الوقت- روابط ایران و عربستان بعد از اعدام روحانی پرنفوذ شیعیان عربستان، شیخ باقر نمر، وارد مراحل جدیدی گردید که بسیاری معتقدند این تنش ها نه تنها متاثر از تحولات اخیر و اعدام شیخ نمر که فراتر از آن مرتبط با تغییراتی می باشد که عربستان در دوران جدید و حاکمیت ملک سلمان در حال تجربه کردن است. تنش هایی که به ماجراجویی و دخالت های منطقه ای جدید از جانب سعودی ها منجر شده است. نظر به اهمیت این موضوع و همچنین دیگر تحولات منطقه ای از جمله اجرایی شدن برجام، گفتگویی را با آقای حسن کاظمی قمی سفیر سابق ایران در عراق انجام داده ایم .
سوال: سیاست خارجی عربستان در دوره ملک سلمان را چگونه ارزیابی می کنید؟
در رويکرد سعوديها در دوره بعد از مرگ ملکعبدالله يک تغيير ماهوي مشهود در صحنه داخلی، منطقهاي و بین المللی بویژه در قبال جمهوري اسلامي ديده ميشود. به نحوی که خطوط قرمزی که میان این کشور با جمهوري اسلامي رعايت می گردید، شکسته شد. در موضوع یمن، سعودی ها حمايت از جبهه مخالف مردم يمن را در دستور کار قرار دادند، که باعث تحمیل یک جنگ همه جانبه علیه مردم یمن گردید. در موضوع مربوط به تروريست و گسترش آن، عربستان به طور علني فعال شده است، در حالیکه در زمان ملکعبدالله يک نوع رقابت میان اخوان و وهابيت و حکام سعودی ديده ميشد، اما در حال حاضر شاهد نوعی همگرايي میان آنها هستیم. از همه مهمتر علني شدن روابط با اسرائيل روزبه روز تشدید می شود. در واقع يکي از آثار تشنج و وضعيت هرج و مرجي که در منطقه وجود دارد، علني شدن روابط اسرائيل با کشورهاي منطقه و عربستان است. به نحوی که در امارات دفتر بازرگاني افتتاح و در اربيل انجمن حمايت از يهود تأسيس کرده اند. اين ها نشان ميدهد که از سالهاي گذشته اقدامات زيربنايي در اين کشورها صورت گرفته است و امروز آثار آن پدیدار شده است. اينکه امروز سعوديها اين نوع رفتار را با ما و در منطقه با يمن، سوريه و عراق می کنند و به نحوی در مقابله با جبهه مقاومت وارد عمل شدند نشان ميدهد که اين اقدامات منحصر به سعوديها نيست، بلکه آمريکاييها به عنوان طراح اصلي اين صحنه و در حقيقت سرباز پياده سعوديها هستند و متأسفانه ترکيه، قطر و اردن نیز در این جبهه قرار دارند. اگر غير از اين ميبود، جناياتي که سعوديها در يمن انجام می دهند دنيا آن را محکوم و با آنها برخورد ميکرد. اما ديده ميشود که در يمن بيش از ده ماه کشتارهاي فجيعي انجام ميدهند حال آنکه هیچ مخالفتی از سوی مجامع بین المللی بویژه آمریکایی ها صورت نمی گیرد. مضاف برآنکه حتی یک قرارداد 3/1 ميليارد دلاري نیز را با آمريکا برای خرید تسلیحات نظامی می بندد.
سوال: این سیاست چه پیامدی برای منطقه داشته است؟
سیاست های عربستان و حامیان آن در منطقه سبب شده است تا تمام کشورهاي منطقه درگير مهار تروريسم و کنترل وضع داخلي شان شده و از اسرائيل غافل شوند. در شرایط کنونی منطقه به سمت تجزيه ميرود که مورد نظر اسرائيل و آمريکا است. اينکه داعش شمال عراق و موصل را ميگيرد و سپس به سمت بغداد حرکت می کند و در نهایت خلافت اسلامي را مطرح می کند بسیار خطرناک است. چرا که خلافت اسلامي از شمال آفريقا شروع ميشود و به شرق ايران و منطقه خراسان و جنوب اروپا وسعت می یابد. این به معنای تغيير ژئوپليتيک است. اینکه نخستوزير اسرائيل مطرح ميکند که عراق تجزيه ميشود و ما از استقلال کردستان حمايت ميکنيم نشان ميدهد که آنها مسير تجزيه را دنبال ميکنند.
سوال: چه کشورهایی بازیگران اصلی برهم زدن اوضاع منطقه هستند؟
این اوضاع آشفته براي سالهاي طولانی جمهوري اسلامي ايران را درگير مهار کردن تروريسم خواهد کرد؛ تروريسمي که هر روز به يک جا وارد شده و گسترش پيدا ميکند. همچنانکه این وضعیت را در ليبي شاهد هستیم که اوضاع بيثباتي دارد و داعش در حال گرفتن شهرها است. بخشي از داعش در حال نفوذ به افغانستان و پاکستان هستند. از سوی دیگر آمریکایی ها با تشکیل ائتلاف ضد داعش و به بهانه مبارزه با داعش حضورشان را در این کشورها توجيه می کنند. در چنین شرایطی جمهوري اسلامي ايران به رهبر مبارزه با تروريسم تبدیل شده است هرچند که روسيه هم وارد شده است.
در واقع مثلث صهيونيستي، آمريکايي و ارتجاع منطقه بودند که داعش را ایجادکردند و پس از آن ائتلاف ضد داعش را به بهانه مبارزه با داعش را به منظور تحقق اهدافشان ایجاد کردند. همچنانکه اگر امروز شرايط ايجاب کند آنها داعش را در جغرافياها و پوششهاي ديگر به کار خواهند گرفت، و از سوی دیگر برای اينکه در سطح افکار عمومی منطقه و میان کشورها و ملتها، جمهوري اسلامي ايران به عنوان رهبر مبارزه با تروریسم مطرح نشود خود به صورت جدی در مبارزه با داعش وارد خواهند شد، و حتی امکان دارد که ترکيه را هم وارد بازي مبارزه با داعش کنند که در آن صورت ترکیه بیشترین آسیب را خواهد دید، چرا که با واکنش شدید داعش مواجه خواهد شد.
در حال حاضر آمريکاييها از وجود آشوب در منطقه سود ميبرند که این می تواند در چارچوب اهدافي باشد که در 2003 تعريف کردند که براساس آن باید امنيت اسرائيل تضمین شود. این هدف با حضور و اشغال نظامي و تغيير نظامها در منطقه بویژه عراق آغاز شد و امروز ایجاد هرج و مرج در منطقه و درگیر کردن ارتشهاي کشورهاي اسلامي با تروريست ها است که این هدف را دنبال می کند. چرا که درگیر کردن کشورهای منطقه در مسائل داخليشان می تواند امنيت اسرائيل را حفظ نماید.
سوال: در چنین چارچوبی، سعودی ها چه نقشی داشته و چه هدفی را دنبال می کنند؟
آنچه که در حال حاضر آلسعود عليه منافع ملتها در منطقه به ويژه با جمهوري اسلامي عمل ميکند، ناشي از طراحي است که پشت آن، جريان استکباري آمريکا و صهيونيست وجود دارد. هدفي که آنها دنبال ميکنند، حقيقت اين است که جمهوري اسلامي ايران را که رهبري مبارزه با تروريسم را برعهده دارد و به عنوان بازيگر فعال در صحنه منطقه ای، ايفاي نقش ميکند را درگیر سایر مسائل از جمله با سعودي ها کنند. به نحوی که در این جنگ نیابتی، جبهه مقاومت و جمهوري اسلامي در يک طرف و در طرف ديگر جبههاي با رهبری عربستان سعودي باشد که در نهایت بتواند فتنه شيعه و سني را شعله ور نماید. در همین راستا اعدام آيتالله نمر در مقطع حساس بحران، و به دنبال آن تحریک احساسات گروهی برای تعرض به سفارت عربستان در ایران قابل توجه است که به دنبال آن قطع روابط سياسي دو کشور و محکوميت ایران در شوراي سازمان ملل و هدف قرار دادن سفارتخانه ایران در يمن را به دنبال دارد. بنابراین همه اين ها نشان ميدهد که طرحي پشت اين اقدامات است که بسیار خطرناک است. مثلاً ملوانان آمريکايي به آبهاي ایران آمدند و جمهوري اسلامي با اقتدار آنها را اسیر کرد، هرچند که به اعتقاد من برخورد قاطع ایران با این مساله در اين شرايط حساس، فوقالعاده مهم بود و بيش از همه پيامی براي سعوديها بود که موضع جمهوري اسلامي در برابر همه کشور توام با اقتدار است.
مهمتر از هرچیزی این است که نبايد از حرکت سعوديها در يک پازل طراحي شده غافل شد، پازلی که در آن ميخواهند عربستان را درست در نقطه مقابل جمهوري اسلامي ايران قرار دهند.
مهمترین اختلافات سعودی ها با ما ناشي از يک تفسير و برداشت دینی و تاریخی است.
براساس این نگاه دين اسلام ظهور ميکند رسول گرامي حکومت اسلامي شکل ميدهد اما با رحلت آن پيامبر حکومت دچار ضعف ميشود. ديگران اين حکومت را غصب ميکنند. بعد از آن بني اميه و بعد از آن بنيعباس ميآيند. در دوره آلبويه شيعه حاکم ميشود و بعد عثمانيها ميآيند. در نتيجه اين تعارض و چالش شيعه و سني، تاريخي است.
در حال حاضر هم چيزي که مبنای اختلافات سعوديها است، مسئله وهابيت است که ريشه در نگرشهاي اعتقادي دارد، در نتيجه بروز اين چالشها در منطقه، ناشي از چالشهاي عقيدتي، فرهنگي و اجتماعي است. زمانی هم که انقلاب اسلامی شکل گرفت، در تعارض با اين مقوله قرار گرفت و اوضاع تشديد شد.
سوال: درست است که چالشهاي عقيدتي مانند تفکر وهابيت و تفکرات مشابه اين، جنگ شيعه و سني را شکل ميدهند. ولي آيا در ايجاد چنين تفکري استعمار نیز نقش داشته است؟
وهابيت و بابيت را چه کسي ایجاد کرده است؟ وقتی به اينها دقیق می شویم تمام آنها به انگليسيها برميگردد. نکته دیگر آنکه پشت سر اين حکام مستبد ظالم مگر غير از قدرتهاي بزرگ هستند. غير از اين است که آمريکاييها و انگليسيها سعودی ها را ایجاد کردند؟ چطور جمهوري اسلامي که کشور مستقلي است و داعيه استقلالطلبي دارد، تمام جبهه کفر در برابر آن می ایستد؟. اگر واقعاً آمريکا، صهيونيسم و قدرتهاي بزرگ با اين بيعدالتيها مخالف بودند، اين حکام را پشتيباني نميکردند. ظهور داعش و امثال داعش نیز برآمده از طراحي آن ها است. همچنانکه هيچ اقدام ضد صهيونيستی از سوی داعش ديده نميشود.
سوال: از نظر شما آيا سعوديهاي وارد جنگ کلاسيک نظامي با ایران خواهند شد يا نه؟ اعتقاد من اين است که سعوديها نميتوانند وارد جنگ نظامی با ایران شوند. چرا که این جنگ جنگ کلاسيک هوايي نيست بلکه زميني است. سعوديها با ما مرز زميني ندارند. نکته دوم اینکه آنها نيروي زميني ندارند. نکته سوم اين که سعوديها در دو جبهه و به تعبيري در سه جبهه يمن، بحرين و جبهه داخلي درگیر هستند. هرچند جبهه داخلي اکنون مهار شده است، اما به اعتقاد من جبهه داخلي کمکم سرباز خواهد کرد و سعوديها نميتوانند در چند جبهه بجنگند. اما اينکه تيم حاکم، بيتجربه، بيتدبير، خبيث و مزدور سعودی به تحريک ديگران به سمت ما موشک بزنند اين منتفي نيست تا از این طریق جمهوري اسلامي را درگير با مواجهه با سعودي کنند. آمريکاييها در اين معرکه نه تنها ضرر نميکنند بلکه سود خواهند کرد. آمريکاييها به نفت منطقه نياز ندارند. بلکه امنیت رقیب آنها یعنی چين که قرار است در سال 2020 قدرت اول اقتصاد جهاني شودضربه خواهد خورد.
سوال: برای مقابله با این وضعیت چه راهکارهایی را باید در پیش گرفت؟
جمهوري اسلامي ایران باید در چارچوب ملاحظات سياست خارجي خود یعنی عزت ، حکمت و مصلحت و براساس تعقل و حکمت و منطق پاسخ این فتنه گری ها را بدهد. ما باید بدانیم که دشمن درصدد است تا با ورود ما به درگيري با سعودي ها آن را تشديد کند، توسعه دهد تا جمهوري اسلامي از سایر موضوعات غافل شود، در نتيجه اولين ملاحظه اين است که از برخوردهاي احساسي بايد عبور کرد. در واقع مسير ديپلماسي نبايد قطع شود. ديپلماسي پنهان را هم بايد دنبال کرد .
سوال: از نگاه شما راهبرد آمریکا در دوره پسابرجام چه خواهد بود؟
1- آمريکا به دنبال کاهش قدرت بازدارندگي و دفاعي جمهوري اسلامي است. همچنانکه وقتی تست موشکي توسط ایران انجام ميشود، به زعم آمريکا نقض برجام است و از همین رو کنگره به دنبال تحريمهاي جديد است. 2- به دنبال حفظ ساختار تحريم است. آمريکاييها نميخواهند ساختار اصلي تحريم را از بین ببرند. همچنانکه در کنگره آمريکا قانوني در خصوص ویزا وضع می کند که می تواند به هدف واردن آوردن ضربه اقتصادي آن به ایران باشد. اينکه قيمت نفت را در حد پایین نگه می دارند نیز از همین منظر قابل بررسی است. 3- راهبرد سوم آمريکا اين است که اقتدار ،نفوذ و قدرت جمهوري اسلامي ايران را در منطقه کاهش دهند. در همین راستا نیز جمهوري اسلامي را در موضوعاتي درگير کنند که نهايتاً به جنگ فرسايشي کشيده شود و انرژي ایران را تحليل ببرد. يکي از شيوههايي که آمريکا در منطقه دنبال ميکند، اين است که سعوديها را درگير کند. یا اینکه علی رغم حمایت از راه حل سیاسی در سوریه همچنان از تروریست ها حمایت می کنند که اینها در نهایت هدفی جز تحليل انرژي ایران در موضوعات مختلف منطقه ای را ندارد. بنابراین يکي از راهبردها اين است که قدرت، نفوذ و اقتدار جمهوري اسلامي را به عنوان بازيگر مؤثر در صحنه منطقهاي دچار ضعف کنند و حرکتهاي شروع شده نیز در راستاي اين چارچوب است. 4- راهبرد دخالت مستقيم و غيرمستقيم در داخل کشور تحت عنوان آنچه که مقام معظم رهبري به عنوان نفوذ برآن تاکید کرده اند. اين نفوذ در عرصه راهبردي، سياسي، مديريتي کلان – تصميمگيران، تصميمسازان – اقتصادي و امنيتي با توجه به اينکه در آستانه نزديک شدن به انتخابات هستيم بسیار دارای اهمیت است. همچنانکه آمریکایی ها قانون حمايت از دموکراسي را تصويب کردند که مستقيماً به موضوع انتخابات برميگردد.