سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
پرونده

پرونده معامله قرن: مشخصات، واکنش‌ها و چشم‌انداز

چهارشنبه 14 شهریور 1397
پرونده معامله قرن: مشخصات، واکنش‌ها و چشم‌انداز

  شرایط حاکم و روندهای موجود در سطوح منطقه و جهانی، بگونه ای است که اجازه نخواهد داد تا رویکرد یکجانبه و زور محور اسرائیل و آمریکا، در مساله فلسطین، راه به جایی ببرد. به میزانی که آنها به حرکت در این مسیر ادامه دهند، مقاومت را فراگیرتر و قوی تر نموده و خود را در انزوای بیشتری قرار خواهند داد

 

الوقت- مذاکرات بین فلسطینیها و رژیم اشغالگر قدس که در واقع از سال 1991 با کنفرانس مادرید شروع شد، مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و به دلیل زیاده خواهی ها و کارشکنیهای طرف اسرائیلی، هیچگاه به نتیجه نرسید. در طول مذاکرات، هر بار که طرف فلسطینی بیشتر عقب نشست و امتیاز داد، طرف اسرائیلی جلوتر آمد و خواسته های جدیدی را مطرح کرد.

«پیمان اسلو» در 13 سپتامبر 1993 بین یاسر عرفات و اسحاق رابین با حضور بیل کلینتون در آمریکا امضا شد. مذاکرات مربوطه در اسلو پایتخت نروژ انجام شده بود. مطابق این پیمان ، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و کاربرد خشونت را محکوم کرد. در مقابل، رژیم صهیونیستی، ساف را  بعنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت. همچنین تشکیل حکومت خود گردان فلسطین را بعنوان یک نهاد اداری موقت در نظر گرفت. قرار بود، این پیمان برای یک دوره 5 ساله باشد و بعد از آن جای خود را به یک توافق دائمی بدهد. توافقی که بنا بود موضوعات اورشلیم(بیت المقدس)، آوارگان فلسطینی، شهرکهای اسرائیلی، مسئله امنیت نیز تعیین حدود مرزها در آن مشخص گردد.

در سال 1995 مطابق «پیمان اسلو2» که به امضای دو طرف رسید، حکومت خودگردان فلسطین ، اعلام گردید و محدوده اختیارات آن در قالب سه منطقه A ، B و C مشخص شد. بترتیب در هر منطقه، اختیارات حکومت خود گردان، محدودتر می شد. همچنین تصمیم گرفته شد در آینده، بر اساس دو قطعنامه 242 و 338  شورای امنیت، طی یک توافق نهایی، به تمامی اختلافات و مناقشات فی مابین خاتمه داده شود. امری که محقق نگردید و اختلافات ادامه یافت.

به دلیل تداوم اختلافات،  مارس سال 2002  در نشست اتحادیه عرب در بیروت ، ملک عبدالله پادشاه عربستان و «امیل لحود» رئیس جمهور لبنان، پیشنهاد مشترکی ارائه کردند که بنام «طرح صلح عربی» معرف گردید. این طرح در این نشست و برای بار دوم در نشست بعدی اتحادیه عرب در مارس سال 2007  در ریاض ، مورد تأیید قرار گرفت.  موارد مهمی در این طرح وجود دارند که طرف اسرائیلی بخاطر آنها تا کنون این پیشنهاد را نپذیرفته است. در حالی که برخی طرفهای فلسطینی مانند فتح و برخی کشورهای عربی همچنان بدان تأکید دارند.

طرح صلح عربی که قطعنامه های 338 و 342 را نیز مورد نظر قرار داده، از جمله به موارد ذیل تأکید دارد:

1- عقب نشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغال شده درسال 1967 از جمله از منطقه جولان اشغالی و بیت المقدس شرقی.

2- تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدس شرقی.

3- بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود.

4- در مقابل، اتحادیه عرب متعهد می شود که به نزاع با اسرائیل خاتمه دهد و بطور عادی با آن روابط برقرار نماید.

 

همانگونه که گفته شد، رژیم صهیونیستی تا کنون این طرح را نپذیرفته است. برخی مقامات اسرائیل مانند «سیلوان شالوم» معاون نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در سال 1994 معتقد بودند که در نسخه اولیه این طرح، مواردی مانند بازگشت به مرزهای سال 1967 ، تخلیه جولان و مسئله آوارگان وجود نداشت؛ بلکه عربستان بعداً اینها را اضافه کرده است. شالوم گفت اسرائیل قطعاً این طرح را رد خواهد کرد.

 با پیروزی حماس در انتخابات 2006 غزه و اختلافات بوجود آمده بین فتح در کرانه باختری با حماس و متعاقب آن اخراج نیروهای دولتی تشکیلات خود گردان از غزه توسط حماس، همچنین به دلیل تضاد بین فتح (که موافق و طرف مذاکره با اسرائیل بود) با حماس (که مخالف مذاکره و سازش بودند) نیز جنگهای بین اسرائیل و غزه  در سالهای 2007 (جنگ8 روزه) 2008-2009 (جنگ 22 روزه) نیز 2014 (جنگ 51 روزه) ، طبیعی بود که مذاکرات سازش که توسط فتح دنبال می گردید، بیش از گذشته تحت الشعاع قرار گیرد. مذاکراتی که حتی در غیر این صورت ، به دلیل کارشکنیهای اسرائیل، بنا نبود راه بجایی ببرد. اسرائیل در بحث مذاکره، هیچگاه  بدنبال حل مناقشه نبوده که بطور طبیعی مستلزم کوتاه آمدن از برخی خواسته ها توسط طرفین در هر دعوا می باشد ؛ بلکه پیوسته، دو هدف اساسی را در این رابطه در نظر داشته و دارد:  یکی مذاکره با هدف فقط گرفتن امتیاز و رسمیت بخشیدن به آنها مانند آنچه که برای اولین بار در پیمان اسلو در 1993 رخ داد و دولت اسرائیل، توسط طرف فلسطینی به رسمیت شناخته شد. بدون اینکه امتیازی بدهد و دوم گرفتن وقت برای بهبود شرایط وافزایش قدرت خود حتی از طریق زور مانند توسعه شهرک سازیها و یا همراه سازی کشورهای بیشتر  و در مقابل، تضعیف هرچه بیشتر فلسطینیان.

 

با سپری شدن نزدیک به دو دهه و به نتیجه نرسیده مذاکرات سازش، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا پس از پیروزی در انتخابات نوامبر 2016 تأکید کرد که بنا دارد مذاکرات فلسطین را از طریق یک توافق نهایی  به نتیجه برساند اما پس از آن هیچگاه ، برنامه وی بصورت یک مجموعه مشخص و یا پیشنهاد مدون، ارائه نشد. بلکه ویژگیها و مؤلفه های اساسی طرح و یا برنامه او برای این مسئله ، از لابلای اظهارات و مواضع مقامات آمریکایی، اسرائیلی، فلسطینی و دیگر مقامات ، مشخص گردید و بنام «معامله قرن» مطرح شد. عدم ارایه یک طرح مدون و مکتوب با بندها و موضوعات مشخص، به احتمال زیاد با این منظور بود که در خلال چانه زنی بتوانند کمترین امتیاز را داده و در مقابل، بیشترین امتیاز را بدست آورند.

 

محورها و مشخصه های معامله قرن 

       1. اسرائیل بعنوان یک میهن برای ملت یهود :

مطابق این طرح، کشور اسرائیل، متعلق به تمامی یهودیها از هر نقطه جهان خواهد بود همانگونه که دربندهای مختلف قانون «کشور یهود» (مصوب 28/4/1397 در پارلمان اسرائیل) به این مسئله تصریح شده است.  

 

       2. به رسمیت شناختن بیت المقدس(قدس و یا همان اورشلیم) بعنوان پایتخت اسرائیل:

با تشکیل دولت اشغالگر اسرائیل در سال 1948 ، بخش شرقی قدس، به اردن واگذار شد و عملاً در اختیارفلسطینیها قرار گرفت. طی جنگ 6 روزه در سال 1967 این بخش توسط اسرائیل، اشغال گردید و شهرکهای زیادی در آن ساخته شد. قطعناتمه 242 شورای امنیت در سال 1967 از اسرائیل خواست که به مرزهای قبل از جنگ 6 روزه باز گردد. این بدان معنا می باشد که اسرائیل باید بخش شرقی قدس را تخلیه نماید.

سال 1980  پارلمان رژیم صهیونیستی با مصوبه ای، شهر قدس را بطور یکپارچه پایتخت خود نامید ؛ اما سازمان ملل با قطعنامه 478 این اقدام را محکوم نمود. سال 1988 ساف نیز قدس شرقی را پایتخت فلسطین نامید؛ اگرچه اسرائیل اجازه تأسیس دولت فلسطینی را در آن نداد.

مطابق طرح معامله قرن، بیت المقدس تقریباً در مالکیت کامل اسرائیل قرار می گیرد و فقط بخشهای محدودی در قدس شرقی برای کشور فلسطین باقی خواهد ماند. ترامپ اواخر ژانویه 2018 در دیدار با بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در حاشیه مجمع اقتصادی داووس گفت: «مسئله بیت المقدس یکی از چالش‌های مذاکرات بود. ما این مسئله را از روی میز برداشتیم و حالا دیگر نیازی نیست درباره آن صحبت شود». وی در 15/9/1396  اعلام نمود که  در 14 می 2018  (همزمان با هفتادمین روز سالگرد تأسیس رژیم صهیونیستی که فلسطینیها آن را روز نکبت نامیده اند- برابر با 24/2/1397) سفارت آمریکا را به بیت المقدس انتقال خواهد داد. امری که آن را عملی نمود. آمریکا با این اقدام ، در واقع بیت المقدس را بعنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرد بدون اینکه صحبت از قدس شرقی و غربی نماید.  

 

             3. تشکیل کشور فلسطین با سرزمین و حاکمیت محدود به پایتختی ابودیس:

مسئله تشکیل کشور فلسطین، همواره یکی از موضوعات مهم در مذاکرات سازش بین فلسطینیها و اسرائیل بوده است. قطعنامه 242 شورای امنیت درپی جنگ 6 روزه در سال 1967 تصریح دارد که اسرائیل باید به مرزهای  پیش از این جنگ باز گردد. اگرچه با اعمال فشار آمریکا و انگلیس، در این قطعنامه  قید شد که این عقب نشینی مشروط به شناسایی رسمی اسرائیل توسط کشورهای عربی خواهد بود. همچنین توافق اسلو در 1993 تشکیل حکومت خود گردان را بعنوان یک نهاد اداری موقت در نظر گرفت. بنا بود بعداً طی یک توافق نهایی مسائلی چون: وضعیت قدس، آوارگان فلسطینی، شهرکهای اسرائیلی، مباحث امنیت  و تعیین مرزها حل و فصل گردد.  مطابق این توافق، اسرائیل، ساف را بعنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت. متقابلاً ساف نیز دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و هرگونه خشونت را ممنوع کرد.

 

کشور فلسطین با سرزمینی محدود شامل :

  1. برخی محله های جدید و بخشهای عربی در شرق قدس؛ محله هایی مانند: «بیت حنینا» ، «شعفاط» و اردوگاه آن ، «رأس خمیس» و «کفر عقب». همچنین 3 تا 5 روستایی که بعد از اشغال قدس شرقی، به بخش اشغالی قدس الحاق گردیده بود (پس از خروج اسرائیل از آنها) . گفته شده است بخش‌هایی از بندر اسدود و حیفا و فرودگاه بن گوریون نیز بخشهایی از صحرای سینا که متعلق به مصر می باشد، جزو کشور فلسطین در نظر گرفته خواهد شد.

 

«منطقه اغوار» همچنان در اشغال اسرائیل باقی خواهد ماند. اسحاق رابین در اکتبر 1995 گفت اسرائیل هرگز از منطقه اغوار عقب نشینی نخواهد کرد.ترامپ در طرح خود پیشنهادهایی برای عقب نشینی اسرائیل ازشهرک‌های موجود یا تخلیه شهرک‌هایی که پرت و جدا خوانده می‌شود هم ندارد و خبری از عقب نشینی از مجتمع‌های بزرگ مسکونی نظیر «آرئیل» و «جنوب نابلس» و شهرک‌های« غوش» و «عتصیون» در نزدیکی بیت لحم و شهرک‌های «معالیه» و« ادومیم» نیست.

همچنین بخشهای قدیمی شهر و اطراف آن مانند: «سلوان» ، « الشیخ جراح» و « جبل الزیتون» از آن اسرائیل خواهد بود.گفته شده  که یک کوریدور به سمت مسجد الاقصی برای فلسطینیها ایجاد خواهد شد.

صائب عریقات، دبیر کمیته اجرایی ساف در ژانویه 2018 طی گزارشی ۹۲ صفحه‌ای اعلام کرد : طرح ترامپ شامل عقب‌نشینی نیروهای اسرائیل و موضع‌گیری مجددشان خارج از مناطق A و B براساس توافق‌نامه اسلو با اراضی جدیدی از منطقه C است. کشور فلسطین نیز در همین مرزها اعلام خواهد. این سه منطقه، مطابق توافقنامه اسلو 2 در 1995 شکل گرفت:

منطقه «A» از لحاظ اداری و امنیتی در دست و اختیار دولت خودگردان است؛ شامل 6 شهر بزرگ فلسطینی در کرانه باختری رود اردن که عبارتند از : جنین، نابلس، طولکرم، قلقیلیه، رام الله، بیت لحم و الخلیل با مساحت حدود 3 درصد از مساحت کرانه باختری می‌رسد. منطقه ای که 20 درصد جمعیت را در خود جای داده است.  مسئولیت امنیت داخلی، نظم عمومی و امور اداری این منطقه کاملاً به عهده شورای ملی فلسطین یا دولت خودگردان گذارده شد. با این حال رژیم صهیونیستی، پس از تأخیر زیاد، از این منطقه عقب نشینی کرد اما 20 درصد از محدوده الخلیل را برای خود حفظ کرد تا 400 شهرک صهیونیستی در آن تأسیس کند.

 

منطقه «B» از لحاظ اداری به دولت خودگردان و از لحاظ امنیتی به رژیم صهیونیستی سپرده شد. این منطقه  که 27 درصد از زمینهای فلسطینی را تشکیل می‌دهد، شامل 450 شهر و روستاست . مرجع عالی حفظ امنیت در آن رژیم صهیونیستی است تا از شهروندان خود حفاظت کرده و با به اصطلاح خود با تروریسم مبارزه کند. پلیس فلسطین نیز در 25 نقطه از شهرها و روستاهای این منطقه پایگاه دارد. امور اداری در این بخش اسماً به فلسطینیان واگذار شد  اما عملاً در کنترل صهیونیست‌ها قرار دارد.

 

و اما منطقه «C» منطقه‌ای است که از لحاظ امنیتی و اداری بطور کامل توسط رژیم صهیونیستی اداره می شود. این بخش، 70 درصد از زمین‌های فلسطین را در برمی‌گیرد و حدود 136 هزار شهرک نشین در آن ساکن هستند. این منطقه شامل مناطق غیرمسکونی، شهرکها و مناطقی است که برای اسرائیل اهمیت راهبردی دارند.

براساس  معاهده اسلو قرار بود مناطقی که در کرانه باختری تحت کنترل رژیم صهیونیستی قرار گرفته‌اند طی روندی ۵ ساله یعنی تا سال 2000 به تشکیلات خودگردان فلسطین واگذار شوند که این مسئله با معامله قرن عملاً از اعتبار ساقط خواهد شد و فلسطینی ها باید از آن چشم پوشی کنند.

 

 

  1.  نیمی از کرانه باختری.

 

  1. تمامی نوار غزه (البته بشرط موافقت حماس با خلع سلاح). مطابق این طرح ممکن است ، غزه از کرانه باختری جدا گردد و در دست حماس باقی بماند.  

 

کشور فلسطین با حاکمیت محدود و خلع سلاح فلسطینیها:

مسئولیت امنیت بخش عمده ای از کرانه باختری ، گذرگاههای مرزی ، کریدور کرانه باختری به بیت المقدس، گذرگاه در نظر گرفته شده بین کرانه باختری و غزه  همچنین سیطره بر آب‌های منطقه‌ای و حریم هوایی در اختیار اسرائیل خواهد بود.

 بر اساس اعلام صاحب عریقات در گزارش خود، دولت ترامپ مفهوم امنیتی مشترکی برای کشورهای اسرائیل و فلسطین به عنوان دو شریک صلح اعلام خواهد کرد که شامل کشور فلسطین عاری از سلاح با نیروی پلیس قوی و همکاری امنیتی دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی با حضور اردن، مصر و آمریکاست. مفهوم امنیتی شامل حضور نیروهای اسرائیلی در طول رود اردن و جبال الوسط از کرانه باختری برای حمایت از دو کشور است اما اختیار افزایش تدابیر امنیتی در وضعیت فوق العاده به دست اسرائیل خواهد بود.

 

 کشور فلسطین به پایتختی« ابودیس»:

 شهرک «ابودیس» یا قدس فلسطینی در شرق بیت المقدس، بعنوان پایتخت کشور فلسطین در نظر گرفته شده است.

ابودیس بعنوان نزدیکترین منطقه به  قدس دارای  6/23 کیلومتر مربع مساحت می باشد که حدود 15 % آن در منطقه B و حدود 85 % آن در منطقه C قرار دارد . منطقه ای که در دهه های گذشته توسط اسرائیل مصادره شد. رژیم صهیونیستی اطراف آن را دیوار کشی نموده و از این طریق نزدیک به 50%  از مساحت آن را در منطقه  C قرار داد. جمعیت نزدیک به 13 هزار نفری آن  قبل از این دیوار کشی  ، فقط 4  کیلومتر را تا رسیدن به  بیت المقدس در بخش قدیمی شهر می پیمودند اما در حال حاضر باید یک مسافت 18 کیلومتری را طی کنند و از طریق منطقه C  وارد این نقطه شوند. ساکنان آن تنها در صورت داشتن کارت آبی می توانند با فامیل یا دوستان خود در بیت المقدس شرقی دیدار کنند.  

اسرائیل ازدهه ۹۰ بارها پیشنهاد داده بودکه شهرک ابودیس به جای قدس، پایتخت فلسطین باشد. موضوعی که در مذاکرات کمپ دیوید 2 در سال 1995 نیز مطرح شد  اما هرگز مورد توافق قرار نگرفت. تنها چند روز پس از اعلام انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس توسط ترامپ ، بن سلمان پیشنهاد داد که ابودیس بعنوان پایتخت کشور فلسطین در نظر گرفته شود.

در رابطه با تشکیل کشور فلسطین، از 11/6/1397 خبر مربوط به تشکیل کنفدرال فلسطین و اردن مطرح می باشد. گفته می شود که کوشنر و گرینبلات این مسئله را با محمود عباس مطرح کرده اند و ایشان هم گفته است بشرطی که اسرائیل هم بخشی از کنفدرال باشد  این طرح ر ا می پذیرد. حماس شدیداً با این مسئله مخالفت نموده و اردن هم آن را نپذیرفته است. جزئیات این مسئله ، هنوز مشخص نشده است. از مهمترین اهداف این طرح می تواند هضم فلسطین در اردن و محور قرار دادن امان باشد. وضعیتی که شاید بتواند تا حدودی منازعات فلسطینی- صهیونیستی را تبدیل به منازعات فلسطینی  - اردنی نماید. همچنین این طرح می تواند مسئله بازگشت فلسطینیها به سرزمین و وطن اصلی خود را منتفی نماید.   

 

                4. حفظ شهرکهایی که توسط اسرائیل بطور غیر قانونی ساخته شده اند و مشروعیت بخشی به آنها:

موضوع شهرک سازی های رژیم صهیونیستی یکی از اصلی ترین موارد مورد مناقشه میان دو طرف بوده که همواره از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز با صدور قطعنامه هایی محکوم شده است. قطعنامه های شورای امنیت در این زمینه شامل قطعنامه 242 (1967) ، 338 (1973)، 446 (1979)، 452 (1979)، 465 (1980)، 476 (1980)، 478 (1980)، 1397 (2002)، 1515 (2003) و 1850 (2008) و 2334 (20016) می باشد. مطابق این قطعنامه ها شهرکهای یاد شده باید تخلیه شده و در اختیار فلسطینیها قرار گیرد.

کمیته قانونگذاری کابینه رژیم اشغالگر قدس،  در تیر ماه گذشته تلاش نمود پیش نویس قانونی را ارائه نماید که در صورت تصویب در پارلمان،  این امکان را فراهم می ساخت تا یهودیها بتوانند در کرانه باختری اقدام به خرید زمین کنند و دارای مالکیت گردند. در حالی که مطابق قانون تصویب شده قبلی در سال ۱۹۵۳ ، مالکیت زمین‌های کرانه باختری تنها در انحصار شهروندان عرب و اردنی بود. این مسئله به مالکیت شهرکهای ساخته شده و توسعه بعدی این شهرکها توسط اسرائیل –  البته فقط از دید قوانین اسرائیل-  مشروعیت قانونی می بخشد. حتی بر اساس اصلاحیه قانونی که در سال 1970 بر قانون 1953 زده شد، خرید زمین توسط یهودیان در کرانه باختری رود اردن، تنها از طریق شرکت‌ها و تعاونیهای مسکن، امکان پذیر بود و شهرک‌سازی‌های غیرقانونی نیز از سوی صهیونیست‌ها بواسطه شرکت‌های تعاونی انجام می‌گرفت.

علاوه بر این، پارلمان اسرائیل با تصویب قانون «کشور یهود» در 15 ژولای 2018 (28/4/1397) توسعه شهرک سازیها را برای یهودیان - که می توانند از سراسر جهان به اسرائیل بیایند- مورد تأکید قرار داده است.

 

               5. ممانعت از باز گشت آوارگان فلسطینی  به وطن خود:

بر اساس اعلام «آنروا» تعداد آوارگان فلسطینی در سال 2016 ، 5 میلیون و 900 هزار نفر بوده است که در غزه، کرانه باختری نیز کشورهای اردن، سوریه و لبنان  بصورت آواره زندگی می کنند. عمده این آوارگان در اردن با تعداد بیش از 5/4 میلیون نفر – یعنی 60%  جمعیت این کشور - می باشند. آنروا، سازمان بین المللی است که بر اساس قطعنامه سازمان ملل در سال 1948  برای امداد رسانی  به آوارگان فلسطینی بوجود آمد و مأموریت آن یکبار دیگر در سال 1993 تمدید گردید. نسل های باقی مانده از آوارگان نخستین، موضوعی است که این مسئله را پیچیده تر کرده است.

 طرح ترامپ در این زمینه یک راهکار ساده را مد نظر دارد: بازگشتی در کار نخواهد بود. در نظر دارند تا به آوارگان فلسطینی در کشورهای مقیم، تابعیت داده و برای آنها ایجاد شغل نمایند. فلسطینیها تا کنون در قبال مسئله تابعیت ، مخالفت کرده و تأکید به بازگشت داشته اند. در همین راستا، کوشنر در سفر ماه ژوئن سال جاری به منطقه،  مقامات اردن را تحت فشار قرار داد تا به وضعیت پناهندگی 2 میلیون فلسطینی ثبت نام کرده در این کشور  خاتمه داده وبه آنها تابعیت دهند. همچنین گفته شده است که در این راستا، ساز و کاری هم در نظر است تا به آوارگان خسارت پرداخت گردد. از نظر آنها این مسئله می تواند کمک کند تا پناهندگان به اخذ تابعیت رضایت دهند. وی صریحاً اعلام نموده که در تلاش است تا آنروا را تعطیل نماید چون به یک سازمان فاسد و غیرکافی تبدیل شده که هیچ کمکی به صلح نمی‌کند.

 

              6. آزادی انجام مناسک دینی در اماکن مقدس برای همگان.

این مسئله، با هدف ارائه یک چهره مثبت از اسرائیل و ایجاد رغبت در فلسطینیها برای پذیرش معامله قرن مطرح شده است. عملکرد اسرائیل اثبات کرده است که به هیچ وجه، تضمینی برای عملی شدن این موضوع، وجود ندارد.    

                7. عادی سازی روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی.

                8.  فشار به فلسطینیها و مهاجرت دادن آنها به سمت سینا و اردن.

                9. نظارت مشترک اردن و اسرائیل بر شهر قدس:

اردن نگران است که ، عربستان، اردن را از این نظارت، محروم نماید. البته این روشن است که در مراحل بعدی، اردن از این مسئله محروم خواهد شد و برای خود امان هم این مسئله، اهمیتی ندارد بلکه در یک همکاری با اسرائیل چنین نقشی را عهده دار شده است. ضمن اینکه با فرض تحقق معامله قرن، مسئله حق نظارت اردن به بیت المقدس – با فرض باقی مانده این نظارت-  برای فلسطینیهیا نیز بی معنا و بی اهمیت خواهد بود.   

 

               10. ایجاد یک راه حل اقتصادی در غزه و پرهیز از مذاکره سیاسی با آنها:

پیش از این گفته شد که ممکن است ، غزه از کرانه باختری جدا گردد. این مسئله در شرایطی خواهد بود که محمود عباس به زعم آنها در مسیر آشتی فلسطین به مانع تراشی خود ادامه دهد و یا حماس، خلع سلاح را نپذیرد.

اما صرف نظر از این مسئله، برای غزه ، یک برنامه اقتصادی در نظر می باشد. از جمله ایجاد یک منطقه تجارت آزاد بین غزه و «العریش» مصر و احداث 5 طرح بزرگ صنعتی؛ پروژه هایی که در سینا اجرا خواهند شد و مصر در عبور و مرور کارگران از غزه به صحرای سینا  با اسرائیل ، همکاری خواهد داشت. همچنین تأسیس یک بندر فلسطینی- مصری ، یک نیروگاه برق خورشیدی و در صورت موفقیت آمیز بودن این برنامه ها، احداث یک فرودگاه.  طبیعی است که این اقدامات بدین منظور می باشد که غزه را در مسیر عملیاتی کردن معامله قرن، تا حد ممکن، راضی و همراه نمایند. 

 

تلاشهای آمریکا و اسرائیل در اجرای طرح معامله قرن:

آمریکائیها و اسرائیل- بویژه جریانهای تند رو صهیونیستی- از همان ابتدا واز دهه های گذشته نمی خواستند امتیازی به طرف فلسطینی بدهند و یا شاهد شکل گیری کشوری بنام فلسطین باشند. مذاکرات انجام شده هم اساساً به منظور حل مشکل و رسیدن به توافق نبوده بلکه با هدف گرفتن زمان صورت گرفته است. گرفتن زمان جهت ایجاد تغییرات فزاینده بنفع خود و به ضرر فلسطینیها. در طول همین زمان بود که آنها توانستند از طریق شهرک سازیها و اخراج فلسطینیها، بخشهای بیشتری از زمینهای فلسطین را به اشغال خود در آورند. همچنین تلاش کردند از طریق همراه سازی دیگر کشورها بویژه کشورهای عرب منطقه، فلسطینیها را بیش از پیش در شرایط ضعف و تنگنا قرار دهند. از طرف دیگر، دیدند که مقاومت فلسطین  نه تنها در هم نشکست بلکه شرایط خود را بلحاظ قدرت، بگونه ای فزاینده، بهبود می بخشد . خوب، از نظر آنها وقتی  نمی خواهند امتیازی بدهند و مقاومت هم تسلیم نمی شود، بنا بر این، شرایط بهم ریخته و بحرانی منطقه، فرصت خوبی را فراهم ساخته است تا بطور یکجانبه واز طریق زور،   مسئله فلسطین را بنفع خود تمام کنند. تحلیل آنها این بود که حد اقل، متحدین غربی و منطقه ای آنها همراهی لازم را خواهند داشت.

اما این بزرگترین اشتباه آنها بود. تنها ساعاتی پس از اعلام انتقال سفارت، بسیاری از کشورها و مقامات در جهان، بویژ کشورهای تأثیر گذار در مسئله فلسطین اعم از کشورهای عرب منطقه مانند: عربستان، مصر ، اردن ، کشورهای اروپایی و مقامات سازمان ملل-  ضمن مخالفت و ابراز تأسف شدید از این مسئله نیز حمایت از فلسطینیها، تأکید نمودند که این اقدام، نه تنها به صلح کمک نمی کند بلکه تنشها و درگیریها در فلسطین و حتی در سطح منطقه را تشدید خواهد کرد.

آمریکا و اسرائیل، پس از این، برنامه های خود را در قالب سیاست کلی چماق و هویج، طرح ریزی و دنبال کردند. کوشنر( نماینده ه ویژه آمریکا در غرب آسیا و فلسطین) ضمن سفرهای متعدد به منطقه و اسرائیل، بارها با مقامات عربستان، اردن و مصر دیدار و گفتگو نمود تا از طریق تهدید و تطمیع، آنها را بیشتر با طرح آمریکا همراه نماید. 

در همین راستا، اواخر آذر ماه گذشته آمریکا در شورای امنیت، پیش نویس قطعنامۀ در محکومیت انتقال سفارت و به رسمیت شناختن قدس بعنوان پایتخت اسرائیل را وتو کرد در حالی که بقیه 14 عضو به آن رأی مثبت داده بودند. بلافاصله وقتی این پیش نویس برای رأی گیری به مجمع عمومی سازمان ملل ارجاع شد، آمریکائیها تلاش گسترده ای را انجام دادند تا از تصویب آن در این مجمع جلوگیری کنند. آنها تهدید کردند که کمکهای مالی خود را به کشورهایی که به این پیش نویس رأی مثبت دهند، قطع خواهند کرد. اما موفق نشدند. 128 کشور به این قطعنامه، رأی مثبت دادند. آمریکائیها ابتدا کمکهای مالی خود به تشکیلات خودگردان و  آنروا را کاهش دادند و سرانجام در تاریخ 10/6/1397  اعلام کردند که آن را قطع خواهند کرد. مقامات واشنگتن  حتی کمکهای خود به سازمانهای بین المللی مانند: کنفرانس توسعه و تجارت، سازمان توسعه صنعتی ، سازمان منع گسترش سلاحهای شیمیایی را که فلسطینیها به آنها پیوستند ، کاهش دادند . پیش از این هم  کمک به یونسکو را  به دلیل حمایتهای این سازمان از فلسطین ،  کاهش داده  و از آن خارج شده بود.

واشنگتن در سال 2017 اگرچه 100 میلیون دلار از مجموع کمک 295 دلاری در نظر گرفته شده برای مصر در سال 2018  را کاهش داد و 195 میلیون دلار باقی مانده را هم به دلیل نگرانیهای حقوق بشری تعلیق نمود، اما در تاریخ 4 تیر ماه 1397 به دلیل آنچه که همکاریهای امنیتی مصر با آمریکا از جمله در مبارزه با تروریزم گفته شد، این تعلیق را لغو نمود. در رابطه با اردن نیز علی رغم اینکه مقامات آمریکا تهدید کرده بودند که کمکهای مالی خود را به کشورهایی که به قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل علیه تصمیم ترامپ در انتقال سفارت، رأی مثبت دهند کاهش می دهند  و اردن هم رأی مثبت داده بود، اما نه تنها کمکهای خود را کاهش نداد بلکه در تاریخ 25/11/1397  توافق کرد که یک کمک 375/6 میلیارد دلاری از 2018 تا 2022 (برای مدت 5 سال) در اختیار اردن قرار دهد. طبیعی است که این کمکها در راستای جلب همکاری آنها در برنامه ها و سیاستهای منطقه ای آمریکا بویژه در رابطه با معامله قرن ، صورت می گیرد.

 همچنین آمریکائیها از کشورهای عربی خواستند که در جهت بهبود شرایط زندگی مردم،  در غزه، سرمایه گذاری نمایند. مفروض آنها این بود که  با بهبود وضع معیشتی مردم در این منطقه، انگیزه مقاومت و مبارزه در آنها کاهش خواهد یافت و تمایل به پذیرش معامله قرن در آنها شکل خواهد گرفت.  مدلی که توسط تونی بلر در ایرلند شمالی  اجرا شد و جواب داد. البته اقدامات آمریکائیها را نباید محدود به این موارد دانست بلکه باید  فشارهای سیاسی و تهدیدات پیدا و پنهان آنها به مقامات کشورهای عرب منطقه را نیز در نظر گرفت.

  

مقامات صهیونیستی نیز در این مدت ، کاملا فعال بودند. اهم اقدامات آنها:

- سفرهایی به منطقه و خارج از منطقه مثل آمریکا و روسیه داشتند.

- فعالیتهای پارلمان اسرائیل دراین مدت:دوم ژانویه 2017 (12/10/1396)تصویب  قانون «قدس متحد»؛ 1/10/1396 طرح به رسمیت شناختن قدس بعنوان پایتخت یکپارچه اسرائیل را تصویب کرد، همچنین مصوب نمود که هرگونه تغییر در مرزها و عقب نشینی  از هر جزء سرزمینهای اشغالی، مستلزم آراء دوسوم پارلمان یعنی رأی 80  نماینده است(در حالی که پیش از این برای این امر 61 رأی لازم بود)؛  26/4/1397  اختیارات قضایی فلسطینیها را در کرانه باختری از آنها سلب نمود نیز 28/4/1397 لایحه  کشور یهود را به تصویب رساند و بر اساس آن تمامی فلسطین را بنام کشوری برای ملت یهود دانست و حقوق سیاسی فلسطینیها  را نادیده گرفت.

- فشار به فلسطینیها از طریق بمبارانهای مکرر غزه نیز کشتار مردم در تظاهراتهای مسالمت آمیز بازگشت در این بخش از فلسطین که از جمعه 10 فرورین گذشته شروع شده بود همچنین مخالفت با تشکیل کمیته حقیقت یاب سازمان ملل در این رابطه . جلوگیری از ورود گاز و سوخت به غزه و بستن گذرگاه «کرم ابو سالم» - که مسیر تردد افراد و تبادل کالا بود – با همکاری مصر.

- پیگیری برنامه توسعه شهرک سازیها از طریق توافق با ساخت هزاران واحد مسکونی دیگر و اخراج فلسطینیها.

- پیگیری مسئله ساخت دیوار زمینی و دریایی در اطراف غزه.

 

واکنشها به انتقال سفارت و طرح معامله قرن:

الف- واکنش فلسطینیها:

تشکیلات خودگردان و مقاومت فلسطین واکنش شدیدی نسبت به طرح آمریکا و انتقال سفارت داشتند. محمود عباس گفت: قدس پایتخت ابدی فلسطین باقی می ماند و ما مرتکب اشتباهات گذشته نمی شویم و در خصوص سرزمین خود از هیچکس اجازه نمی گیریم. بیت المقدس قابل معامله نیست. وی ضمن تأکید بر راه حل تشکیل دو دولت و شکل گیری کشور فلسطین بر اساس مرزهای قبل از 1967 به پایتختی قدس شرقی، بارها ابراز داشت که میانجی گری آمریکا را دیگر قبول ندارد و هیچ راه حلی را از سوی آن کشور نمی پذیرد و لذا می خواهد به کشورهای روس، چین و اروپایی کار کند. وی در دیدار با مقامات این کشورها ازآنها خواست که درپرونده فلسطین وارد عمل شوند. رئیس تشکیلات خودگردان حاضر نشد  باکوشنر (نماینده آمریکا در پرونده فلسطین) دیدار کند. نظر به اینکه جدایی کرانه باختری و غزه برنامه احتمالی در طرح معامله قرن می باشد، محمود عباس تأکید دارد بر دولت یکپارچه فلسطین شامل این دو منطقه. شورای مرکزی فلسطین اعلام نمود: تا اسرائیل دولت فلسطین را به رسمیت نشناسد، ما نیز آن را به رسمیت نمی شناسیم و تهدید نمود به قطع روابط  و خروج از توافقنامه اسلو و تمام توافقات انجام شده با اسرائیل.

همزمان با این تحولات، از روز جمعه 10 فروردین 1397  تظاهرات مسالمت آمیز باز گشت در چهل و دومین سالگرد روز زمین – با تأکید بر بند 11 قطعنامه 194 شورای امنیت که تصریح  به حق بازگشت آوارگان فلسطنی به سرزمین خود دارد- آغاز شد. نیروهای اشغالگر در مقابلۀ خشونت آمیز و مسلحانه با این تظاهرات ها  حدود 140 نفر را شهید  و بیش از 15 هزار نفر را مجروح کردند. بادبادکهای غزه که مزارع صهیونیستها را به آتش می کشید خشم آنها را برانگیخت  و لذا صهیونیستها بارها غزه را مورد حملات هوایی قرار دادند. نیروهای مقاومت نیز در مقابل، صهیونیستها را در سرزمینهای اشغالی با موشکهای خود هدف گرفتند. سرانجام از مرداد ماه گذشته  با وساطت قاهره، بین آنها آتش بس مطرح شد. این آتش بس هنوز مورد توافق قرار نگرفته چون هنوز در مرحله مذاکره می باشد، اما عملاً اجرا شده است.

 

ب- واکنش کشورهای عربی:

کشورهای عرب تأثیر گذار در قضیه فلسطین، درگیر حکومتهای غیر مردمی  و دیکتاتوری هستند که اساساً موجودیت و بقای خویش را، مدیون حمایتهای همه جانبه غرب می باشند و سیاست خارجی آنها  نه بر اساس منافع ملی و یا منافع جهان اسلام، بلکه در جهت صرفاً حفظ قدرت و تاج و تخت، شکل گرفته است. این دقیقاً همان پاشنه آشیل آنان است. به همین دلیل آنها در سیاست خارجی  خود سه مؤلفه را  در نظر دارند: یکی جلب رضایت غرب به هر طریق ممکن و تسلیم بودن در برابر خواسته های آنها. دوم ترس از افکار عمومی و فشارهای بین المللی و سوم ملاحظات خاص مانند ملاحظه عربستان در رهبری جهان اسلام  و یا ملاحظه اردن در بحث آوارگان فلسطینی در این کشور که بار سنگینی بر دوش  امان می باشند.  مؤلفه هایی که اقتضائات  متفاوت و گاه متضادی دارند و به همین دلیل شاهد تناقض و تضاد در مواضع و اقدامات این حکومتها می باشیم. کشورهای عربی در عین مخالفت با انتقال سفارت و حمایت شعاری و ظاهری از ملت فلسطین، اگرچه تا حدودی  با احتیاط، اما عملاً در جهت عملیاتی سازی معامله قرن گام بر داشته  و بر طرف فلسطینی، فشار وارد می کنند. در حالی که همه این کشورها  در ظاهر با مسئله انتقال سفارت، مخالفت  کردند، اسرائیل کاتس، وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی گفت: دولت آمریکا پیشتر با رهبران کشورهای عربی در خصوص انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس هماهنگی‌های لازم را به عمل آورده بود. وی افزود: تلاش دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا برای هماهنگی با رهبران عرب با هدف کاستن شدت واکنش فلسطینی‌ها در قبال این تصمیم صورت گرفت.آنها از گذشته دور و بویژه پس از جریان بیداری مسلمانان در منطقه،  روابط محرمانه گسترده ای با صهیونیستها داشته و دارند. روابطی که در راستای عادی سازی روابط با اسرائیل، بطور عمدی هر روز آشکارتر می گردد تا قبح روابط با این رژیم شکسته شود.

اتحادیه عرب در مواضع دیر هنگام خود،  ضمن محکومیت انتقال سفارت و عدم قبول این امر، از مجامعه جهانی خواست تا به مسئولیت خود در قبال مسئله فلسطین و پایان بخشیدن به اشغالگری ، عمل کنند.

عربستان که در همان آغاز اعلام انتقال سفارت، این امر را محکوم کرده بود، همزمان با جلسه فوق العاده سازمان همکاری های اسلامی در ترکیه در دسامبر 2017 ، با ابراز تاسف از تصمیم آمریکا در قبال بیت‌المقدس بر حق کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی تاکید کرد. اما تنها چند روز پس از اعلام انتقال سفارت، ولیعهد امارات در دیدار با محمود عباس به وی گفته بود که: مبارزه شما برای ما مهم است اما نباید به تصمیم ترامپ بعنوان اعلام جنگ نگاه شود؛ اینجا با شما نیستیم. اگر خواهان حمایت ما هستید، علیه ترامپ، جبهه گیری نکنید. چند روز پی از این دیدار هم، ملک سلمان و فرزندش  بن سلمان همین مطلب را به محمود عباس گفته بودند.  بن سلمان درسفری که به آمریکا داشت در 27مارس 2018 ( 7 فزوردین 1397)ضمن دیدار  با سازمانهای یهودی ، اعلام نمود: یهودیها حق دارند ، وطن داشته باشند.  بن سلمان بیان داشت: «مساله فلسطین اولویت اصلی برای دولت عربستان نیست و مسائل بااهمیت‌تری مثل ایران وجود دارند». وی گفت: «رهبری فلسطین از ۴۰ سال پیش تاکنون فرصت‌ها را از دست داده و با تمامی پیشنهادات مخالفت می‌کند. فلسطینی‌ها یا باید پیشنهاداتی را که به آن‌ها ارائه می‌شود قبول کنند و به میز مذاکرات بازگردند و یا ساکت باشند و دست از شکایت بردارند». در پی اعتراضات گسترده فلسطینیان به این سخنان وی، پادشاه سعودی ها در اجلاس بیست و نهم سران اتحادیه عرب بر حمایت ریاض از محمود عباس و فلسطینیان تاکید کرد و یک کمک 200 میلیون دلاری را به تشکیلات خودگردان اختصاص داد. او در صحبت تلفنی با محمود عباس ابراز داشت:  «اشغالگران تجاوزات وحشیانه ای را علیه ملت بی دفاع فلسطین مرتکب شده اند و ریاض در کنار فلسطینیها برای باز پس گیری حقوقشان ایستاده است». همچنین در دیدار با محمود عباس به وی گفت: «ما شما را رها نخواهیم کرد؛ هرچه را بپذیرید می پذیریم و هرچه را که رد کنید ما هم  رد می کنیم». گفته  می شود که به دلیل تندرویهای بن سلمان در پرونده مهم فلسطین، ملک سلمان اختیارات او را در رابطه با این پرونده ، سلب نمود و در دست خود گرفته است. در عین حال، عربستان و امارات، خواسته آمریکا را مبنی بر سرمایه گذاری  در غزه اجابت کرده و یک کمک 2 میلیارد دلاری را برای این منظور در نظر گرفتند. عوامل عربستان و امارات در خرید زمین از فلسطینیها  و فروش آنها به صهیونیستها نیز در خدمت بیش از پیش به تل آویو قرار دارند

 

اردن به شدت به کمکهای مالی آمریکا وکشورهای منطقه مثل عربستان و امارات وابسته است و از طرف دیگر جمعیت پناهندگان فلسطینی در این کشور بیش از جمعیت خود اردن می باشد و لذا سرنوشت فلسطین و بویژه موضوع  بازگشت آوارگان به وطن خودشان برای اردن، مسئله ای مهم می باشد.  کشورهای یاد شده که کمک مالی به اردن می کنند، به دلیل عدم همراهی این کشور  با طرح معامله قرن،آن را  تحت فشار مالی قرار دادند و به همین دلیل اعتراضات گسترده مردمی نسبت به وضعیت بد اقتصادی شکل گرفت. در همین تنگنا،  شاهد سفر سرزده نتانیاهو به اردن – درست قبل از سفر کوشنر فرستاده ویژه آمریکا به منطقه برای بررسی راهکار اجرای معامله قرن- هستیم. در همین زمان، برنامه کمک مالی بیشتر به اردن  مطرح شد. عربستان، امارات و کویت در نشست مکه (20/3/1397) یک کمک 5/2 میلیارد دلاری را به اردن تخصیص دادند. طبیعی بود که خواسته هایی هم داشتند و این کمکها نیز تأثیر خود را گذاشت. پادشاه اردن که در مسئله انتقال ، موضع مخالف داشت ، در ژانویه 2018 و در حاشیه نشست داووس  گفت: هیچ راه حل صلح آمیزی برای  درگیریهای عربی - اسرائیلی بدون مشارکت و نقش آمریکا امکان پذیر نیست. حکومت اردن  تشکیلات خود گردان را تحت فشار قرار داد و تابعیت برخی از مقامات آن همراه با خانواده هایشان را سلب نمود همچنین اعلام کرد: گذرگاه دائمی بین تشکیلات خود گردان و اردن، موقت خواهد بود.  در عین حال، پس از انتقال سفارت آمریکا به قدس، در جلسه اضطراری سران کشورهای اسلامی در استانبول که در همین رابطه برگزار گردید - برخلاف عربستان که استقبالی سرد و حضوری بسیارکمرنگ داشت- ملک عبدالله شخصاً دراین نشست حضور یافت و اعلام نمود: تنها راه پایان دادن به اشغالگری صهیونیستها، تحقق صلح در غرب آسیاست؛موضع اردن در اینکه قدس شرقی پایتخت دولت فلسطین می باشد ثابت است. وی همچنین خواهان توقف خشونتها علیه فلسطینیان شد. اندکی بعد، وزیر خارجه این کشور نیز تصریح نمود:  تنها راه صلح، تشکیل کشور فلسطینی  به پایتختی قدس شرقی بر اساس مرزهای قبل از 1967 می باشد.

مصر نیز مانند عربستان و اردن، بعنوان یک متحد سنتی  و پر وپا قرص آمریکا، سالانه کمکهای مالی زیادی از آمریکا و کشورهای عربی منطقه بویژه عربستان دریافت می کند. قاهره نیز در قبال مسئله فلسطین، دچار تناقض بین حمایت از حقوق فلسطینیها و همراهی با آمریکا و اسرائیل در مسئله فلسطین است. پس از اینکه ترامپ در 15 آذر ماه سال 1396 اعلام نمود سفارت آمریکا را به قدس انتقال خواهد داد، مصر در موضعی شدید اعلام نمود که این تصمیم ، وضعیت قانونی قدس را تغییر نخواهد داد. سیسی در ژانویه 2017 گفت:  راه حل فلسطین، تشکیل دو دولت است. وی در 7 مرداد گذشته ضمن بیان این مطلب که  معامله قرن در مصر جایی ندارد ، تشکیل کشور فلسطین به پایتختی قدس شرقی و بر اساس مرزهای پیش از 1967 را مورد تأکید قرار داد. سیسی تصریح نمود که مواضع ما غیر قابل تغییر است. در عین حال ، در تاریخ 30 بهمن  1396  مصر با اسرائیل یک قرار داد گازی 10 ساله به ارزش 15 میلیارد دلار امضا نمود. امری که صهیونیستها را بسیار خوشحال کرد. همزمان با فشارهای اسرائیل به غزه از طریق قطع گاز و سوخت نیز سلب اختیارات قضایی از تشکیلات خود گردان در کرانه باختری، دولت مصرگذرگاه «کرم ابو سالم» را که مسیر تردد افراد و تبادل کالا بین غزه و سینا بود – بست و فقط ارسال کمکهای دارویی را مجاز نمود. همچنین پس از دیدار "عباس کامل" رئیس سازمان اطلاعات مصر با جیسون گرینبلات و جراد کوشنر  در واشنگتن(5 مرداد1397) و گفتگو در مورد فلسطین و غزه ، محدودیت‌ها در کمک مالی و نظامی آمریکا به مصر – که به دلیل مباحث حقوق بشری در این کشور لغو گردیده  بود- بر طرف گردید و تصمیم گرفته شد  یک کمک نظامی 195 میلیون دلاری در اختیار مصر قرار گیرد. نیز سامح شکری وزیر خارجه مصر پس از سفر به واشنگتن در مرداد 1395 و دیدار با مقامات مختلف این کشور، از جمله پمبئو و کوشنر ، گفت: مصر برای کنار آمدن با «معامله قرن» آماده است. اما شرایطی را برای این کنار آمدن مطرح کرد. از جمله اینکه:  قابل اجرا باشد،  مشکلی به وجود نیاورد و نکته‌ای را مبهم باقی نگذارد. وی گفت: این طرح نباید مأموریت اسکان آوارگان فلسطینی را به مصر و کشورهای عربی تحمیل کند( با توجه به اینکه این طرح در نظر داردآوارگان فلسطینی را از بازگشت به وطن خود محروم نماید و فلسطینینان را از جمله بطرف سینا سوق دهد). همچنین شکری اضافه  نمود که اسرائیل باید تضمین دهد در تعامل مثبت با این طرح، وفاداری به تعهدات خود اعم از برچیدن برخی شهرک‌ها، رفع محاصره نوار غزه و تضمین عبور و مرور بین نوار غزه و کرانه باختری.

علاوه بر اینها، کشورهای عربی بویژه عربستان، امارات و بحرین، در راستای اجرای معامله قرن، به تلاشهای بی وقفه خود  در عادی سازی روابط با اسرائیل  ادامه می دهند. از جمله از طرق: سفرهای آشکار متعدد و متقابل مقامات این کشورها  و اسرائیل، برقراری خط هوایی بین اسرائیل و هند از طریق دالان هوایی عربستان، پروازهای مستقیم از ریاض به تل آویو، نیزمسابقات مختلف ورزشی بین اسرائیل و این کشورهای عربی یاد شده و نشستن سفرای امارات و بحرین با  نتانیاهو بر سر یک سفره در واشنگتن.   

 

ج- واکنش ترکیه:

بلافاصله پس از اعلام انتقال سفارت توسط ترامپ، اردوغان  گفت: این اقدام آمریکا مردود است و این مسئله، منطقه را در حلقه ای از آتش قرار می دهد. وی در مواضع بعدی اعلام کرد: ما در قدس شرقی سفارت ایجاد می کنیم؛ قدس برای ما خط قرمز است. دو روز پس از برخورد خشونت آمیز صهبونیستها با اولین تظاهرات مسالمت آمیز بازگشت در فلسطین و کشتار مردم، اردوغان، نتانیاهو را یک تروریست و رهبر دولتی تروریستی خواند و تأکید نمود که تا آخر از مردم فلسطین حمایت خواهد کرد. ترکیه روز بعد از انتقال سفارت آمریکا- که با 61 کشته و 800 زخمی در غزه همراه بود- سفیر و سر کنسول اسرائیل را اخراج نمود. همچنین سفرای خود را از اسرائیل و آمریکا  برای رایزنی فراخواند. ساعاتی بعد ، اسرائیل نیز سرکنسول ترکیه را اخراج کرد. همزمان نخست وزیر ترکیه از  کشورهای مسلمان خواست در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کنند. وی گفت نباید در برابر ظلم سکوت کرد. نشست اضطراری سران کشورهای اسلامی در استانبول در 28/2/1397 یعنی چهار روز پس از انتقال سفارت آمریکا به قدس، با در خواست ترکیه انجام شد. اردوغان در این نشست گفت: قدس قبله اول مسلمانان است و دفاع از آن دفاع از اسلام  و دفاع تمامی مقدسات اسلامی می باشد. انتقال سفارت، خلاف قواعد بین المللی است و موجب شعله ور شدن منطقه است وی افزود: کشتار مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی ، تروریزم دولتی است. باید اسرائیل را در دادگاههای بین المللی به دلیلل جنایات جنگی، محاکمه کرد. دست آمریکا به خون فلسطینیها آغشته و آمریکا بخشی از مشکل است. وقتی ترامپ در21 دسامبر  2017 تهدید کردکمکهای خود را به کسانی که در مجمع عمومی به قطعنامه علیه انتقال سفارت و پایتختی قدس برای اسرائیل، رأی مثبت دهند، قطع خواهد کرد، در واکنش به این تهدید، اردوغان همان روزگفت : «امیدوارم جهانیان درس خوبی به آنها بدهند».« آمریکا خود را مهد دمکراسی می داند . این مهد دمکراسی می خواهد اراده کشورها را با دلارهایش بخرد». خطاب به ترامپ گفت «تو نمی توانی اراده دمکراتیک ترکیه را با دلارهایت بخری». وی پس از تصویب قانون «کشور یهود» در پارلمان اسرائیل (تاریخ 28/4/1397) گفت: هیچ تفاوتی بین هیتلر و مقامات اسرائیل از نژاد برتر نیست. روح هیتلر در جان برخی از رهبران اسرائیل حلول کرده است. 

گرچه مواضع شدید و محکم مقامات ترکیه علیه اسرائیل و در دفاع از فلسطینیان در مجموع، مثبت و در جای خود قابل ستایش است ؛ اما خیلی نباید به این حدت و شدت ها دلخوش بود.ترکها در تعاملات سیاسی و دیپلماسی خود،  خوب یاد گرفته اند که چگونه از فرصتها استفاده نمایند و یا حتی فرصت سازی نمایند. آنها در قضیه کشتی مرمره در سال 2010 نیز مواضع محکمی داشتند تا حدی که روابط سیاسی خود با اسرائیل را قطع کردند. اما این روابط مجدداً در سال 2016 برقرار شد. ترکها روابط سیاسی و اقتصادی زیادی با اسرائیل دارند. وقتی نخست وزیر ترکیه از کشورهای جهان می خواهد که در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کنند، باید گفت پرسید که چرا خود آنها پیش قدم نمی شوند؟! ترکیه در راستای توسعه قدرت و افزایش نقش بین المللی و منطقه ای  همچنین نوعثمانی گرایی خود بویژه در جهان اسلام، نیازمند چنین مواضعی است تا پایگاه اجتماعی خود را در داخل، تقویت و در جهان اسلام ، کسب محبوبیت کند. ترکها علی رغم وجود اختلافات و تقابلهای با غرب ، تمایل گسست کامل ازآنها را ندارند.  لذا بطور واقعی نمی توانند در رابطه با مسائل فلسطین، آنگونه که اقتضای عدالت و حقوق فلسطینیان می باشد، عمل کنند. اما در شعار، محدودیت زیادی برای خود قائل نیستند.

 

د- دیگر کشورها و مجامع بین المللی:

بر خلاف انتظار آمریکائیها، جامعه بین المللی از جمله بسیاری از کشورهای اروپایی، آمریکا را در رابطه با طرح معامله قرن، همراهی نکردند و مخالفت خود را با انتقال سفارت آمریکا اعلام نمودند. مقامات فرانسه، انگلیس و آلمان ضمن مخالفت با این امر تأکید کردند که این مسئله ، مشکلی را حل نمی کند بلکه  تنشها را در منطقه افزایش خواهد داد. اروپائیها حل مسئله را به توافق طرفین بر اساس قطعنامه ها و توافقات پیشین مؤکول می کنند و راه حل یکجانبه و مبتنی بر زور را قبول ندارند. از نظر آنها تکلیف مسئله قدس روشن است و قوانین جهانی هیچ ابهامی در این رابطه  ندارد. علی رغم تلاش دیپلماتیک گسترده آمریکا برای همراه سازی کشورهای مختلف  با این کشور در انتقال سفارتشان به قدس، بجز فقط چند کشور کم اهمیت و یا ذره ای می توان گفت کشورهای مختلف از جمله  آلمان ، انگلیس  وفرانسه در مراسم  انتقال سفارت حضور نیافتند.  روسیه رسماً اعلام کرد که در این مراسم شرکت نمی کند. روز قبل از انتقال سفارت نیز در بیش از 40 کشور جهان، تظاهرات اعتراضی علیه این تصمیم صورت گرفت.کشورهای اروپایی همچنین به دلیل برخورد خشونت آمیز و کشتار فلسطینیان در تظاهرات مسالمت آمیز بازگشت ، سلب اختیارات قضایی از تشکیلات خود گردان در کرانه باختری ، قطع جریان برق و سوخت به غزه  نیز بستن گذرگاه «کرم ابو سالم» بین غزه و سینا،  مواضع اعتراضی تندی علیه اسرائیل داشته اند.

شورای امنیت در تاریخ 27/9/1397 تشکیل جلسه داد تا پیش‌نویس قطعنامه‌ای مبنی بر غیرقانونی بودن تصمیم آمریکا در به رسمیت شناختن قدس به عنوان "پایتخت اسرائیل" را  بررسی کند. این پیش نویس را  که ترکیه تهیه  کرده بود، مصر به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داد؛ اما درحالی‌‌ که 14 عضو دائم و غیر دائم شورای امنیت به آن رأی مثبت داند، آمریکا آن را وتو کرد. پس از وتوی این قطعنامه توسط آمریکا، این پیش نویس پنجشنبه  30/9/1396 (21 دسامبر  2017) در مجمع عمومی سازمان ملل به رأی گذاشته شد و 128 کشور به آن رأی مثبت دادند. فقط 9 کشور گواتمالا، هندوراس، اسراییل، جزایر مارشال، میکرونزی، جزیره ناورو، جزیره پائولو، توگو و آمریکا رأی منفی دادند.شورای امنیت در 18/1/1397 خواست تا در رابطه با کشتار فلسطینیان در غزه تحقیقات بعمل آید؛ اما آمریکائیها مخالفت کردند.29 /2/1397 نیز مقرر شد کمیته حقیقت یاب تشکیل شود در رابطه با جنایات اسرائیل  علیه مردم غزه، اما اسرائیل نپذیرفت و گفت: معلوم است که نتیجه تحقیقات چه خواهد بود. علاوه بر این ، مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 24/3/1397 با تصویب قطعنامه ای ، اسرائیل را در استفاده بیش از حد خشونت علیه فلسطینیان در تظاهرات های مسالمت آمیز بازگشت، محکوم نمود.

 

آثار و پیامدها، چالشها  و چشم انداز  این طرح:

       1. اثبات بیشتر بطلان راه سازش با رژیم صهیونیستی و ضرورت تداوم مقاومت، بعنوان تنها راه ممکن.  بیش از پیش مشخص گردید که طرف اسرائیلی و حامی اصلی آن یعنی آمریکائیها، اراده ای برای حل مشکل نداشته وندارند و فقط می خواهند  اهداف و برنامه های خود را دنبال کنند؛ بدون اینکه حقوق فلسطینیها را در نظر بگیرند و یا به آنها امتیازی بدهند. بنا بر این طرفداران رویکرد مقاومت، بیش از گذشته به این موضوع مهم رسیدند که فقط از طریق زبان قدرت و مبارزه می توان به اهداف  و حقوق  خود رسید  چون صهیونیستها راهی جز این را باقی نگذاشته اند. این  یعنی افزایش انگیزه و اراده بیشتر برای مقابله و مبارزه با تجاوزات اسرائیل و استیفای حقوق فلسطینیان در جریان مقاومت.

     2. بی اعتباری و انزوای آمریکا بعنوان میانجی  صلح در فلسطین و بعنوان  قدرت جهانی مسلط:  ایالات متحده آمریکا  که تا این زمان از طرف جریان سازش و طرفداران آن  و شاید برخی کشورهای جهان، بعنوان یک میانجی پذیرفته شده بود، اعتبار خود را  در این عنوان، از دست داد و مشخص شد که بطور تمام قد در حمایت از صهیونیستها و در دشمنی با مردم فلسطین قرار دارد. آمریکا به دلیل رویکرد یکجانبه و زور محور،  همراه  با بی توجهی آشکار  به قواعد بین المللی ، قطعنامه های شورای امنیت، توافقات صورت گرفته در بحث فلسطین نیز مخالفتهای گسترده دولتها، شخصیتها و ملتها، اعتبار جهانی خود را از دست داد و انزوای بیشتری را برای خود فراهم ساخت. کافی است توجه کنیم که این کشور در حالی که ادعای قدرت، سلطه و رهبری جهانی را دارد، چگونه در این طرح تنها ماند و حتی متحدین اصلی آن در جهان  - یعنی اروپائیها-  نه تنها آن را همراهی نکردند بلکه محکوم نموده  و مسیری متفاوت را مورد تأکید قرار دادند.

     3. در محافل مختلف و در رسانه های وابسته به غرب بویژه اسرائیل و آمریکا، با دروغ و فریبکاری تبلیغ می شود که اسرائیل بلحاظ دمکراسی، آزادی و رعایت حقوق بشر، بالاترین استانداردها را  دارد و در این رابطه،  در منطقه غرب آسیا جایگاه اول را  دارا می باشد ؛ در مقابل، تبلیغ می گردد  این گروههای مقاومت فلسطینی هستند که با اقدامات تروریستی، صهیونیستها را مورد حمله قرار می دهند؛  اسرائیل، مظلوم واقع شده و فقط از خود دفاع می کند!  اما در پی انتقال سفارت  و پیگیری اجرای این طرح همچنین به دلیل کشتار مردم فلسطین در تظاهرات های مسالمت آمیز بازگشت در عین بی توجهی اسرائیل و آمریکا به مخالفتها، محکومیتها و اعتراضهای گسترده جهانی،  ماهیت واقعی و دروغ پردازیهای آنان بیش از پیش بر جهانیان آشکار شد.  این وضعیت موجب خواهد شد تا میزان حمایتهای جهانی از مردم فلسطین ، افزایش یابد  و در مقابل، اسرائیل و آمریکا در محدودیت عمل بیشتری قرار گیرند.

     4. در این مدت، تمامی کشورها و کسانی که  با اقدامات آمریکا و اسرائیل، مخالفت و آن را محکوم کردند، قواعد بین المللی، قطعنامه های شورای امنیت و توافقات انجام شدۀ پیشین در بحث فلسطین را مورد تأکید قرار می دهند. این مسئله، مهمترین چالش برای تل آویو و واشنگتن می باشد. چرا که جهان اجازه نخواهد داد تا آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، تا این حد قواعد بین المللی و نظرات دیگر کشورها را  نادیده بگیرند و آتش بحران و جنگ را در منطقه ، شعله ور سازند. موضوعی که قطعاً  نا امنی در سطح جهانی را به همراه خواهد داشت.

 

شرایط حاکم و روندهای موجود در سطوح منطقه و جهانی، بگونه ای است که اجازه نخواهد داد تا رویکرد یکجانبه و زور محور اسرائیل و آمریکا، در مساله فلسطین، راه به جایی ببرد. به میزانی که آنها به حرکت در این مسیر ادامه دهند، مقاومت را فراگیرتر و قوی تر نموده و خود را در انزوای بیشتری قرار خواهند داد.  سرانجام آنها مجبور خواهند شد رویکردی جدید با محورهای ذیل را دنبال نمایند:  

  1. در نظر گرفتن امتیازات حداقلی به طرف فلسطینی به منظور کاهش مخالفتها و مخالفان و همراه سازی بیشتر عوامل و بازیگران تأثیرگذار در مسئله فلسطین، در سطح منطقه ای و جهانی. آنها سعی خواهند کرد سه طیف را تا حد ممکن، با خود همراه سازند. رهبران  فلسطینی بویژه در تشکیلات خودگردان، دولتهای عربی منطقه نیز دولتهای اروپایی.   
  2.  تداوم سیاست چماق و هویج و به عبارت دیگر تهدید و تطمیع.
  3. تأکید بر انجام مذاکرات سازش و احیای آن به منظور پیش بردن اهداف و برنامه های خود از طریق توافقات و نه صرفاً زور. توافقاتی که از طریق چماق و هویج و یا تهدید و تطمیع شکل خواهند گرفت.

   

تگ ها :

پرونده معامله قرن فلسطین ایالات متحده اسرائیل طرح صلح عربی مذاکرات سازش ترکیه مصر ایران عربستان سعودی اردن محمودعباس پیمان اسلو نتایج و پیامدها محورمقاومت

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

این شهید پسردایی ۱۵۰ افغانستانی بود!

این شهید پسردایی ۱۵۰ افغانستانی بود!