الوقت- ساکنان آسیای میانه ضرب المثلی دارند که میگوید «نپرس چقدر زمین داری، بپرس چقدر آب داری».
این ضربالمثل به خوبی نشان میدهد که آب برای مردمان این منطقه پروسعت تا چه اندازه کالای گرانبها و کمیابی است چنانکه حتی به صورت تاریخی عمده خصومتهای بین فرمانروایان قدرتمند محلی اغلب ریشه در اختلافات آبی داشت.
آب به حدی مهم است که حتی تاریخ تمدنی آسیای میانه ارتباط تنگاتنگی با تاثیر تغییرات آب و هوایی دارد چنانکه تغییر جهت رودخانه های بزرگ به دلیل زلزله خود عامل تعیین کنندهای برای تغییرات جمعیتی محسوب میشده است.
هنگامی که رودخانهها به طور ناگهانی مسیر خود را تغییر دادند، زمینهای بایری بر جای ماند که برای زندگی انسان و حیوان مناسب نبود. این دلیل اصلی کم جمعیتی در کل این منطقه است. به عنوان مثال، قزاقستان از نظر مساحت تقریباً به اندازه هند است، اما جمعیت آن بسیار کمتر است. به گزارش Worlddata.info، تراکم جمعیت هند 433.7 نفر در هر کیلومتر مربع است در حالی که تراکم جمعیت قزاقستان 7.2 نفر در هر کیلومتر مربع است.
علاوه بر عوامل طبیعی سیاستهای کشاورزی اتحاد جماهیر شوروی در گذشته نه چندان دور نیز در وضعیت بغرج آبی اسیای میانه بی تدثیر نبوده است. شیوه آبیاری شوروی در آسیای مرکزی منجر به خشک شدن رودخانه آمودریا شد. در نتیجه، سطح آب دریای آرال به شدت شروع به کاهش کرد.
دریای آرال در آسیای مرکزی است که توسط رودخانههای آمودریا و سیر دریا به هم وصل شده و بین ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و افغانستان مشترک است. دولت شوروی این رودخانه ها را در دهه 1960 منحرف کرد تا منطقه بیابانی اطراف دریا را آبیاری کند تا به کشاورزی منطقه کمک کند.
اکنون اما اعداد و ارقام از نگرانی در مورد آینده آب در آسیای مرکزی خبر میدهد.
پنج کشور منطقه مجموعاً حدود 127 میلیارد متر مکعب آب مصرف میکنند که حدود 80 درصد معادل 100 میلیارد متر مکعب آن سالانه برای بخش کشاورزی صرف میشود اما تنها 50 درصد از این آب به طور موثر مورد استفاده قرار میگیرد. تابستان های گرم و طولانی اغلب رودخانه ها را قبل از رسیدن به پایین دست خشک کرده است.
این بدان معناست که نیمی از آب به مزارع نمیرسد و در طول مسیر نیز به دلیل وضعیت نامناسب تاسیسات آبیاری و اقدامات بیهوده کشاورزی بخش دیگری از آن از بین میرود.
به همین دلیل است که شاخص بهرهوری مصرف آب در آسیای مرکزی هشت برابر کمتر از میانگین جهانی است.
یکی از پیامدهای این سوء مدیریت آن است که از 79 میلیون نفر جمعیت این منطقه، 22 میلیون نفر به آب سالم دسترسی ندارند. بنابراین، از هر 10 نفر از مردم کشورهای آسیای مرکزی، سه نفر از نعمت آب آشامیدنی سالم محروم هستند.
در این میان بانک جهانی تخمین میزند که جمعیت این منطقه تا سال 2050 به 90 تا 110 میلیون نفر افزایش خواهد یافت.
اما ادامه شهرنشینی، تغییرات آب و هوایی، خشکسالی و تقاضا برای افزایش تولید غذا تنها بحران تأمین منابع کمیاب آب را تشدید میکند .
پیشبینیهای کمیسیون جهانی سازگاری درباره ارتباط مستقیم بین سیاستهای آب و شاخصهای اقتصادی آسیای مرکزی نشان میدهد که اگر این کشورها نتوانند تا سال 2050 به مسئله آب رسیدگی کنند، ممکن است کاهش قابلتوجهی در تولید ناخالص داخلی در محدوده 7 تا 12 درصد رخ دهد.
بنابراین تداوم این روند این فاجعهآمیز خواهد بود و از هم اکنون تنشهای سیاسی و ژئوپلتیکی را میان کشورهای بالادستی و پایین دستی منطقه بوجود آورده است.
کشورهای منطقه از نظر توزیع منابع طبیعی به دو گروه کشورهای بالادست «فقیر انرژی اما پرآب» (قرقیزستان و تاجیکستان) و کشورهای پایین دست «پر انرژی اما کم آب» (قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان) تقسیم میشود.
در حالی که گروه اول برای تامین انرژی نیاز مبرمی به آب دارند، کشورهای پایین دستی به آب برای کشاورزی نیاز دارند. در نتیجه، منابع طبیعی نه به عنوان ابزاری برای تسهیل همکاری های منطقه ای، بلکه به عنوان منبع مناقشه پایدار ظاهر شده اند.
مناقشه بر سر پروژه نیروگاه برق آبی روگون تاجیکستان نمونه ای ملموس از پیوند آب-انرژی-غذا در منطقه آسیای میانه است. با افزایش تنش بین تاجیکستان محروم از انرژی و ازبکستان محروم از آب، آب به منبع درگیری تبدیل می شود که تهدیدی قابل توجه برای ثبات منطقه در پی داشته است.
کشورهای بالادستی - یعنی قرقیزستان و تاجیکستان، به عنوان مناطق کوهستانی که رودخانههای بزرگ منطقه عمدتاً در آنها سرچشمه می گیرند – میخواهند نیروگاه های برق آبی بزرگ بسازند. این مستلزم برپایی سدهای بلند و مخازن وسیع است.
علاوه بر این، سیاستمداران و کارشناسان در این کشورها خواستار آن هستند که آب رودخانههای فرامرزی به عنوان یک کالا در نظر گرفته شود. این امر مستلزم اعمال هزینه بر مصرف آب توسط کشورهای پایین دست - یعنی ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان- است که در مقابل آنها دارای منابع طبیعی دیگری مانند نفت، گاز و حتی اورانیوم هستند.
این بن بست منجر به چندین دهه اختلافات و مذاکرات اغلب بینتیجه شده است. با این حال در ماههای اخیر با تمایل یافتن افغاستان به سدسازی بر روی یکی دیگر از منابع آبی کشورهای آسیای میانه چالش جدیدی برای این منطقه ایجاد شده است.
پروژه کانال قوش تپه؛ دمیدن طالبان در آتش مناقشات آبی منطقه
در سال 2022، دولت تحت کنترل طالبان، ساخت یک پروژه آبیاری مهم به نام کانال قوش تپه را آغاز کرد. این کانال 285 کیلومتر و از بلخ تا ولایت فاریاب امتداد دارد. در سفر هیأتی از طالبان به پاکستان در آوریل سال جاری توافق برای انجام این پروژه توسط شرکتهای پاکستانی انجام شد و انتظار می رود کار روی آن تا سال 2028 به پایان برسد.
پس از اتمام، قوش تپه ظرفیت هدایت 10 درصد از آب آمودریا به میزان 20 میلیارد متر مکعب در هر سال را خواهد داشت. این تحول میتواند تنش بین کابل با کشورهای آسیای مرکزی بویژه ازبکستان و ترکمنستان را افزایش دهد.
طالبان با اختصاص بیش از 4000 کارگر و تزریق سرمایه به این پروژه، بدون توجه به عواقب آن برای کشورهای پایین دست، به وضوح علاقهمند به تکمیل هرچه سریعتر این کانال هستند.
انحراف آب از آمودریا به طور جدی ثبات ازبکستان را تهدید می کند. حتی اگر تهدید این واقعه برای صنعت پنبه ازبکستان که مهمترین منبع تجارت خارجی این کشور است در نظر نگیریم، خشک شدن دریای آرال خسارت سنگینی را بر کشور وارد کرده است چنانکه این وضعیت منجر به افزایش مرگ و میر نوزادان و کاهش استاندارهای بهداشتی و اقتصادی یک مناطق حاشیه ای ازبکستان شده است.
مشخص نیست که تاشکند مایل به تحمل عواقب چنین فاجعه ای باشد.
نگرانی های ترکمنستان نیز همانند نگرانی های همسایه شمالی آن است. عشق آباد به عنوان کشوری که اکثریت قریب به اتفاق منابع آبی خود را از آمودریا می گیرد، نمی تواند در مورد کاهش سطح ورودی آب از تهدید قوش تپه صرفنظر کند.
همین سال گذشته، در پاسخ به کمبود آب ناشی از گرمای بیش از حد تابستان در پایتخت، آب لوله کشی پایتخت مرتباً قطع می شد. این کمبود نیز موقتی به نظر نمی رسد. گزارش های منتشر شده از سوی دولت در سال جاری نشان می دهد که کانال قره قوم، منبع اصلی آب ترکمنستان، با کمبود آب مواجه است . بنابراین، برای ترکمنستان، تهدید بالقوه کانال قوش تپه "مشکل نیست، بلکه یک فاجعه است. ”
راه حل های بالقوه برای این مشکل نیز یا بسیار پرهزینه و دارای تبعات زیست محیطی هستند و یا زمانبر میباشند. مانند تاسیسات آب شیرین کن در دریای خزر که علاوه بر تأثیر زیست محیطی به تخصص خارجی و زیرساختهای جدید نیاز دارد که حداقل پنج سال طول میکشد تا تکمیل شود.
در این میان خلأ توافقات مشترک و جامع نیز مزیت بر علت شده تا کار گره بخورد. اگرچه در گذشته به سال 1946 توافقات آبی میان شوروی و افغانستان در مورد آمودریا صورت گرفته، اما این معاهدات هرگز مستقیماً به موضوع تقسیم آب در آمودریا نپرداختند تا اتحاد جماهیر شوروی و بعداً کشورهای مستقل آسیای مرکزی تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان، آزادی عمل قابل توجهی برای توسعه منابع آبی این حوضه داشته باشند و در نتیجه کانال عظیم قرهقوم ساخته شود که ترکمنستان عمده آن را میگیرد.
در نهایت میتوان گفت اگرچه بین افغانستان و پنج کشور آسیای مرکزی تفاوتهای ایدئولوژیکی و سیاسی وجود داشته باشد، اما مشارکت عملی کابل در فرآیندهای مدیریت آب یک شرط ضروری برای مدیریت پایدار کل حوضه منطقه است. و از طرف دیگر بهبود مدیریت بهرهوری چاره دیگری است که کشورهای آسیای میانه ناگزیر باید به آن سمت حرکت کنند.