الوقت- هفتمین دور مذاکرات صلح افغانستان میان طالبان و آمریکا در دوحه قطر در شرایطی پیگیری میشود، که همزمان در کمتر از یک هفته گذشته حداقل در دو نوبت افغانستان شاهد انفجارهای مختلف بوده است. انفجارهایی که از سوی دیگر با مسئولیت طالبان صورت گرفته و این تناقض را نشان میدهد که چکونه ممکن است گروه طالبان همزمان با مذاکره با آمریکا برای دستیابی به صلح داخلی در افغانستان، اما تحرکات میدانی و جنگی خود را علیه دولت مرکزی افغانستان دنبال کند؟
در همین ارتباط پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره و افغانستان در گفتگو با پایگاه تحلیلی الوقت، به تشریح و تبیین وضعیت گفتگوهای صلح همزمان با تحرکات طالبان در افغانستان پرداخته است.
گروه طالبان همزمان با مذاکرات صلح در دوحه قطر، انجام حملات و انفجارهایی را در مناطق مختلف افغانستان برعهده میگیرد. وقوع انفجارها همزمان با مذاکرات صلح از سوی طالبان به چه دلیل و هدفی صورت میگیرد؟ آیا این حملات یک تاکتیک مذاکراتی است یا نشان از وجود دیدگاههای قوی مخالف مذاکره در ساختار طالبان؟
در این ارتباط که طالبان یکدست و یکپارچه نیست، تردیدی وجود ندارد، چون جریانهای مختلف و گروههای متفاوتی به نام طالبان جود دارد. ما دارای چندین شورای طالبان هستیم، که یکی از این شوراها که شورای کویته است در حال برگزاری مذاکره با آمریکاست و علاوه براین شوراهای دیگری از جمله شورای پیشاور، ننگرهار، فراه وجود دارد که همگی تحت نام طالبان فعالیت میکنند. لذا طالبان شامل گروههای مذهبی و قومی متفاوتی هستند که دارای اختلافاتی نیز با هم میباشند و لذا وقوع انفجار همزمان با مذاکره از سوی طالبان ممکن است به دلیل وجود همین گروهها و جریانها مختلف در میان طالبان باشد.
در قطر نیز شورای کویته به عنوان اصلیترین جریان طالبان که بیشترین نیرو و امکانات را در اختیار دارد در حال مذاکره با آمریکاست و اگر عملیاتهای انفجاری اخیر در افغانستان از سوی این بخش از طالبان صورت گرفته باشد، به این معناست که طالبان در همان حال که مذاکره میکند، میخواهد این مذاکرات را از موضع قدرت به پیش ببرد و دولت افغانستان و آمریکا را در وضعیتی قرار دهند که حداکثر امتیازات و سهم از قدرت را در آینده بدست آورند.
لذا مذاکره طالبان همزمان با انجام عملیات انفجاری در افغانستان با هدف دستیابی به قدرت صورت میگیرد. در واقع از دید آمریکاییها طالبان در قدرت میتوانند شریک شوند، اما از دید طالبان گفتگوها برای دستیابی کامل به قدرت است و با همین هدف نیز طالبان همزمان با مذاکره برخی عملیاتهای انفجاری و جنگی را دنبال میکنند.
منابع خبری از درخواست طالبان برای نظارت چین، روسیه، سازمان ملل و حتی اتحادیه اروپا بر مذاکرات و توافقات احتمالی سخن به میان میآورند. آیا بطور کلی در مذاکرات صلح طالبان با آمریکا امکان حضور دیگر بازیگران بینالمللی نیز وجود دارد؟
براساس یک تجربه جهانی گفته میشود که هر نوع صلح و توافق منطقهای بدون مشارکت دیگر بازیگران عمده جهانی امکان پذیر نیست و به سرانجام نخواهد رسید. طالبان نیز این تجربه را دارند و به این نتیجه رسیده که اگر قرار بر توافقی در مورد افغانستان باشد، تضمینی برای پایداری این توافق وجود نخواهد داشت. لذا طالبان به دنبال آن هستند تا به منظور تضمین بلندمدت حضورشان در قدرت در هر نوع توافقی که صورت میگیرد، روسیه، چین، اروپا و کشورهای منطقه و همسایه افغانستان از جمله پاکستان نیز حضور داشته باشند و در توافق دخیل باشند تا نوعی تضمین همه جانبه باشد تا در مراحل بعدی آمریکاییها نتوانند این توافق را نقض کنند، بویژه آن که دولت ترامپ به شدت دارای مواضع متناقض و متزلزل است.
لذا احتمال دارد طالبان با آمریکایی نیز در مورد حضور دیگر قدرتها و کشورهای منطقه نیز به توافقاتی دست یافتهاند. از طرف دیگر آمریکاییها نیز نگران هستند که آن بخش از طالبان که به گفتگوهای صلح نپیوستهاند در آینده مورد حمایت روسیه و چین قرار گیرند، لذا آمریکا نیز متمایل به حضور دیگر بازیگران بینالمللی دخیل در افغانستان در گفتگوها و فرایند صلح است تا تعهدات طالبان از سوی دیگر گروههای مخالف به چالش کشیده نشود. لذا این احتمال وجود دارد در مراحل پایانی مذاکرات میان طالبان و آمریکا، دیگر کشورها نیز در این مذاکرات و توافقات مشارکت داده شوند.
زلمای خلیلزاد نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات از پیشرفت توافقات سخن گفته است. چشم انداز این مذاکرات را چگونه ارزیابی می کنید؟
واقعیت این است که طالبان و آمریکاییها تا کنون چندین دور مذاکرات پیچیده را دنبال کرده و به نتایجی نیز دست یافتهاند. اما در این ارتباط اطلاعاتی از سوی دو طرف منتشر نشده و مشخص نیست که توافقات احتمالی بر روی چه موضوعات و مسائلی خواهد بود و دولت مرکزی نیز از روند این مذاکرات کنار گذاشته شده است. از آن جایی که این مذاکرات پشت پرده انجام میشود، یکسری ابهامات نیز وجود دارد، هرچند تردیدی در پیشرفت مذاکرات نیست. در واقع طالبان از آمریکا میخواهد که نظامیان خارجی از افغانستان خارج شود و فضا برای بازگشت نیروهای طالب به صحنه سیاسی فراهم شود. از آن طرف نیز آمریکا از طالبان میخواهد که در قدرت مشارکت کند و در میان نیروهای مختلف قومی و مذهبی به یک توازن برسد و نظام سیاسی فعلی با حضور دیگر گروههای قومی و سیاسی تداوم یابد، چون آمریکا میداند دیگر گروههای قومی از جمله هزارهها و تاجیکها و یا ازبکها زیر بار حاکمیت یکدست طالبان نخواهند رفت و در صورت انحصار قدرت در دست طالبان، دیگر گروهها نیز سلاح به دست خواهند شد و جغرافیای جنگ فعلی در جنوب افغانستان به شمال این کشور نیز گسترش خواهد یافت. لذا دو طرف در جاهایی دارای انعطافهایی شدهاند و اعلام پیشرفت در مذاکرات از سوی دو طرف نشان دهنده انعطاف هر دو طرف است. آمریکاییها در واقع با شراکت دادن طالبان در قدرت یکسری اهداف راهبردی در منطقه و آسیای مرکزی را دنبال میکنند که چندان مرتبط با تحولات داخلی افغانستان نیست و از آن طرف طالبان نیز بدنبال حداکثر نتایج از طریق این گفتگوها هستند و به خوبی میدانند که طی دهه گذشته از طریق جنگ نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند.
لذا پیچیدگی و محرمانه نگه داشتن مذاکرات طالبان و آمریکا برای جلوگیری از شکست این گفتگوهاست و هرگونه اطلاع رسانی بصورت محدود از سوی خلیلزاد، نماینده آمریکا و یا سخنگوی طالبان صورت گرفته است. براین اساس ابعاد کامل این مذاکرات و نتایج هنوز مشخص نیست و در مرحله بعدی که این توافقات صورت گیرد، طالبان نیز این آمادگی را پیدا خواهند کرد که با دولت مرکزی وارد معامله شوند، هرچند که دولت وحدت ملی را به رسمیت نمیشناسند، اما انتظار دارند بعد از آنتخابات ریاست جمهوری شهریورماه، دولتی روی کار بیاید که زمینه برای گفتگوی دوجانبه بین طالبان و دولت مرکزی فراهم شود. در این صورت همان طرحی را که ژنرال پترائوس در زمان اوباما مطرح کرده بود، آمریکاییها در افغانستان پیاده خواهند کرد. البته به نظر میرسد که متحدان آمریکا در منطقه به همراه حامیان طالبان از جمله پاکستان و عربستان سعودی نیز توافقاتی داشتهاند تا طالبان را به سمت یک راه حل سیاسی سوق دهند و در آن راه حل سیاسی هم هدف پاکستان و هم عربستان و هم طالبان تامین شود. لذا احتمال دارد که ساختار آتی افغانستان به سمت نوعی فدرالیسم حرکت کند و آمریکاییها نیز براساس طرح پترائوس همین فدرالیسم را در افغانستان در نظر خواهند داشت، هرچند طالبان بخشهای مهمی و شاید 50 درصد مناطق افغانستان که عمدتا پشتون نشین میباشند، به دست خواهند آورد و برخی وزراتخانههای کلیدی دولت مرکزی را نیز در اختیار خواهند گرفت و نقشی مشارکتی را در افغانستان به دست خواهند آورد، هرچند این نقش مشارکتی متفاوت از خواسته فعلی طالبان برای انحصار و قبضه کامل کردن قدرت است، اما طالبان به احتمال بیشتری از خود انعطاف نشان خواهند داد.