الوقت- در تحلیل و بررسی روابط بین پاکستان و عربستان سعودی بیش از هرچیز باید به این نکته توجه داشت که ماهیت این «همکاری استراتژیک» سمتوسوی مقابله با یک دشمن مشترک خارجی را ندارد و یا حداقل این هدف، فلسفه وجودی این همکاری استراتژیک نیست و علت نزدیکی و همگرایی دو کشور را میبایست در نقاط ضعف داخلی هر کدام از این کشورها در راه تثبیت ساده ترین و ابتداییترین کارویژه یک کشور- ملت برشمرد که عبارت است از تحکیم تمامیت ارضی و ایجاد مشروعیت سیاسی.
از یک سو ریشه رفتارهای سیاست خارجی پاکستان را باید در شکل جغرافیایی و تاریخچه آن جستجو کرد، این کشور از طریق هزاران کیلومتر مرزهای شمالی، غربی و شرقیاش که در هیچ کدام از آنها ثبات و کنترل کافی وجود ندارد، محاصره شده است و در تمامی این مرزها ناگزیر رقابتهایی را برای سامان دادن به مرزهای مرسوم یک کشور دنبال میکند. پاکستان در اواخر دهه 1990 موفق شد با ساخت تسلیحات هستهای، توازن ضروری را با هند برقرار کند و بزرگترین خطر وجودی این کشور را تسکین دهد.
با وجود این موفقیت، مرز نزدیک به دو هزار و پانصد کیلومتری با افغانستان که سرمنشا تمامی ناآرامی های سیاسی این کشور در ارتباط با گسترش پیوندهای قومی و مذهبی است، پاکستان را در عمل به یک میدان جنگی دائمی تبدیل کرده است.
مرزهای زمینی ناامن و غیرقابل کنترل پاکستان توسط گروههای تندرو و جنگسالاران اداره میشود و این کشور کوشیده است که با سلطه بر افغانستان، فضای تنفسی لازم را در آسیای مرکزی جستجو کند؛ به این امید که افغانستان را از بنبست جغرافیایی خارج كند.
در مرزهای جنوبی و همجوار با دریای عرب، پروژه همکاریهای استراتژیک با چین که اخیراً با کمک اتصال خط راهآهن از شمال به جنوب در حال پیگیری است، تلاش دیگری از سوی پاکستان به هدف گشایش ژئوپولیتیکی این کشور و تنوع دادن به گذرگاههای اقتصادی آن است.
از سوی دیگر در عربستان سعودی نیز فشارهای مشابهی وجود دارد، این کشور که هرگز یک دولت ملت نبوده است در دوران رشد دموکراسیها و افزایش مطالبات و آگاهیهای سیاسی، بیش از هر دوران دیگری با بحران مشروعیت روبهروست.
تا جایی که به سیاست خارجی عربستان سعودی مربوط میشود، تلاش رهبران این کشور معطوف به ایجاد این مشروعیت از طریق رهبری جهان عرب از یک سو و رهبری جهان اسلام به منزله تنها منادی ایدئولوژی و قرائت برحق اسلامی از طرف دیگر است تا از این طریق شایستگی و برتری خود را به عنوان خادم حرمین شریفین به اثبات برساند.
در این چشم انداز است که روشن میشود چرا رشد قدرت و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران، این کشور را به بزرگترین دشمن عربستان سعودی تبدیل کرده است .
در صورتی که عربستان سعودی قادر به مهار ایران نباشد و به لحاظ روانی عنوان رهبری جهان اسلام و یا ستون ثبات جهان عرب را از دست بدهد، تنها در یک رقابت منطقهای عرصه را واگذار نکرده، بلکه مشروعیت سیاسی خاندانی را که در پیوند با یک قرائت ویژه از اسلام سیاسی، نزدیک به دو قرن بر شبه جزیره عرب حکومت میکند را از دست داده است.
با توجه به این بستر، پاکستان اهداف زیر را در مناسباتش با عربستان دنبال می کند:
1. حفظ وجهه اسلامی دولت با حمایت از حکومت حاکم بر حرمین شریفین؛
2. جلب کمکهای مالی عربستان سعودی ( از جمله در پروژههای نظامی این کشور)؛
3. استفاده از ظرفیت عربستان سعودی و این پدرخوانده مدارس اسلامی پاکستان در راه مذاکره با نیروهای سیاسی وابسته و یا نزدیک به عربستان سعودی و بطور خاص طالبان پاکستان .
در طرف مقابل، عربستان سعودی در ازای این خدمات سیاسی و اقتصادی، انتظاراتی را از دولت پاکستان در راستای اهداف خود دارد :
1 . تامین تجهیزات نظامی ایت کشور از جمله فروش تسلیحات و آموزش نیروهای رزمی؛
2 . حمایت سیاسی از ایدئولوژی سعودی در رهبری جهان عرب .
به هر حال دو کشور دامنه گستردهای از همکاریهای اطلاعاتی را نیز در سمتوسو دادن به جریان اسلامگرایان افراطی در منطقه دنبال میکنند. ضمن این همکاریها، هر دو کشور در برابر اسلام گرایانی که خود در تقویت آنها نقش داشتهاند، سخت آسیبپذیرند.
معلوم نیست که عربستان و پاکستان قادر باشند که این روند را در راه استفاده از اسلامگرایان برای رسیدن به اهداف بحث شده تا مدت طولانی ادامه دهند، با وجود این زمینههای همکاری، حداکثر حمایتهای آنها از سیاستهای یکدیگر محدودیتهای قابل توجهی دارد .
امروز بر دنیا، پیوندهای مالی و سیاسی عربستان سعودی در حمایت از اسلام گرایان افراطی و سرمنشا تروریسم کاملا آشکار شده است. در سالهای گذشته انتقادهای گستردهای در غرب علیه سیاستهای سعودی که تقویت تروریسم را به دنبال داشته، شدت گرفته است .
نتیجه این فشارها و تغییرات احتمالی داخلی در سلسله مراتب قدرت در خاندان سعودی ممکن است بطور مستقیم بر روابط با پاکستان تاثیرات جدی بگذارد .
آشکار شدن نقاط ضعف سعودی و ماجراجوییهای نظامی و سیاسی خارج از کنترل او، دولت پاکستان را نسبت به مناسباتش با عربستان سعودی محتاطتر کرده است؛ این احتیاط در مخالفت پارلمان پاکستان با اعزام ارتش این کشور به یمن، به اوج خود رسید.
به عبارت ديگر، از دیدگاه پاکستان مانند هر کشور دیگری که در جستجوی اتحادهای بادوام و قابل اتکاست، تکیه بر کشوری همچون عربستان سعودی که ثبات سیاسی و موازنههای مطلوب نظامیاش سخت مورد تردید است، غیرعاقلانه است.
همکاریهای مرموز و پیچیده عربستان و پاکستان در راه مقابله با ایران و یا هر دشمن مشترک خارجی دیگری نیست (هرچند که به عنوان یک نتیجه جانبی میتوانست برای هر دو کشور مطلوب باشد)؛ بلکه هدف ارجح مقابله با موضوعات داخلی است که ثبات سرزمینی و مشروعیت سیاسی را تامین میکند.
بنابراين، پاکستان کماکان در چارچوب دیپلماسی سنتی خود عمل خواهد كرد؛ اما با توجه به موضوعات امنيتي و سياسي در شرایط جديد، احتمال دارد اين كشور رویکرد جدیدی را اختیار كند. ابزار پاکستان عمدتا در مهار هند، موضوع کشمیر، سلاح هستهای، تلاش جهت مدیریت تحولات افغانستان، ایفای نقش ژاندارم در مبارزه با تروریسم خودپرورده بوده است.
اما تحولاتی همچون تجاوز عربستان سعودی به یمن، جابجایی محدود داعش در منطقه، ائتلافسازیهای مقطعی، تغییر نیاز عربستان و نهایتا سرعت گرفتن رقابت منطقهای، باعث گردیده تا حساسیت و واکنشهای جدیدی از خود نشان دهد.