تعلیق در روند عادیسازی مناسبات ترکیه با مصر و نیز حمایتهای احتمالی بخشی از رهبران عرب از طیف سکولارها در تونس، نشانگر آن است که اکنون تحولات این کشور یکی از عنصرهای و تکههای پازل بزرگتر تقابل محور اخوانی با ضداخوانیها است. در حقیقت، اکنون محور بندی پیراموان له و علیه اخوان المسلمن به یک قطببندی فعال و پویا در سطح منطقهای تبدیل شده که یکی از المانها (عنصرها)ی اصلی آن را میتوان در کشور تونس مشاهده کرد
الوقت – اقدام قیس سعید، رئیسجمهوری تونس در 25 جولای 2021 (3 مرداد 1400) برای برکناری «هشام المشیشی» نخستوزیر و تعلیق 30 روزه فعالیت پارلمان، این روزها صحنه سیاسی این کشور به میدانی از بحران تمام عیار تبدیل شده است. بدون تردید، ریشه و علت اصلی تصمیم جدید قیس سعید را میتوان در اختلاف یک دههای میان سکولارها علیه اخوانیها مورد بررسی قرار داد. طی تمامی سالهای بعد از انقلاب بزرگ 2011 در تونس، میان جریانهای اسلامگرا به ویژه جریان اخوانی به رهبری راشد الغنوشی و حزب النهضه، با جریانهای سکولار رقابت و تنشی شدید پیرامون ماهیت نظام سیاسی، قانون اساسی و مدیریت کشور وجود داشته است و اکنون نیز این بحران به اوج خود رسیده است.
اما علاوه بر بحران داخلی و رقابت میان گروههای سیاسی تونسی، در روزهای اخیر نقش و دخالت بازیگران خارجی در تحریک بحران فعلی در تونس مورد توجه ناظران سیاسی قرار گرفته است. در همان روز ابتدایی بعد از دستور رئیسجمهور، «راشد الغنوشی» رهبر جنبش «النهضه» و رئیس پارلمان تونس رسانههای اماراتی را متهم کرد که پشت حوادث تونس ایستادهاند و جنبش النهضه را هدف قرار دادهاند. همچنین، مجتهد افشاگر سعودی در توییتر اعلام کرد: «امارات و عربستان به رئیس جمهوری تونس وعده پنج میلیارد دلاری در ازای موفقیت کودتا دادهاند.»
افزون بر این ادعاها، با توجه به چینش تحولات و معادلات میدانی اتفاق افتاده، استدلال اصلی نوشتار حاضر این است که اقدام قیس سعید و تحولات داخلی تونس، به میدانی از رقابتهای منطقهای و فرامنطقهای مرتبط بوده و طی سالهای آینده این محور بندی خارجی در سطح منطقهای بیش از بیش گسترش پیدا میکند.
سکوت معنادار اروپا و آمریکا؛ گامی برای تقابل با ترکیه
به طور یقین، مهمتری بازیگر منطقهای در بحران تونس که در سالهای بعد از 2011 کنشهای آن از سوی دیگر بازیگران مورد توجه قرار گرفته، ترکیه میباشد. تحولات انقلابی جهان عرب در سال 2011 که از آن به عنوان موج بیداری اسلامی یاد میشود، میدانی جدیدی را برای افزایش نفوذ و قدرت ترکیه در غرب آسیا و شمال آفریقا ایجاد کرد تا از طریق تقویت احزاب و جریانهای اخوانی آرزوی وسعت بخشیدن به عمق استراتژیک این کشور به واقعیت بدل شود. در این میان، رجب طیب اردوغان و همراهان او در دولت ترکیه، از همان ابتدای به وقوع پیوستن بحران، سیاست حمایت از حزب النهضه به رهبری راشد الغنوشی را در پیش گرفتند. همین امر طی سالهای گذشته واکنش مخالف و انتقادی بازیگران مختلف را به همراه داشته است.
در شرایط کنونی نیز پیرامون تصمیمات قیس سعید که از سوی حزب النهضه و رهبران سیاسی ترکیه به عنوان کودتا یاد میشود، می توان شاهد تقابل خاموش غربیها با آنکارا بود. برای اثبات این امر میتوان به واکنش انفعالی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا اشاره کرد به صورتی که جنیفر ساکی سخنگوی کاخ سفید، پیرامون تحولات اخیر تونس تاکید کرد: «اصول دموکراسی را حفظ کنید.» همچنین، در واکنشی مشابه، اتحادیه اروپا با صدور بیانیه ای در مورد تحولات اخیر تونس بر حفظ دموکراسی و ثبات در این کشور تاکید کرد.
این واکنشها به وضوح نشان میدهد که آمریکا و اتحادیه اروپا، نه تنها هیچ نگرانی ویژهای نسبت به تحولات اخیر تونس ندارند، بلکه با انفعال خود در برابر اقدامات جریانهای سکولار، به نوعی برای تضعیف جریان اخوانی به رهبری حزب النهضه، چراغ سبز نشان دادهاند. لذا میتوان موضوع تقابل ترکیه با غرب را به عنوان اولین سطح از نوع مداخله و تاثیرگذاری بازیگران فرامنطقهای و منطقه در بحران اخیر تونش مورد توجه قرار داد.
تقابل محور اخوانی و ضد اخوانی در سطح منطقهای
در سطحی دیگر، بحران اخیر تونس را میتوان یکی دیگر از حوزههای تقابل منطقهای ارزیابی کرد که محوریت آن بر موضوع حمایت و ضدیت با افکار اخوانی است. طی سالهای بعد از 2011 چنین به نظر میرسد که ترکیه و کشورهای عربی به رهبری عربستان و امارات حوزههایی از همکاری و هماهنگی را با یگدیگر میتوانند داشته باشند ما بر خلاف تصورات ابتدایی، به قدرت رسیدن اخوانیها در مصر به رهبری محمد مرسی، اولین زنگ خطر را برای کشورهای عربی به صدا در آورد. در ادامه نیز شاهد بودیم که کشورهای امارات، عربستان و متعاقبا بعد از کودتای سال 2013 در مصر به رهبری عبدالفتاح السیسی، تقابلی بزرگ در سطح منطقهای میان اعراب و ترکیه شکل گرفت.
این قطببندی طی سالهای گذشته نه تنها کمتر نشده بلکه در عرصههای مختلف همانند بحران لیبی ابعاد ویژهتر و پیچیدهتری نیز پیدا کرد. در یک سوی ماجرا، کشورهای محافظهکار عربی تحت تاثیر افکار و خط مشی محمد بن زیاد، ولیعهد امارات، به شدت نسبت به قدرت گیری اخوانیها در منطقه نگران هستند و در سوی دیگر، آنکارا حمایت از جریانهای اخوانی را در قالب همیاری سیاسی و حتی نظامی در پیش گرفته است. متعاقب تحولات اخیر تونس نیز شاهد هستیم که روند تنشزدایی اخیر میان ترکیه با کشورهای عربی به شکل عام و مصر به شکل ویژه با تعلیق مواجه شده است. در همین زمینه منابع دیپلماتیک مصر اعلام کردهاند، روند مذاکرات میان قاهره و آنکارا برای عادیسازی روابط با «وقفه تاکتیکی» مواجه شده است.
این تعلیق در روند عادیسازی مناسبات ترکیه با مصر و نیز حمایتهای احتمالی بخشی از رهبران عرب از طیف سکولارها در تونس، نشانگر آن است که اکنون تحولات این کشور یکی از عنصرهای و تکههای پازل بزرگتر تقابل محور اخوانی با ضداخوانیها است. در حقیقت، اکنون محور بندی پیراموان له و علیه اخوان المسلمن به یک قطببندی فعال و پویا در سطح منطقهای تبدیل شده که یکی از المانها و عناصر اصلی آن را میتوان در کشور تونس مشاهده کرد. با توجه به تحولات اخیر میتوان این چشمانداز را نیز ترسیم که در آینده نه چندان دور در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، محور اخوانیها و ضد اخوانیهای بیش از بیش وارد تقابل و منازعه حداکثری خواهند شد.