره شوراي كويته اين است كه اين شورا ارتباط تنگاتنگي با شبكه القاعده دارد. اعضاي اين شورا هم در درون خود و هم با اعضاي القاعده پيوند خانوادگي مستحكمي برقرار كرده اند، به ويژه پيوند سببي ملاعمر با بن لادن در تحكيم اين همبستگي مهم بوده است. شايد به دليل اين وابستگيها بود كه ملاعمر در سال 2001 از تحويل اسامه بن لادن به امريكا و اخراج وي از افغانستان پرهيز كرد.
شورای کویته طرفدار ساختار به شدت متصلب و سلسله مراتبی است که از ملاعمر تا سطوح محلی و روستایی حاکم است. ساختار هرمی طالبان به ترتیب از «هسته مرکزی» به رهبری ملاعمر، «شورای رهبری»، «کمیتههای تخصصی»، «استانداران»، «فرمانداران ـ ولسوالها» و «فرماندهان محلی» تشکیل شده است. فرامین طالبان برای اجرایی شدن نيز همین مراحل را طی میکند. طبق چارت تشکیلاتی طالبان، شورای کویته هدايت چهار «شوراي نظامي منطقهاي» طالبان یعنی شوراهای پیشاور، میران شاه، کویته و گردیجنگل و مدیریت ده كميته زیر مجموعه شورای رهبری را بر عهده دارد.
در ساختار طالبان، به دليل سطح پايين نهادينگي سياسي، «رهبري کاریزما» اهميت انسجام بخش زيادي دارد. طالبان بخش عمده حیات خود را مرهون رهبران خود هستند و احتمالا با مرگ، تغییر، استحاله یا سازش سکانداران متنفذ آنها، بدنه جنبش نیز قدرت و نفوذ پیشین خود را از دست میدهد.
«مسلک اعتقادی» طالبان، افراطگرایانه و خشونتگراست؛ فهم اعضای طالبان از اسلام، متأثر از فرهنگ قبيله اي، نظام تربيتي و تعصبات قومي است. لذا باورهای دینی طالبان آميزهاي از برداشت سطحي آنها از شريعت اسلامي و تلفیق آن با آداب و رسوم قومي و قبيلهاي پشتون (پشتون والي) است. در مجموع، ایدئولوژی طالبان آميزه اي از گرايشهاي «صوفيانه»، خشونت و تصلب انديشههاي «وهابيت»، تعاليم «دیوبندی» مدارس پاكستان و باورهاي جامعه قبيلهاي «پشتونی» است. کارکرد طالبان بر «جهاد»، تکفیر و تهدید پیروان سایر عقاید استوار بوده و حملات انتحاری یکی از روش های تحقق آن است.
شوراي كويته در ميان ساير شاخه هاي طالبان، ايدئولوژيك ترين شاخه محسوب ميشود. نظام سیاسی مطلوب طالبان همانا تشکیل امارت اسلامی افغانستان است که مبتنی بر تفسیر خاص آنها از شریعت و ملهم از باورهای سلفی ـ وهابی، دیوبندی و پشتونی است. بر همين اساس به طور جدي با دولت فعلي افغانستان مخالفند و آن را دست نشانده غربيها قلمداد ميكنند. آنها درصدد «شرعی کردن» ساختار قدرت در قلمرو افغانستان هستند. طالبان در پنج سالي كه بر افغانستان حكومت كردند، نتوانستند تعريف و تصویر روزآمد و کارامدی از نوع حكومت مد نظر خود ارائه كنند. آنها نتوانستند سازمانها و نهادهاي ضروري براي اداره جامعه افغانستان در عصر حاضر را تأسيس و سازوكاري براي جمع كردن طيفهاي مختلف سياسي در حكومت خود تعيين كنند. شوراي كويته بر خروج نيروهاي خارجي اصرار دارد و به سادگي حاضر نيست با امريكاييها و دولت كرزي وارد مذاكره شود. آنچه امريكايي ها آن را طالبان بد يا طالبان تندرو مينامند اين شاخه از طالبان هستند. استراتژي امريكا در مقابل اين گروه تلاش براي محو آن از طريق نظامي است.
ب. شبکه حقانی
شبکه حقانی مجموعهاي از شبه نظامیان است که از چند گروه تشکیل میشود. نام این شبکه از مولوی جلال الدین حقانی که تحصیلکرده مدارس علوم دینی پاکستان است گرفته شده است. البته در حال حاضر به دلیل کهولت سن جلالالدین، فرزندش سراج الدین، رهبری این شبکه را بر عهده دارد. مقر اصلی این شبکه دقیقا معلوم نیست اما استانهای شرقی افغانستان همچون پکیتا، پکتیکا و خوست که در همسایگی وزیرستان جنوبی و شمالی پاکستان قرار دارد به عنوان محل استقرار نیروهای حقانی شناخته میشود .
شبکه خانوادگی ـ جهادی حقانی متشکل از عناصر کلیدی زير هستند: «ابراهیم عمری»، هماهنگکننده مبارزین خارجی در میرانشاه، «حاجی خلیل» از قبیله زدران، «مولوی عبدالرحمن زدران»، رئیس عملیات و پسر دایی حقانی، «حاجی مالی خان» که در اواخر سپتامبر 2011 توسط ناتو دستگیر شد و «اصلحان حقانی»، برادر جلالالدین، «قاری یحیی»، داماد حقانی، «سراج الدین حقانی»، پسر بزرگ و جانشین پدر، «بدر الدین»، «خلیل احمد» و «بصیر الدین»، پسران میانی حقانی و فرماندهان سطوح پايین شبکه، «نصرالدین حقانی»، مترجم پدر، «نصیرالدین حقانی» رابط بینالمللی و مسئول جذب کمکهای مالی و «محمد عمر»، پسر دیگر حقانی که در سال 2010 در پکتیا کشته شد. اکثر افراد مورد اشاره فارغالتحصیلان «دارالعلوم حقانیه» پاکستان هستند. برآورد میشود در حال حاضر شبکه حقانی بین 10 تا 15 هزار جنگجو داشته باشد.
«شبکه منصور» به رهبری مولوی محمد اسماعیل دارای افراد سرشناسی چون عبدالطیف منصور و سیفالرحمن منصور است که در مارس 2002 عملیات امریکا برای شکار بن لادن را ناکام گذاشت. این شبکه که در غزنی و جنوب شرق افغانستان فعالیت دارد، متحد طولانی مدت شبکه حقانی است. خاندان حقانی از پشتونهای پیرو اهل سنت حنفی و دارای اعتقادات دیوبندی هستند. البته به سبب پیوندهای عمیق خاندان حقانی با آل سعود، دیدگاههای آنها به شدت متأثر از آرا و آموزههای وهابی است. شبکه حقانی از لحاظ راهبردی، عمل گرا و به لحاظ سازمانی، معتقد و متعهد به گسترش جهاد در مقیاس جهانی است. ماهیت حکومت مطلوب حقانی ها از نوع امارت اسلامی طالبانی است که اکنون نیز در مناطق تحت نفوذ شبکه حقانی در وزیرستان شمالی، پکتیا و خوست اجرا میشود.
طالبان در مسیر حرکت به سمت کابل در سال 1995 پکتیا را محاصره کردند. در این زمان جلالالدین حقانی که قدرت اصلی آنجا محسوب میشد و شمار زیادی از جمعیت «طایفه زدران» را با خود همراه داشت، تصمیم گرفت به جنبش طالبان ملحق شود. طالبان برای از دست ندادن حمایت حقانی پست وزارت «امور قبایل و مرزها» را بعد از تصرف کابل به وی سپردند. اگرچه شبکه حقانی در حیطه خصوصی، استقلال عمل خود را حفظ كرده، اما در عرصه عمومی همچنان ملاعمر را به عنوان امیرالمؤمنین پذیرفته است. ملا عمر نیز از توانایی و احترام بینالمللی شبکه حقانی و نفوذش برای عملیات در منطقه و متحد کردن طالبان کاملا آگاه است؛ لذا شبکه حقانی و ملاعمر در یک ردیف دیده میشوند. حتی برخی پیوندهای ساختاری همچنان بین آنها برقرار است. طبق توافق طرفین در 2010، مسیر اخذ کمکهای مالی و لجستیکی شبکه حقانی از کانال شورای کویته و کمیسیون مالی آن شوراست.
حقانی در سالهای 2004ـ 2003 در شورای کویته جزو تصمیمگیران مهم بود. چند ماه بعد که ملاعمر ساختار فرماندهی مناطق را اعلام کرد، جلالالدین حقانی را به عنوان رهبر شورای میران شاه و فرمانده ویژه شرق افغانستان مشتمل بر ولایات پکتیا، پکتیکا، خوست و گردیز معرفی کرد. شبکه حقانی به دو دلیل به عنوان شریک اصلی شورای کویته باقی مانده است: نخست، شبکه حقانی به لحاظ منطقهای برای نفوذ و قدرت طالبان در جنوب شرق افغانستان حیاتی است. دوم، شبکه حقانی به عنوان قدرتي چند متغیره، به شدت مورد نیاز شورای کویته است.
شبکه حقانی حدود چهار هزار نیرو دارد که در پیوند با گروههای دیگر گاه تا 10هزار نیرو را میتواند سازماندهی کند. آمریکاییها معتقدند شبکه حقانی بازوی دستگاه اطلاعاتی پاکستان برای انجام عملیاتهای تروریستی در جهت منافع این کشور است؛ اما پاکستان همواره این مسئله را رد میکند. آمریکایی ها در طول دو سال گذشته تلاش کردهاند با هواپیماهای بدون سرنشین مقرهای این شبکه را هدف قرار دهند و همین مسئله موجب اعتراضات پی در پی اسلام آباد به واشنگتن بوده است .
ج. جنگجویان خارجی متحد طالبان
طالبان و افغانستان هنوز هم از میعادگاههای جنگجویان بینالمللی هستند؛ در دوران حاکمیت طالبان، حدود بيست هزار نیروی «عرب افغان» القاعده در صفوف طالبان میجنگیدند. اگرچه اکنون امریکا مدعی است کمتر از صد نیروی القاعده در افغانستان باقی ماندهاند، اما حضور عناصر پاکستانی، ازبک، قرقیز، تاجیک و چچنی در مناطق مختلف، به ویژه ولایات شمالی افغانستان و همکاری آنها با طالبان در كندوز، بدخشان، فاریاب، بادغیس و... اين ادعا را رد ميكند.
نیروهای القاعده و طالبان افغان در دو دهه اخیر به گونهای با یکدیگر درهم تنیدهاند که تفکیک و تمایز آنها بسیار مشکل است. با وجود اين به نظر میرسد فرماندهان، نیروهای میانی و بدنه اجتماعی طالبان، برخلاف گذشته، چندان علاقهای به تداوم حضور القاعده در این منطقه ندارند و دیگر حاضر نیستند اهداف و اولویتهای بومی و محلی خود را فدای بازیهای امنیتی القاعده کنند. يكي از اهداف راهبردي القاعده كمك به حاكم شدن طالبان در مناطق پشتونی جنوب و شرق افغانستان بوده است تا در اين مناطق نوعي امارت (خلافت) اسلامي تشكيل دهد و القاعده از آنجا طرحهای بینالمللی خود را پیگیری کند.
د. شاخههای محلی «شورای کویته»
علاوه بر گروهها و تیمهای عملیاتی که از جانب شورای کویته در سراسر افغانستان میجنگند، برخی گروههای طالب در مناطق و حوزههای نفوذ سنتی خود به صورت نسبتا خودمختار اما زیر پرچم شورای کویته فعالیت میکنند. برخی از این گروهها عبارتاند از: گروه جيشالمسلمين و افرادي مثل اكبرآغا و ملا صابر مؤمن، گروه «خدام الفرقان» و افراد سرشناسی چون عبدالحكيم مجاهد، عبدالرحمن احمد هوتك، مولوي محمد نبي محمدي، گروه حرکتالمجاهدین منشعب از شورای کویته که در اواسط 2010 با هدایت پاکستان، برای تشدید ناامنی در افغانستان با محوریت افرادی چون ملاعباس، ملاعبدالرزاق و ملاعبدالصمد شکل گرفت و گروه «محاذ ملا دادالله به رهبری ملا عبدالقیوم ذاکر شاخهای از طالبان در جنوب افغانستان که غالبا از تاکتیکها و ایدئولوژی القاعده استفاده میکند .
ه. شوراي ميرانشاه
مقر اين شورا در ميرانشاه از توابع منطقه قبائلي پاكستان است. اين شورا زير نظر شبكه حقاني عمل ميكند. حقاني يكي از معدود پاكستانيهايي است كه رهبري بخشي از طالبان را در افغانستان و پاكستان به عهده دارد. بنابراين نيروهاي وفادار به اين شورا هم تابعيت پاكستاني دارند و هم تابعيت افغاني. از نظر تعداد و قلمرو اراضي شوراي ميرانشاه محدودتر از شوراي كويته است و در مقايسه با شوراي كويته نيز كمتر ايدئولوژيك است. بسياري از اعضاي اين شورا به ويژه آنهايي كه در ميدان جنگ حاضرند كسانياند كه مزد بگيرند و به جنگ به عنوان حرفهاي براي كسب درآمد نگاه ميكنند. شوراي ميرانشاه به اين دليل كه چندان تندرو نيست به مذاكره با امريكا و دولت كرزي تمايل دارد. اما بعضي از درخواستهاي اين شورا از جمله خروج امريكاييها از افغانستان و يا درخواست سهم بيشتري از قدرت در افغانستان كه به صورت پيششرط مطرح شده در عمل راه را براي هرگونه مذاكره ميبندد. علاوه بر اين اعضاي اين شبكه به ويژه به اين دليل كه در قاچاق مواد مخدر و ساير جرايم سازمان يافته شركت دارند منافع خود را در تداوم بيثباتي در افغانستان به ويژه حوزه جنوب و جنوب شرقي اين كشور و نيز در پاكستان به ويژه در مناطق قبائلي و ايالات سرحد ميدانند.
و. اردوگاه شمشاتو و شوراي باجاوا
هر دوي اينها زير نظر حزب اسلامي حكمتيار قرار دارند و مقر اصلي آنان نيز در ايالات سرحد پاكستان است. اين نيروها در جريان جهاد افغانستان عليه روسها نقش مهمي داشتند. اينها تمايل ندارند كه خود را بخشي از طالبان قلمداد كنند، ولي چون همانند طالبان عليه وضع موجود عمل ميكنند، در عمل به يك نام خوانده ميشوند. حكمتيار با وجود آنكه در دوره جهاد افغانستان جزء راديكالترين جريانهاي جهادي قلمداد ميشد، اكنون در مقايسه با طالبان معتدل تر و مدرنتر قلمداد ميشود. او آمادگي مذاكره با امريكا، دولت كرزي و يا هر نيروي ديگري را دارد. اكنون نيز بسياري از افراد او چه آنان كه در گذشته در حزب اسلامي بودند و چه آنان كه اكنون عضو آن حزب هستند در سمتهاي دولتي افغانستان مشغول به كار هستند. وابستگي طيف وسيعي از نيروهاي حكمتيار به آن سوي مرز يعني در درون پاكستان، ارتباط شخصي حكمتيار با آياسآي تماميتخواهي حكمتيار، تعارض قبيلهاي حكمتيار با كرزي رئیس جمهور سابق افغانستان از آن است كه وي و جريان او بتوانند به صراحت وارد بازيهاي سياسي در افغانستان شوند. ماهيت اردوگاه شمشاتو و شوراي باجاوا به گونهاي است كه بايد تابع شرايط مختلف، رفتار مختلفي داشته باشند. با توجه به آنچه گفته شد، نيروهاي طالبان صرفنظر از آنكه به چند گروه مختلف قابل تقسيماند ولي تاكنون بر ضد دولت و امريكا متحد عمل كردهاند و همين موضوع قابليت عملياتي آنها را در افغانستان افزايش داده و باعث شده است ائتلاف مبارزه با تروريسم با وجود برتري نظامي در برخورد با اين نيروها با ناكارآيي بسيار جلوه كند