الوقت- گروه اخوان المسلمین که در سال 1928 میلادی توسط حسن البنا، در مصر پایهگذاری شد به دلیل آرمانها و اهدافی که برای خود تعریف کرده بود توانست در بین مردم سایر کشورهای عربی نیز طرفدارنی برای خود دست و پا کند. هدف اصلی این جنبش انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه مصر و جهان اسلام بود و تفکرات رهبران اخوان در کشورهای عربی به شدت مورد توجه قرار گرفت. از آنجا که موج استعمارستیزی در آفریقا در اوج خود قرار داشت، اخوان المسلمین در دهههای ابتدای تاسیس خود در خط مقدم مبارزه با استعمارگران فرانسوی و انگلیسی قرار داشت. همچنین با تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی، مسئله فلسطین و آزادی آن از اشغال صهیونیستها، به جایگاه محوری در اندیشه سیاسی اخوانیها تبدیل شد و این سیاست برای مدتهای مدیدی ادامه داشت. لذا همین اقدامات سبب شد تا مقبولیت اخوان در جهان عرب روز به روز افزایش پیدا کند، تا جایی که در اوایل قرن بیست و یکم بزرگترین گروه اسلامگرا در منطقه به شمار میرفت.
شروع بهار عربی در سال 2011 به نقطه عطفی در افزایش قدرت و نفوذ اخوان المسلمین در کشورهای عربی تبدیل شد به صورتی که اخوانی ها توانستند در برخی از مهمترین کشورهای عربی و اسلامی زمام حکومت را به دست گیرند و به سمت شکلگیری اتحادی جدید در منطقه حرکت کنند. اما با تغییراتی که در پی انقلابهای مردمی رخ داد و متعاقب آن ساختارهای سیاسی در برخی کشورها تغییرات مهمی را تجربه کردند، این گروه هم وارد فاز جدیدی از بحران شد و کم کم قدرت سابق خود را از دست داد و اکنون به مرحلهای رسیده که رهبران آن علنا از کناره گیری همیشگی از ساختارهای قدرت سخن میگویند. در همین راستا، ابراهیم منیر، معاون رهبر اخوان المسلمین مصر در روزهای اخیر طی مصاحبهای اعلام کرد که پس از برکناری آنها از قدرت در مصر، تونس و سودان، هرگز وارد درگیری جدیدی بر سر قدرت در مصر نخواهد شد. این مقام مصری گفته که اخوانالمسلمین هرگز در درگیری میان حزبها در جریان انتخابات سیاسی و یا هر انتخابات دیگری شرکت نخواهد کرد و این مسایل از نظر آنها کاملا مردود هستند.
تغییر سیاستهای اخوان در برهه کنونی نشان میدهد فضا برای قدرتگیری مجدد این گروه در مصر و دیگر کشورهای آفریقایی به شدت سخت شده است و با توجه به اینکه دولتمردانی در مصر، تونس و سودان روی کار آمدهاند که به دنبال تضعیف و انزوای اخوان هستند، همین مسئله سبب شده تا پس از گذشت 94 سال از تاسیس این گروه، رهبرانش به جای وارد شدن به عرصه سیاسی، گوشه عزلت گزینند.
از اوج قدرت در مصر تا افول
انقلابهای مردمی در سال 2011، اگرچه برای جهان عرب خونین و مرگبار بود اما برای اخوان المسلمین بهترین فرصت بود تا برای مدت کوتاهی کسب قدرت سیاسی را تجربه کند. پس از برکناری حسنی مبارک، دیکتاتور مخلوع مصر در سال 2011، رهبران اخوان المسلمین با نفوذ در بدنه جامعه توانستند مردم را با خود همراه کرده و در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی برسند. در انتخابات 2012، محمد مرسی از رهبران اخوان المسلمین با پیروزی در انتخابات به عنوان اولین رئیس جمهور اخوانی در مصر لقب گرفت و با روی کار آمدن او، طرفداران اخوان المسلمین در منطقه هم از این مسئله استقبال کرده و به حمایتهای سیاسی قاهره امیدوار شدند. اما تجربه یک ساله این سازمان در قدرت، پایان خوشی نداشت و بسیاری را ناامید کرد و پس از سرنگونی دولت مرسی با کودتای ارتش، این گروه زیر فشارهای شدیدی قرار گرفت. علاوه بر محمد مرسی، بسیاری از رهبران ارشد اخوان المسلمین بازداشت شدند و طی حکم دادگاه تعداد زیادی از این افراد به اعدام و حبس ابد محکوم شدند.
اینکه چرا اخوان المسلمین نتوانست بیش از یکسال در قدرت دوام بیاورد دلایل متعددی را میتوان برشمرد. یکی از این عوامل، دور شدن اخوان از سیاستها و ایدئولوژیهای اعلانی خود در حمایت از فلسطین و تقابل با اشغالگران صهیونیستی بود که به نوعی به آرمان فلسطین پشت کرد. مرسی در همسویی با سیاستهای آمریکا در منطقه، از موضعگیری علیه اسرائیل خودداری کرد تا شاید بتواند کرسی ریاست خود را با کمک غربیها حفظ کند و همین مسئله سبب شد تا دید منفی در بین مردم جهان عرب نسبت به اخوانیها ایجاد شود. زیرا گروههایی مثل حماس که گرایشات اخوانی دارند، امیدوار بودند قاهره از آنها در مقابل رژیم صهیونیستی حمایت کند که در عمل چنین اتفاقی رخ نداد و سبب بروز شکاف بین اخوان المسلمین مصر با اخوانیها در سایر کشورها شد.
از طرفی، مرسی با رای مردمی روی کار آمده بود که برای ریشه کن کردن پایههای دیکتاتوری در کشورشان هزینههای زیادی داده بودند و انتظار داشتند دولت جدید از ساختارهای قبلی فاصله بگیرد و روند دموکراتیک را در مصر اجرایی کند اما محمد مرسی سیاست نزدیکی به رژیمهای دیکاتوری عربستان سعودی و امارات را در دستور کار قرار داد و به نوعی به آلت دست سعودیها در منطقه تبدیل شد. عربستان و امارات که حضور اخوان در منطقه را تهدیدی برای حفظ تاج و تخت لرزان خود میدیدند تلاش کردند با پرداخت مشتی دلار، دولت اخوانی مصر را به سمت و سوی دیگری هدایت کنند و همین مسئله سبب دوری مصریها از اخوان شد و اگرچه در زمان کودتای ارتش، تعدادی از مردم با آن مخالفت کردند اما دامنه اعتراضات چنان گسترده نبود و پس از مدت کوتاهی فروکش کرد، زیرا دولت اخوانی نتوانسته بود خواستههای انقلابیون را برآورده کند.
علاوه بر مصر، در کشورهای تونس و سودان هم که اخوانیها قدرت را به دست داشتند به سرنوشت مشابهی دچار شدند. عمر البشیر، دیکتاتور سابق سودان که برای سه دهه قدرت را در این کشور در دست داشت با کودتای ارتش از قدرت برکنار شد و به نوعی با رفتن او از عرصه سیاسی، اخوانالمسلمین هم در سودان به تاریخ پیوست. در تونس هم که گروههای اخوانی پس از انقلاب 2011، قدرت زیادی را کسب کرده بودند اما آنها نیز نتوانستند پایههای قدرت خود را حفظ کنند. راشد الغنوشی رئیس جنبش النهضه تونس که پس از انقلاب مردمی، جدایی دین از سیاست را یک بدعت مافیایی توصیف کرده بود که موجب آسیب دیدن دین و حكومت میشود، در نهایت از مواضع خود عدول کرد و در سال 2016، برخلاف سخنان قبلی خود گفت که از ایدئولوژی اسلام سیاسی فاصله میگیرد و تاکید کرد که باید دین را از مبارزات سیاسی دور نگه داشت. همین چرخش ایدئولوژیکی و سیاسی، سبب شد تا بسیاری از مردم تونس از او و حزبش فاصله بگیرند و طرفدارن اخوان المسلمین در تونس نیز همانند جامعه مصر به شدت کاهش یافت، و نبود پایگاه مردمی این گروه را میتوان در انحلال پارلمان تونس در سال گذشته که الغنوشی ریاست آنرا بر عهده داشت به خوبی مشاهده کرد که مخالفت زیادی از سوی مردم انجام نشد. بنابراین، با تجربه تلخ اخوانالمسلمین در کشورهای شمال آفریقا، میتوان گفت تکیه بر کرسی قدرت برای این گروه چندان خوشایند نبوده و بیش از آنکه به ارتقای جایگاه آن منجر شود، به افول آن کمک کرده است.
کاهش حمایتهای ترکیه از اخوان
اگرچه تغییر سیاستها و رفتارهای رهبران اخوان در داخل دلیل اصلی افول این گروهها بوده است اما در عرصه منطقهای تغییرات دیپلماتیک در منطقه خاورمیانه موجب تشدید چالشهای پیش روی اخوان شدند از جمله اینکه دو کشور ترکیه و قطر که تا پیش از این به طرفداران اخوان پناهندگی میدادند، روابط خود را با کشورهای پایبند به حذف این گروه شامل مصر، امارات و عربستان اصلاح کردند. ترکیه بزرگترین حامی اخوانیها در منطقه بوده و همه گروهها از فلسطین گرفته تا شمال آفریقا همواره تحت حمایتهای سیاسی آنکارا بودهاند. مقامات ترکیه تا چندی پیش به خاطر حمایت از گروه اخوان، حتی تا مرز تنش با رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی نیز پیش رفته بودند اما در دو سال گذشته آنکارا هم مثل رهبران اخوان رفتار خود را تغییر داده و حمایتهایش از این گروه را کاهش داده است. ترکیه به دلیل عادی سازی روابط با تلآویو، مجبور شد دفتر حماس در استانبول را ببندد و از طرف دیگر، به دلیل نزدیکی به امارات و عربستان سعودی، در مواضع خود در حمایت از اخوان در منطقه تغییرات اساسی داده است و اکنون حمایت چندانی از آنها نمیکند.
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه که حامی اصلی اخوان بود به دلیل اینکه بتواند متحدان خود در منطقه را افزایش دهد، تا حدی در سیاستهای خود نسبت به اخوان تغییر رویه داده است، اما با این حال اردوغان هر از گاهی اظهاراتی را در حمایت از اخوان در منطقه ابراز میکند. باتوجه به اینکه اردوغان سال آینده انتخابات ریاست جمهوری ترکیه را پیش رو دارد و رقبایش نیز تلاش میکنند تا او را از اریکه قدرت به زیر بکشند، بنابراین با رفتن اردوغان، اخوان المسلمین تنها حامی خود در منطقه را نیز از دست خواهد داد.
در پایان میتوان گفت، با عقب نشینی اخوانالمسلمین از آرمانهای خود و تشکیل اتحاد بین مثلث کشورهای عربی، ترکیه و رژیم صهیونیستی، خورشید اخوان پس از نزدیک به یک قرن طلوع، در حال غروب کردن است و با اعترافاتی که از سوی رهبران اخوان برای دوری از قدرت انجام شده، طرفداران این گروه در منطقه به ویژه در فلسطین هم سیاستهای خود را تغییر خواهند داد و بیشاز پیش به سمت محور مقاومت متمایل خواهند شد که برخلاف اخوان، روز به روز بر قدرتش افزوده میشود.