الوقت- خلیج فارس از مهم ترین حوزههای پیرامونی جمهوری اسلامی ایران است که از منظر سیاست خارجی و امنیت ملی در مقایسه با سایر حوزههای محیط امنیتی اهمیت بالایی دارد. خلیج فارس به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک آن همواره شاهد حضور و نقشآفرینی بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ بینالمللی بوده است. این مساله در کنار ویژگیهای بومی و واقعیتهای موجود درونی در خلیج فارس باعث پیچیدگی شرایط و ظهور مسائل امنیتی مختلفی در این منطقه شده است. خلیج فارس از چندین قرن گذشته شاهد حضور قدرتهای استعماری اروپایی از جمله پرتغال و انگلستان و تاثیرگذاری آنها بر امنیت کشورهای منطقه و از جمله ایران بوده است و بعد از خروج انگلستان از خلیج فارس در سال ١٩٧١ نیز آمریکا به اصلیترین قدرت بینالمللی حاضر در خلیج فارس تبدیل شد. در واقع از زمانی که نیروهای اروپایی در اوایل قرن شانزدهم وارد این حوزه جغرافیایی شدند، معادله قدرت و امنیت منطقهای را دگرگون کردند. تا قبل از این مقطع زمانی، قدرتسازی از راه نقش بازیگران منطقهای انجام میشد، در حالی که با ظهور استعمار در منطقه، شاهد حاشیهای شدن تدریجی بازیگران منطقهای هستیم.
شرایط نظامی و امنیتی خلیج فارس همواره با تغییرات جدی و مهم روبرو بوده و این نوع از تغییر و تحولات اثرات تعیین کننده ای بر امنیت ملی کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته است. معادلات نظامی و امنیتی در منطقه خلیج فارس از چند قرن گذشته همواره تحت تاثیر نوع سیاستها و نقشآفرینیهای قدرتهای بزرگ فرامنطقه ای بوده و حضور این قدرتها به عنوان عامل مداخله گر امنیت ملی کشورهای حاشیه خلیج فارس به خصوص ایران را به شدت متاثر ساخته است. در واقع فارغ از نوع روابط درونی و ویژگیهای بومی حاکم بر نظام امنیتی خلیج فارس، حضور و نقش قدرتهای بزرگ عاملی مداخلهگر بوده و به تغییرات اساسی در معادلات نظامی و امنیتی منجر شده است. در حالی که در شرایط طبیعی بازیگران منطقه ای در خلیج فارس در قالب الگوهای مختلف مانند الگوی موازنه قدرت و یا الگوی امنیت مشارکتی به تدریج قادر به ایجاد نظام امنیتی باثبات و پایداری خواهند بود، مداخله قدرتهای بیرونی باعث تداوم بی ثباتی و ناامنی و برهم خوردن تعادل امنیتی طبیعی در این منطقه شده است. لذا در دوره های مختلف با توجه به شرایط و ویژگیهای مختلف حاکم بر نظام بین المللی، این شرایط وضعیت نظامی و امنیتی خلیج فارس را متاثر ساخته است.
زمانی که سیاست بینالملل ماهیت اروپایی داشت و در روابط بین قدرتهای بزرگ جلوههایی از هماهنگی و توازن مشاهده میشد، توزیع قدرت در مناطقی همانند خلیج فارس نیز تحت تأثیر ساخت عمومی قدرت و امنیت در نظام بینالملل قرار داشت. این روند تا زمان جنگ جهانی اول و ظهور بازیگران جدید در سیاست جهانی تداوم یافت. پس از جنگ جهانی اول، امپراتوریهای بزرگ اروپایی به تدریج افول کردند و در دوره بعد از جنگ جهانی دوم شرایط بین المللی به گونه ای شد که نقش قدرتهای اروپایی در سیاست بین الملل به شدت کاهش یافت. در نتیجه با افول بین المللی قدرتهای اروپایی در دوره جنگ سرد تاثیرگذاری این دولتها بر منطقه خلیج فارس نیز بشدت کاهش یافت.
در دوره جنگ سرد تعادل جدیدی در ساختار قدرت نظام بینالملل به وجود آمد و ساختار دوقطبی اهمیت ویژهای یافت. در این دوره آمریکا و اتحاد شوروی، دو بازیگر اصلی سیاست بینالملل محسوب میشدند و هر یک از این بازیگران حوزه نفوذ امنیتی خاصی داشتند و توزیع قدرت بین دو بازیگر اصلی نظام بینالملل به حوزههای جغرافیایی پیرامونی نیز منتقل شد. ساختار نظام دوقطبی، قواعد و مطلوبیتهای خود را در حوزههای نظم منطقهای تسری داد و هر بازیگر در حوزه نفوذ خود اقتدار ویژهای داشت. در چنین شرایطی، بیشترین منازعات نظامی و رقابتهای استراتژیک در روابط قدرتهای بزرگ در حوزه پیرامونی منافع ملی آنان شکل گرفت. در نتیجه خاورمیانه و خلیج فارس نیز به یکی از حوزه های رقابت استراتژیک بین شوروی و آمریکا تبدیل شد و این دو ابرقدرت سعی کردند نوعی از توازن قدرت را در منطقه خلیج فارس ایجاد کنند. براین اساس الگوی موازنه قدرت به الگوی اصلی حاکم بر شرایط نظامی و امنیتی خلیج فارس در دوره جنگ سرد تبدیل شد.
پیروزی انقلاب اسلامی و تاکید جمهوری اسلامی ایران بر سیاستهای مستقل در عرصه منطقه ای و بین المللی در چهارچوب شعار "نه شرقی نه غربی" باعث ایجاد اخلال و آشفتگی در الگوی موازنه قدرت در خلیج فارس در دوره جنگ سرد شد. چرا که ایران در دوره پس از انقلاب اسلامی خواستار پایان دادن به حضور و نقش آفرینی قدرتهای بزرگ در خلیج فارس و ایجاد امنیت مشارکتی با حضور دولتهای منطقه شد. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران به عنوان متغیر جدید و متفاوتی بود که وارد نظام امنیتی خلیج فارس شد. از این زمان بود که موازنه سازی و کنترل این بازیگر انقلابی جدید در منطقه خلیج فارس مورد توجه دو ابرقدرت و به خصوص غرب قرار گرفت و با حمایت از عراق در جنگ مقابل ایران تلاش شد تا این سیاست به پیش برود.