الوقت- چندین روز از دومین حمله عظیم، غافلگیرکننده و بحران ساز انصارالله یمن به تأسیسات نفتی آرامکو عربستان میگذرد. حمله ای که موجب شده تا بخش اعظمی از تولید نفت عربستان متوقف شده و زیان اقتصادی فراوانی بر سعودیها وارد شود. اما در طول روزهای گذشته مقامات سیاسی و نظامی آمریکا و عربستان به همراه رسانههای وابسته به آنها در تلاش بودهاند تا منشأ این حملات را به هر طریق ممکن به جایی خارج از یمن ارتباط دهند. در این مسیر عراق و سپس ایران به عنوان دو مکان احتمالی که حملات ممکن است از آنجا صورت گرفته باشد در پروپاگاندای رسانهای غرب به طور مداوم طرح میشود. با این حال مقامات آمریکایی اعلام کردهاند پیش از انجام هر اقدامی ابتدا منتظر گزارش رسمی دولت عربستان در مورد عامل حمله میمانند. اما عربستان از طرح مستقیم نام ایران به عنوان عامل حمله چه در سخنان روز گذشته سخنگوی ارتش این کشور و چه در نامه ارسالی به شورای امنیت خودداری کرده است. در نامه ارسالی به شورای امنیت ریاض ضمن درخواست از سازمان ملل و کارشناسان بینالمللی برای مشارکت در تحقیقات درباره حمله مدعی شده است که «همه نشانهها دلالت بر این دارد که سلاحهای استفاده شده در حمله به آرامکو ایرانی است».
عربستان؛ از مظلومنمایی تا امیدواری به رویارویی ایران و آمریکا
بدون تردید سعودیها از حمله انصارالله ضربه شدیدی را متحمل شدند که هیچگاه تصور آن را نمیکردند چنین خسارت بزرگی بر صادرات نفت و اقتصاد عربستان وارد سازد. شوک زدگی مقامات عربستانی پس ازاین حمله موجب شده بود تا برای کاستن از بار این شکست سنگین در روزهای اولیه بر کنترل بحران و بازگرداندن سریع میادین منفجر شده به مدار تولید نفت خبر دهند. با این حال نگرانی شدید اقتصادهای بزرگ جهان بویژه کشورهای غربی از بالا رفتن قیمت نفت و ناتوانی عربستان در اجرای تعهدات نفتی خود به مشتریان موجب شد تا ریاض اینبار به جای سرپوش گذاشتن بر واقعیت، به دنبال کمرنگ کردن تبعات سیاسی شکست از طریق دیگری باشد که همانا تلاش برای معرفی کردن ایران به عنوان عامل حملات بود تا از این طریق ضعف بزرگ نظامی خود علی رغم برخورداری از سلاح های پیشرفته و هزینه های سنگین نظامی و همچنین ناتوانی در برابر یمن را مخفی کند. در واقع اکنون سخن اصلی رسانه ها و مقامات سیاسی عربستان و کشورهای حامی آن این است که انصارالله و یمن نمی تواند چنین حمله دقیق و حساب شده ای را با این حجم ویران کنندگی برنامه ریزی و عملیاتی کرده باشد و پای یک قدرت نظامی بزرگ در میان است. این ادعا که بدون هیچگونه ارائه مدرک مستند و مستدلی و با چشم پوشی از گزارشات دقیق انصارالله از چگونگی انجام حمله، سر خط این جریان سازی قرار گرفته است تنها بر این موضوع اتکا دارد که یمن و انصارالله تکنولوژی نظامی لازم برای انجام این حمله را نداشته است.
از طریق این ادعا همانطور که گفته شد اولاً عربستان به دنبال آن است تا آبروی بر باد رفته خود در جهان بویژه در میان کشورهای اسلامی و منطقه را حفظ کند. اکنون برای تمامی دولت ها و مردم منطقه مشخص شده است عربستان که عنوان یکی از مجهرترین ارتش های منطقه و جهان را یدک میکشد یک ببر کاغذی بیش نیست و نمی تواند حتی در برابر یک شاخه کوچک از محور مقاومت ایستادگی کند چه رسد به رویارویی با کل محور مقاومت. با این حمله عربستان و متحدان آن در جبهه مقابله با محور مقاومت بویژه در دوران حکمرانی محمد بن سلمان و خیالپردازیهای وی عملاً شکست خورده این تقابلجویی لقب گرفتند. اتهام زنی ایران در واقع تقلا برای عدم پذیرش چنین واقعیتی است. عربستان به دنبال تداوم حملات خود به یمن است و می خواهد از فضای حمایتی پس از حمله انصارالله به عنوان اهرمی برای جلب بیشتر حمایت های نظامی و سیاسی غرب برای پایان ناکامی از جنگ 5 ساله با ملت یمن بهره برداری کند. در همین راستا روز گذشته جنگنده های عربستان پس از مدتها با نادیده گرفتن توافق استکهلم مجدداً حملات گسترده ای را به بندر الحدیده انجام داد. موضوعی که منجر شد تا انصارالله نسبت به فروپاشی توافق سوئد هشدار دهد.
از بعدی دیگر محمد بن سلمان برخلاف نسل رهبران و نخبگان سیاسی محافظه کار گذشته عربستان رویارویی نظامی آمریکا و ایران را به هر طریق ممکن آرزو می کند و برای این موضوع سرمایه گذاری ویژه ای بر روی دونالد ترامپ کرده بود تا شاید آمریکا را به چنین باتلاقی بیافکند. اما ریاض با توجه به اینکه چنین رویدادی می تواند دامنگیر منافع عربستان نیز بیش از آنچه تاکنون در جنگ با یمن تجربه کرده، شود و همچنین دریافت پیام های ضد و نقیض از کاخ سفید در مورد حمایت از منافع و امنیت عربستان، در معرفی تهران به عنوان عامل حمله محتاطانه عمل کرد با این حال امیدوار است که ترامپ علیه ایران دست به اقدامی نظامی بزند که طبیعتاً با توجه به اعلام تهران مبنی بر واکنش قاطع و فراگیر به هر تجاوزی، ممکن است به جنگی بزرگ میان دو کشور تبدیل شود.
آمریکا و ریسک بزرگ حمله
حمله به تأسیسات نفتی عربستان چالشی بسیار بزرگ برای منافع آمریکا نیز بوده است. آمریکا به طور سنتی خود را متعهد به امنیت جریان صدور نفت منطقه بویژه نفت عربستان سعودی به بازارهای جهانی می داند و به این بهانه حضور نظامی گسترده ای را در خلیح فارس رقم زده است. به بهانه این حمایت واشنگتن منافع فراوانی از فروش ای تسلیحاتی تا قرارداهای تجاری و نفتی با کشورهای عربی منطقه به دست می آورد. در دوران ترامپ که رویکرد تاجرمسلک او به سیاست خارجی موجب تحمیل هزینه های به مراتب بیشتر از قبل به دولت های عربی بویژه عربستان شده است موجب شده تا اکنون کاخ سفید از یکسو عدم اقدام برای حمایت از امنیت عربستان (درخواست کمک سعودیها) را موجب ضربه خوردن بر روابط با کشورهای شورای همکاری و اعتماد این کشورها به پایبندی واشنگتن به تعهدات خود قلمداد کند و از طرف دیگر همسو شدن با رویکرد جنگطلبانه محمد بن سلمان را، با آگاهی از توان نظامی بازدارنده ایران، با عواقب نامعلومی برای منافع آمریکا و متحدان آن از جمله رژیم صهیونیستی و در نهایت آینده خود ترامپ برآورد کند.
در این شرایط ترامپ گزینه ای بهتر از اعمال برخی تحریم های نمایشی و نخ نما شده که پیشتر در عمل اجرا شده اند و همچنین مانور سیاسی در حمایت از ریاض در جنگ با یمن را پیش روی خود نمی بیند و اینکه امیدوار باشد در پی تهدیدات اخیر مقامات ایرانی وادار به پذیرش بر آمدن بر پای میز مذاکره شوند.
در مجموع می توان نتیجه گرفت که قدرت بازدارندگی ایران و نفوذ منطقه ای محور مقاومت اصلیترین عامل تعیین کننده معادلات در شرایط غبارآلودی است که رسانه ها و مقامات سیاسی غربی ایجاد کرده اند.