شرایط حاکم و روندهای موجود در سطوح منطقه و جهانی، بگونه ای است که اجازه نخواهد داد تا رویکرد یکجانبه و زور محور اسرائیل و آمریکا، در مساله فلسطین، راه به جایی ببرد. به میزانی که آنها به حرکت در این مسیر ادامه دهند، مقاومت را فراگیرتر و قوی تر نموده و خود را در انزوای بیشتری قرار خواهند داد
الوقت- مذاکرات بین فلسطینیها و رژیم اشغالگر قدس که در واقع از سال 1991 با کنفرانس مادرید شروع شد، مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و به دلیل زیاده خواهی ها و کارشکنیهای طرف اسرائیلی، هیچگاه به نتیجه نرسید. در طول مذاکرات، هر بار که طرف فلسطینی بیشتر عقب نشست و امتیاز داد، طرف اسرائیلی جلوتر آمد و خواسته های جدیدی را مطرح کرد.
«پیمان اسلو» در 13 سپتامبر 1993 بین یاسر عرفات و اسحاق رابین با حضور بیل کلینتون در آمریکا امضا شد. مذاکرات مربوطه در اسلو پایتخت نروژ انجام شده بود. مطابق این پیمان ، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و کاربرد خشونت را محکوم کرد. در مقابل، رژیم صهیونیستی، ساف را بعنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت. همچنین تشکیل حکومت خود گردان فلسطین را بعنوان یک نهاد اداری موقت در نظر گرفت. قرار بود، این پیمان برای یک دوره 5 ساله باشد و بعد از آن جای خود را به یک توافق دائمی بدهد. توافقی که بنا بود موضوعات اورشلیم(بیت المقدس)، آوارگان فلسطینی، شهرکهای اسرائیلی، مسئله امنیت نیز تعیین حدود مرزها در آن مشخص گردد.
در سال 1995 مطابق «پیمان اسلو2» که به امضای دو طرف رسید، حکومت خودگردان فلسطین ، اعلام گردید و محدوده اختیارات آن در قالب سه منطقه A ، B و C مشخص شد. بترتیب در هر منطقه، اختیارات حکومت خود گردان، محدودتر می شد. همچنین تصمیم گرفته شد در آینده، بر اساس دو قطعنامه 242 و 338 شورای امنیت، طی یک توافق نهایی، به تمامی اختلافات و مناقشات فی مابین خاتمه داده شود. امری که محقق نگردید و اختلافات ادامه یافت.
به دلیل تداوم اختلافات، مارس سال 2002 در نشست اتحادیه عرب در بیروت ، ملک عبدالله پادشاه عربستان و «امیل لحود» رئیس جمهور لبنان، پیشنهاد مشترکی ارائه کردند که بنام «طرح صلح عربی» معرف گردید. این طرح در این نشست و برای بار دوم در نشست بعدی اتحادیه عرب در مارس سال 2007 در ریاض ، مورد تأیید قرار گرفت. موارد مهمی در این طرح وجود دارند که طرف اسرائیلی بخاطر آنها تا کنون این پیشنهاد را نپذیرفته است. در حالی که برخی طرفهای فلسطینی مانند فتح و برخی کشورهای عربی همچنان بدان تأکید دارند.
طرح صلح عربی که قطعنامه های 338 و 342 را نیز مورد نظر قرار داده، از جمله به موارد ذیل تأکید دارد:
1- عقب نشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغال شده درسال 1967 از جمله از منطقه جولان اشغالی و بیت المقدس شرقی.
2- تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدس شرقی.
3- بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود.
4- در مقابل، اتحادیه عرب متعهد می شود که به نزاع با اسرائیل خاتمه دهد و بطور عادی با آن روابط برقرار نماید.
همانگونه که گفته شد، رژیم صهیونیستی تا کنون این طرح را نپذیرفته است. برخی مقامات اسرائیل مانند «سیلوان شالوم» معاون نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در سال 1994 معتقد بودند که در نسخه اولیه این طرح، مواردی مانند بازگشت به مرزهای سال 1967 ، تخلیه جولان و مسئله آوارگان وجود نداشت؛ بلکه عربستان بعداً اینها را اضافه کرده است. شالوم گفت اسرائیل قطعاً این طرح را رد خواهد کرد.
با پیروزی حماس در انتخابات 2006 غزه و اختلافات بوجود آمده بین فتح در کرانه باختری با حماس و متعاقب آن اخراج نیروهای دولتی تشکیلات خود گردان از غزه توسط حماس، همچنین به دلیل تضاد بین فتح (که موافق و طرف مذاکره با اسرائیل بود) با حماس (که مخالف مذاکره و سازش بودند) نیز جنگهای بین اسرائیل و غزه در سالهای 2007 (جنگ8 روزه) 2008-2009 (جنگ 22 روزه) نیز 2014 (جنگ 51 روزه) ، طبیعی بود که مذاکرات سازش که توسط فتح دنبال می گردید، بیش از گذشته تحت الشعاع قرار گیرد. مذاکراتی که حتی در غیر این صورت ، به دلیل کارشکنیهای اسرائیل، بنا نبود راه بجایی ببرد. اسرائیل در بحث مذاکره، هیچگاه بدنبال حل مناقشه نبوده که بطور طبیعی مستلزم کوتاه آمدن از برخی خواسته ها توسط طرفین در هر دعوا می باشد ؛ بلکه پیوسته، دو هدف اساسی را در این رابطه در نظر داشته و دارد: یکی مذاکره با هدف فقط گرفتن امتیاز و رسمیت بخشیدن به آنها مانند آنچه که برای اولین بار در پیمان اسلو در 1993 رخ داد و دولت اسرائیل، توسط طرف فلسطینی به رسمیت شناخته شد. بدون اینکه امتیازی بدهد و دوم گرفتن وقت برای بهبود شرایط وافزایش قدرت خود حتی از طریق زور مانند توسعه شهرک سازیها و یا همراه سازی کشورهای بیشتر و در مقابل، تضعیف هرچه بیشتر فلسطینیان.
با سپری شدن نزدیک به دو دهه و به نتیجه نرسیده مذاکرات سازش، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا پس از پیروزی در انتخابات نوامبر 2016 تأکید کرد که بنا دارد مذاکرات فلسطین را از طریق یک توافق نهایی به نتیجه برساند اما پس از آن هیچگاه ، برنامه وی بصورت یک مجموعه مشخص و یا پیشنهاد مدون، ارائه نشد. بلکه ویژگیها و مؤلفه های اساسی طرح و یا برنامه او برای این مسئله ، از لابلای اظهارات و مواضع مقامات آمریکایی، اسرائیلی، فلسطینی و دیگر مقامات ، مشخص گردید و بنام «معامله قرن» مطرح شد. عدم ارایه یک طرح مدون و مکتوب با بندها و موضوعات مشخص، به احتمال زیاد با این منظور بود که در خلال چانه زنی بتوانند کمترین امتیاز را داده و در مقابل، بیشترین امتیاز را بدست آورند.
محورها و مشخصه های معامله قرن
1. اسرائیل بعنوان یک میهن برای ملت یهود :
مطابق این طرح، کشور اسرائیل، متعلق به تمامی یهودیها از هر نقطه جهان خواهد بود همانگونه که دربندهای مختلف قانون «کشور یهود» (مصوب 28/4/1397 در پارلمان اسرائیل) به این مسئله تصریح شده است.
2. به رسمیت شناختن بیت المقدس(قدس و یا همان اورشلیم) بعنوان پایتخت اسرائیل:
با تشکیل دولت اشغالگر اسرائیل در سال 1948 ، بخش شرقی قدس، به اردن واگذار شد و عملاً در اختیارفلسطینیها قرار گرفت. طی جنگ 6 روزه در سال 1967 این بخش توسط اسرائیل، اشغال گردید و شهرکهای زیادی در آن ساخته شد. قطعناتمه 242 شورای امنیت در سال 1967 از اسرائیل خواست که به مرزهای قبل از جنگ 6 روزه باز گردد. این بدان معنا می باشد که اسرائیل باید بخش شرقی قدس را تخلیه نماید.
سال 1980 پارلمان رژیم صهیونیستی با مصوبه ای، شهر قدس را بطور یکپارچه پایتخت خود نامید ؛ اما سازمان ملل با قطعنامه 478 این اقدام را محکوم نمود. سال 1988 ساف نیز قدس شرقی را پایتخت فلسطین نامید؛ اگرچه اسرائیل اجازه تأسیس دولت فلسطینی را در آن نداد.
مطابق طرح معامله قرن، بیت المقدس تقریباً در مالکیت کامل اسرائیل قرار می گیرد و فقط بخشهای محدودی در قدس شرقی برای کشور فلسطین باقی خواهد ماند. ترامپ اواخر ژانویه 2018 در دیدار با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در حاشیه مجمع اقتصادی داووس گفت: «مسئله بیت المقدس یکی از چالشهای مذاکرات بود. ما این مسئله را از روی میز برداشتیم و حالا دیگر نیازی نیست درباره آن صحبت شود». وی در 15/9/1396 اعلام نمود که در 14 می 2018 (همزمان با هفتادمین روز سالگرد تأسیس رژیم صهیونیستی که فلسطینیها آن را روز نکبت نامیده اند- برابر با 24/2/1397) سفارت آمریکا را به بیت المقدس انتقال خواهد داد. امری که آن را عملی نمود. آمریکا با این اقدام ، در واقع بیت المقدس را بعنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرد بدون اینکه صحبت از قدس شرقی و غربی نماید.
3. تشکیل کشور فلسطین با سرزمین و حاکمیت محدود به پایتختی ابودیس:
مسئله تشکیل کشور فلسطین، همواره یکی از موضوعات مهم در مذاکرات سازش بین فلسطینیها و اسرائیل بوده است. قطعنامه 242 شورای امنیت درپی جنگ 6 روزه در سال 1967 تصریح دارد که اسرائیل باید به مرزهای پیش از این جنگ باز گردد. اگرچه با اعمال فشار آمریکا و انگلیس، در این قطعنامه قید شد که این عقب نشینی مشروط به شناسایی رسمی اسرائیل توسط کشورهای عربی خواهد بود. همچنین توافق اسلو در 1993 تشکیل حکومت خود گردان را بعنوان یک نهاد اداری موقت در نظر گرفت. بنا بود بعداً طی یک توافق نهایی مسائلی چون: وضعیت قدس، آوارگان فلسطینی، شهرکهای اسرائیلی، مباحث امنیت و تعیین مرزها حل و فصل گردد. مطابق این توافق، اسرائیل، ساف را بعنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت. متقابلاً ساف نیز دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و هرگونه خشونت را ممنوع کرد.
کشور فلسطین با سرزمینی محدود شامل :
- برخی محله های جدید و بخشهای عربی در شرق قدس؛ محله هایی مانند: «بیت حنینا» ، «شعفاط» و اردوگاه آن ، «رأس خمیس» و «کفر عقب». همچنین 3 تا 5 روستایی که بعد از اشغال قدس شرقی، به بخش اشغالی قدس الحاق گردیده بود (پس از خروج اسرائیل از آنها) . گفته شده است بخشهایی از بندر اسدود و حیفا و فرودگاه بن گوریون نیز بخشهایی از صحرای سینا که متعلق به مصر می باشد، جزو کشور فلسطین در نظر گرفته خواهد شد.
«منطقه اغوار» همچنان در اشغال اسرائیل باقی خواهد ماند. اسحاق رابین در اکتبر 1995 گفت اسرائیل هرگز از منطقه اغوار عقب نشینی نخواهد کرد.ترامپ در طرح خود پیشنهادهایی برای عقب نشینی اسرائیل ازشهرکهای موجود یا تخلیه شهرکهایی که پرت و جدا خوانده میشود هم ندارد و خبری از عقب نشینی از مجتمعهای بزرگ مسکونی نظیر «آرئیل» و «جنوب نابلس» و شهرکهای« غوش» و «عتصیون» در نزدیکی بیت لحم و شهرکهای «معالیه» و« ادومیم» نیست.
همچنین بخشهای قدیمی شهر و اطراف آن مانند: «سلوان» ، « الشیخ جراح» و « جبل الزیتون» از آن اسرائیل خواهد بود.گفته شده که یک کوریدور به سمت مسجد الاقصی برای فلسطینیها ایجاد خواهد شد.
صائب عریقات، دبیر کمیته اجرایی ساف در ژانویه 2018 طی گزارشی ۹۲ صفحهای اعلام کرد : طرح ترامپ شامل عقبنشینی نیروهای اسرائیل و موضعگیری مجددشان خارج از مناطق A و B براساس توافقنامه اسلو با اراضی جدیدی از منطقه C است. کشور فلسطین نیز در همین مرزها اعلام خواهد. این سه منطقه، مطابق توافقنامه اسلو 2 در 1995 شکل گرفت:
منطقه «A» از لحاظ اداری و امنیتی در دست و اختیار دولت خودگردان است؛ شامل 6 شهر بزرگ فلسطینی در کرانه باختری رود اردن که عبارتند از : جنین، نابلس، طولکرم، قلقیلیه، رام الله، بیت لحم و الخلیل با مساحت حدود 3 درصد از مساحت کرانه باختری میرسد. منطقه ای که 20 درصد جمعیت را در خود جای داده است. مسئولیت امنیت داخلی، نظم عمومی و امور اداری این منطقه کاملاً به عهده شورای ملی فلسطین یا دولت خودگردان گذارده شد. با این حال رژیم صهیونیستی، پس از تأخیر زیاد، از این منطقه عقب نشینی کرد اما 20 درصد از محدوده الخلیل را برای خود حفظ کرد تا 400 شهرک صهیونیستی در آن تأسیس کند.
منطقه «B» از لحاظ اداری به دولت خودگردان و از لحاظ امنیتی به رژیم صهیونیستی سپرده شد. این منطقه که 27 درصد از زمینهای فلسطینی را تشکیل میدهد، شامل 450 شهر و روستاست . مرجع عالی حفظ امنیت در آن رژیم صهیونیستی است تا از شهروندان خود حفاظت کرده و با به اصطلاح خود با تروریسم مبارزه کند. پلیس فلسطین نیز در 25 نقطه از شهرها و روستاهای این منطقه پایگاه دارد. امور اداری در این بخش اسماً به فلسطینیان واگذار شد اما عملاً در کنترل صهیونیستها قرار دارد.
و اما منطقه «C» منطقهای است که از لحاظ امنیتی و اداری بطور کامل توسط رژیم صهیونیستی اداره می شود. این بخش، 70 درصد از زمینهای فلسطین را در برمیگیرد و حدود 136 هزار شهرک نشین در آن ساکن هستند. این منطقه شامل مناطق غیرمسکونی، شهرکها و مناطقی است که برای اسرائیل اهمیت راهبردی دارند.
براساس معاهده اسلو قرار بود مناطقی که در کرانه باختری تحت کنترل رژیم صهیونیستی قرار گرفتهاند طی روندی ۵ ساله یعنی تا سال 2000 به تشکیلات خودگردان فلسطین واگذار شوند که این مسئله با معامله قرن عملاً از اعتبار ساقط خواهد شد و فلسطینی ها باید از آن چشم پوشی کنند.
- نیمی از کرانه باختری.
- تمامی نوار غزه (البته بشرط موافقت حماس با خلع سلاح). مطابق این طرح ممکن است ، غزه از کرانه باختری جدا گردد و در دست حماس باقی بماند.
کشور فلسطین با حاکمیت محدود و خلع سلاح فلسطینیها:
مسئولیت امنیت بخش عمده ای از کرانه باختری ، گذرگاههای مرزی ، کریدور کرانه باختری به بیت المقدس، گذرگاه در نظر گرفته شده بین کرانه باختری و غزه همچنین سیطره بر آبهای منطقهای و حریم هوایی در اختیار اسرائیل خواهد بود.
بر اساس اعلام صاحب عریقات در گزارش خود، دولت ترامپ مفهوم امنیتی مشترکی برای کشورهای اسرائیل و فلسطین به عنوان دو شریک صلح اعلام خواهد کرد که شامل کشور فلسطین عاری از سلاح با نیروی پلیس قوی و همکاری امنیتی دوجانبه، منطقهای و بینالمللی با حضور اردن، مصر و آمریکاست. مفهوم امنیتی شامل حضور نیروهای اسرائیلی در طول رود اردن و جبال الوسط از کرانه باختری برای حمایت از دو کشور است اما اختیار افزایش تدابیر امنیتی در وضعیت فوق العاده به دست اسرائیل خواهد بود.
کشور فلسطین به پایتختی« ابودیس»:
شهرک «ابودیس» یا قدس فلسطینی در شرق بیت المقدس، بعنوان پایتخت کشور فلسطین در نظر گرفته شده است.
ابودیس بعنوان نزدیکترین منطقه به قدس دارای 6/23 کیلومتر مربع مساحت می باشد که حدود 15 % آن در منطقه B و حدود 85 % آن در منطقه C قرار دارد . منطقه ای که در دهه های گذشته توسط اسرائیل مصادره شد. رژیم صهیونیستی اطراف آن را دیوار کشی نموده و از این طریق نزدیک به 50% از مساحت آن را در منطقه C قرار داد. جمعیت نزدیک به 13 هزار نفری آن قبل از این دیوار کشی ، فقط 4 کیلومتر را تا رسیدن به بیت المقدس در بخش قدیمی شهر می پیمودند اما در حال حاضر باید یک مسافت 18 کیلومتری را طی کنند و از طریق منطقه C وارد این نقطه شوند. ساکنان آن تنها در صورت داشتن کارت آبی می توانند با فامیل یا دوستان خود در بیت المقدس شرقی دیدار کنند.
اسرائیل ازدهه ۹۰ بارها پیشنهاد داده بودکه شهرک ابودیس به جای قدس، پایتخت فلسطین باشد. موضوعی که در مذاکرات کمپ دیوید 2 در سال 1995 نیز مطرح شد اما هرگز مورد توافق قرار نگرفت. تنها چند روز پس از اعلام انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس توسط ترامپ ، بن سلمان پیشنهاد داد که ابودیس بعنوان پایتخت کشور فلسطین در نظر گرفته شود.
در رابطه با تشکیل کشور فلسطین، از 11/6/1397 خبر مربوط به تشکیل کنفدرال فلسطین و اردن مطرح می باشد. گفته می شود که کوشنر و گرینبلات این مسئله را با محمود عباس مطرح کرده اند و ایشان هم گفته است بشرطی که اسرائیل هم بخشی از کنفدرال باشد این طرح ر ا می پذیرد. حماس شدیداً با این مسئله مخالفت نموده و اردن هم آن را نپذیرفته است. جزئیات این مسئله ، هنوز مشخص نشده است. از مهمترین اهداف این طرح می تواند هضم فلسطین در اردن و محور قرار دادن امان باشد. وضعیتی که شاید بتواند تا حدودی منازعات فلسطینی- صهیونیستی را تبدیل به منازعات فلسطینی - اردنی نماید. همچنین این طرح می تواند مسئله بازگشت فلسطینیها به سرزمین و وطن اصلی خود را منتفی نماید.
4. حفظ شهرکهایی که توسط اسرائیل بطور غیر قانونی ساخته شده اند و مشروعیت بخشی به آنها:
موضوع شهرک سازی های رژیم صهیونیستی یکی از اصلی ترین موارد مورد مناقشه میان دو طرف بوده که همواره از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز با صدور قطعنامه هایی محکوم شده است. قطعنامه های شورای امنیت در این زمینه شامل قطعنامه 242 (1967) ، 338 (1973)، 446 (1979)، 452 (1979)، 465 (1980)، 476 (1980)، 478 (1980)، 1397 (2002)، 1515 (2003) و 1850 (2008) و 2334 (20016) می باشد. مطابق این قطعنامه ها شهرکهای یاد شده باید تخلیه شده و در اختیار فلسطینیها قرار گیرد.
کمیته قانونگذاری کابینه رژیم اشغالگر قدس، در تیر ماه گذشته تلاش نمود پیش نویس قانونی را ارائه نماید که در صورت تصویب در پارلمان، این امکان را فراهم می ساخت تا یهودیها بتوانند در کرانه باختری اقدام به خرید زمین کنند و دارای مالکیت گردند. در حالی که مطابق قانون تصویب شده قبلی در سال ۱۹۵۳ ، مالکیت زمینهای کرانه باختری تنها در انحصار شهروندان عرب و اردنی بود. این مسئله به مالکیت شهرکهای ساخته شده و توسعه بعدی این شهرکها توسط اسرائیل – البته فقط از دید قوانین اسرائیل- مشروعیت قانونی می بخشد. حتی بر اساس اصلاحیه قانونی که در سال 1970 بر قانون 1953 زده شد، خرید زمین توسط یهودیان در کرانه باختری رود اردن، تنها از طریق شرکتها و تعاونیهای مسکن، امکان پذیر بود و شهرکسازیهای غیرقانونی نیز از سوی صهیونیستها بواسطه شرکتهای تعاونی انجام میگرفت.
علاوه بر این، پارلمان اسرائیل با تصویب قانون «کشور یهود» در 15 ژولای 2018 (28/4/1397) توسعه شهرک سازیها را برای یهودیان - که می توانند از سراسر جهان به اسرائیل بیایند- مورد تأکید قرار داده است.
5. ممانعت از باز گشت آوارگان فلسطینی به وطن خود:
بر اساس اعلام «آنروا» تعداد آوارگان فلسطینی در سال 2016 ، 5 میلیون و 900 هزار نفر بوده است که در غزه، کرانه باختری نیز کشورهای اردن، سوریه و لبنان بصورت آواره زندگی می کنند. عمده این آوارگان در اردن با تعداد بیش از 5/4 میلیون نفر – یعنی 60% جمعیت این کشور - می باشند. آنروا، سازمان بین المللی است که بر اساس قطعنامه سازمان ملل در سال 1948 برای امداد رسانی به آوارگان فلسطینی بوجود آمد و مأموریت آن یکبار دیگر در سال 1993 تمدید گردید. نسل های باقی مانده از آوارگان نخستین، موضوعی است که این مسئله را پیچیده تر کرده است.
طرح ترامپ در این زمینه یک راهکار ساده را مد نظر دارد: بازگشتی در کار نخواهد بود. در نظر دارند تا به آوارگان فلسطینی در کشورهای مقیم، تابعیت داده و برای آنها ایجاد شغل نمایند. فلسطینیها تا کنون در قبال مسئله تابعیت ، مخالفت کرده و تأکید به بازگشت داشته اند. در همین راستا، کوشنر در سفر ماه ژوئن سال جاری به منطقه، مقامات اردن را تحت فشار قرار داد تا به وضعیت پناهندگی 2 میلیون فلسطینی ثبت نام کرده در این کشور خاتمه داده وبه آنها تابعیت دهند. همچنین گفته شده است که در این راستا، ساز و کاری هم در نظر است تا به آوارگان خسارت پرداخت گردد. از نظر آنها این مسئله می تواند کمک کند تا پناهندگان به اخذ تابعیت رضایت دهند. وی صریحاً اعلام نموده که در تلاش است تا آنروا را تعطیل نماید چون به یک سازمان فاسد و غیرکافی تبدیل شده که هیچ کمکی به صلح نمیکند.
6. آزادی انجام مناسک دینی در اماکن مقدس برای همگان.
این مسئله، با هدف ارائه یک چهره مثبت از اسرائیل و ایجاد رغبت در فلسطینیها برای پذیرش معامله قرن مطرح شده است. عملکرد اسرائیل اثبات کرده است که به هیچ وجه، تضمینی برای عملی شدن این موضوع، وجود ندارد.
7. عادی سازی روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی.
8. فشار به فلسطینیها و مهاجرت دادن آنها به سمت سینا و اردن.
9. نظارت مشترک اردن و اسرائیل بر شهر قدس:
اردن نگران است که ، عربستان، اردن را از این نظارت، محروم نماید. البته این روشن است که در مراحل بعدی، اردن از این مسئله محروم خواهد شد و برای خود امان هم این مسئله، اهمیتی ندارد بلکه در یک همکاری با اسرائیل چنین نقشی را عهده دار شده است. ضمن اینکه با فرض تحقق معامله قرن، مسئله حق نظارت اردن به بیت المقدس – با فرض باقی مانده این نظارت- برای فلسطینیهیا نیز بی معنا و بی اهمیت خواهد بود.
10. ایجاد یک راه حل اقتصادی در غزه و پرهیز از مذاکره سیاسی با آنها:
پیش از این گفته شد که ممکن است ، غزه از کرانه باختری جدا گردد. این مسئله در شرایطی خواهد بود که محمود عباس به زعم آنها در مسیر آشتی فلسطین به مانع تراشی خود ادامه دهد و یا حماس، خلع سلاح را نپذیرد.
اما صرف نظر از این مسئله، برای غزه ، یک برنامه اقتصادی در نظر می باشد. از جمله ایجاد یک منطقه تجارت آزاد بین غزه و «العریش» مصر و احداث 5 طرح بزرگ صنعتی؛ پروژه هایی که در سینا اجرا خواهند شد و مصر در عبور و مرور کارگران از غزه به صحرای سینا با اسرائیل ، همکاری خواهد داشت. همچنین تأسیس یک بندر فلسطینی- مصری ، یک نیروگاه برق خورشیدی و در صورت موفقیت آمیز بودن این برنامه ها، احداث یک فرودگاه. طبیعی است که این اقدامات بدین منظور می باشد که غزه را در مسیر عملیاتی کردن معامله قرن، تا حد ممکن، راضی و همراه نمایند.
تلاشهای آمریکا و اسرائیل در اجرای طرح معامله قرن:
آمریکائیها و اسرائیل- بویژه جریانهای تند رو صهیونیستی- از همان ابتدا واز دهه های گذشته نمی خواستند امتیازی به طرف فلسطینی بدهند و یا شاهد شکل گیری کشوری بنام فلسطین باشند. مذاکرات انجام شده هم اساساً به منظور حل مشکل و رسیدن به توافق نبوده بلکه با هدف گرفتن زمان صورت گرفته است. گرفتن زمان جهت ایجاد تغییرات فزاینده بنفع خود و به ضرر فلسطینیها. در طول همین زمان بود که آنها توانستند از طریق شهرک سازیها و اخراج فلسطینیها، بخشهای بیشتری از زمینهای فلسطین را به اشغال خود در آورند. همچنین تلاش کردند از طریق همراه سازی دیگر کشورها بویژه کشورهای عرب منطقه، فلسطینیها را بیش از پیش در شرایط ضعف و تنگنا قرار دهند. از طرف دیگر، دیدند که مقاومت فلسطین نه تنها در هم نشکست بلکه شرایط خود را بلحاظ قدرت، بگونه ای فزاینده، بهبود می بخشد . خوب، از نظر آنها وقتی نمی خواهند امتیازی بدهند و مقاومت هم تسلیم نمی شود، بنا بر این، شرایط بهم ریخته و بحرانی منطقه، فرصت خوبی را فراهم ساخته است تا بطور یکجانبه واز طریق زور، مسئله فلسطین را بنفع خود تمام کنند. تحلیل آنها این بود که حد اقل، متحدین غربی و منطقه ای آنها همراهی لازم را خواهند داشت.
اما این بزرگترین اشتباه آنها بود. تنها ساعاتی پس از اعلام انتقال سفارت، بسیاری از کشورها و مقامات در جهان، بویژ کشورهای تأثیر گذار در مسئله فلسطین اعم از کشورهای عرب منطقه مانند: عربستان، مصر ، اردن ، کشورهای اروپایی و مقامات سازمان ملل- ضمن مخالفت و ابراز تأسف شدید از این مسئله نیز حمایت از فلسطینیها، تأکید نمودند که این اقدام، نه تنها به صلح کمک نمی کند بلکه تنشها و درگیریها در فلسطین و حتی در سطح منطقه را تشدید خواهد کرد.
آمریکا و اسرائیل، پس از این، برنامه های خود را در قالب سیاست کلی چماق و هویج، طرح ریزی و دنبال کردند. کوشنر( نماینده ه ویژه آمریکا در غرب آسیا و فلسطین) ضمن سفرهای متعدد به منطقه و اسرائیل، بارها با مقامات عربستان، اردن و مصر دیدار و گفتگو نمود تا از طریق تهدید و تطمیع، آنها را بیشتر با طرح آمریکا همراه نماید.
در همین راستا، اواخر آذر ماه گذشته آمریکا در شورای امنیت، پیش نویس قطعنامۀ در محکومیت انتقال سفارت و به رسمیت شناختن قدس بعنوان پایتخت اسرائیل را وتو کرد در حالی که بقیه 14 عضو به آن رأی مثبت داده بودند. بلافاصله وقتی این پیش نویس برای رأی گیری به مجمع عمومی سازمان ملل ارجاع شد، آمریکائیها تلاش گسترده ای را انجام دادند تا از تصویب آن در این مجمع جلوگیری کنند. آنها تهدید کردند که کمکهای مالی خود را به کشورهایی که به این پیش نویس رأی مثبت دهند، قطع خواهند کرد. اما موفق نشدند. 128 کشور به این قطعنامه، رأی مثبت دادند. آمریکائیها ابتدا کمکهای مالی خود به تشکیلات خودگردان و آنروا را کاهش دادند و سرانجام در تاریخ 10/6/1397 اعلام کردند که آن را قطع خواهند کرد. مقامات واشنگتن حتی کمکهای خود به سازمانهای بین المللی مانند: کنفرانس توسعه و تجارت، سازمان توسعه صنعتی ، سازمان منع گسترش سلاحهای شیمیایی را که فلسطینیها به آنها پیوستند ، کاهش دادند . پیش از این هم کمک به یونسکو را به دلیل حمایتهای این سازمان از فلسطین ، کاهش داده و از آن خارج شده بود.
واشنگتن در سال 2017 اگرچه 100 میلیون دلار از مجموع کمک 295 دلاری در نظر گرفته شده برای مصر در سال 2018 را کاهش داد و 195 میلیون دلار باقی مانده را هم به دلیل نگرانیهای حقوق بشری تعلیق نمود، اما در تاریخ 4 تیر ماه 1397 به دلیل آنچه که همکاریهای امنیتی مصر با آمریکا از جمله در مبارزه با تروریزم گفته شد، این تعلیق را لغو نمود. در رابطه با اردن نیز علی رغم اینکه مقامات آمریکا تهدید کرده بودند که کمکهای مالی خود را به کشورهایی که به قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل علیه تصمیم ترامپ در انتقال سفارت، رأی مثبت دهند کاهش می دهند و اردن هم رأی مثبت داده بود، اما نه تنها کمکهای خود را کاهش نداد بلکه در تاریخ 25/11/1397 توافق کرد که یک کمک 375/6 میلیارد دلاری از 2018 تا 2022 (برای مدت 5 سال) در اختیار اردن قرار دهد. طبیعی است که این کمکها در راستای جلب همکاری آنها در برنامه ها و سیاستهای منطقه ای آمریکا بویژه در رابطه با معامله قرن ، صورت می گیرد.
همچنین آمریکائیها از کشورهای عربی خواستند که در جهت بهبود شرایط زندگی مردم، در غزه، سرمایه گذاری نمایند. مفروض آنها این بود که با بهبود وضع معیشتی مردم در این منطقه، انگیزه مقاومت و مبارزه در آنها کاهش خواهد یافت و تمایل به پذیرش معامله قرن در آنها شکل خواهد گرفت. مدلی که توسط تونی بلر در ایرلند شمالی اجرا شد و جواب داد. البته اقدامات آمریکائیها را نباید محدود به این موارد دانست بلکه باید فشارهای سیاسی و تهدیدات پیدا و پنهان آنها به مقامات کشورهای عرب منطقه را نیز در نظر گرفت.
مقامات صهیونیستی نیز در این مدت ، کاملا فعال بودند. اهم اقدامات آنها:
- سفرهایی به منطقه و خارج از منطقه مثل آمریکا و روسیه داشتند.
- فعالیتهای پارلمان اسرائیل دراین مدت:دوم ژانویه 2017 (12/10/1396)تصویب قانون «قدس متحد»؛ 1/10/1396 طرح به رسمیت شناختن قدس بعنوان پایتخت یکپارچه اسرائیل را تصویب کرد، همچنین مصوب نمود که هرگونه تغییر در مرزها و عقب نشینی از هر جزء سرزمینهای اشغالی، مستلزم آراء دوسوم پارلمان یعنی رأی 80 نماینده است(در حالی که پیش از این برای این امر 61 رأی لازم بود)؛ 26/4/1397 اختیارات قضایی فلسطینیها را در کرانه باختری از آنها سلب نمود نیز 28/4/1397 لایحه کشور یهود را به تصویب رساند و بر اساس آن تمامی فلسطین را بنام کشوری برای ملت یهود دانست و حقوق سیاسی فلسطینیها را نادیده گرفت.
- فشار به فلسطینیها از طریق بمبارانهای مکرر غزه نیز کشتار مردم در تظاهراتهای مسالمت آمیز بازگشت در این بخش از فلسطین که از جمعه 10 فرورین گذشته شروع شده بود همچنین مخالفت با تشکیل کمیته حقیقت یاب سازمان ملل در این رابطه . جلوگیری از ورود گاز و سوخت به غزه و بستن گذرگاه «کرم ابو سالم» - که مسیر تردد افراد و تبادل کالا بود – با همکاری مصر.
- پیگیری برنامه توسعه شهرک سازیها از طریق توافق با ساخت هزاران واحد مسکونی دیگر و اخراج فلسطینیها.
- پیگیری مسئله ساخت دیوار زمینی و دریایی در اطراف غزه.
واکنشها به انتقال سفارت و طرح معامله قرن:
الف- واکنش فلسطینیها:
تشکیلات خودگردان و مقاومت فلسطین واکنش شدیدی نسبت به طرح آمریکا و انتقال سفارت داشتند. محمود عباس گفت: قدس پایتخت ابدی فلسطین باقی می ماند و ما مرتکب اشتباهات گذشته نمی شویم و در خصوص سرزمین خود از هیچکس اجازه نمی گیریم. بیت المقدس قابل معامله نیست. وی ضمن تأکید بر راه حل تشکیل دو دولت و شکل گیری کشور فلسطین بر اساس مرزهای قبل از 1967 به پایتختی قدس شرقی، بارها ابراز داشت که میانجی گری آمریکا را دیگر قبول ندارد و هیچ راه حلی را از سوی آن کشور نمی پذیرد و لذا می خواهد به کشورهای روس، چین و اروپایی کار کند. وی در دیدار با مقامات این کشورها ازآنها خواست که درپرونده فلسطین وارد عمل شوند. رئیس تشکیلات خودگردان حاضر نشد باکوشنر (نماینده آمریکا در پرونده فلسطین) دیدار کند. نظر به اینکه جدایی کرانه باختری و غزه برنامه احتمالی در طرح معامله قرن می باشد، محمود عباس تأکید دارد بر دولت یکپارچه فلسطین شامل این دو منطقه. شورای مرکزی فلسطین اعلام نمود: تا اسرائیل دولت فلسطین را به رسمیت نشناسد، ما نیز آن را به رسمیت نمی شناسیم و تهدید نمود به قطع روابط و خروج از توافقنامه اسلو و تمام توافقات انجام شده با اسرائیل.
همزمان با این تحولات، از روز جمعه 10 فروردین 1397 تظاهرات مسالمت آمیز باز گشت در چهل و دومین سالگرد روز زمین – با تأکید بر بند 11 قطعنامه 194 شورای امنیت که تصریح به حق بازگشت آوارگان فلسطنی به سرزمین خود دارد- آغاز شد. نیروهای اشغالگر در مقابلۀ خشونت آمیز و مسلحانه با این تظاهرات ها حدود 140 نفر را شهید و بیش از 15 هزار نفر را مجروح کردند. بادبادکهای غزه که مزارع صهیونیستها را به آتش می کشید خشم آنها را برانگیخت و لذا صهیونیستها بارها غزه را مورد حملات هوایی قرار دادند. نیروهای مقاومت نیز در مقابل، صهیونیستها را در سرزمینهای اشغالی با موشکهای خود هدف گرفتند. سرانجام از مرداد ماه گذشته با وساطت قاهره، بین آنها آتش بس مطرح شد. این آتش بس هنوز مورد توافق قرار نگرفته چون هنوز در مرحله مذاکره می باشد، اما عملاً اجرا شده است.
ب- واکنش کشورهای عربی:
کشورهای عرب تأثیر گذار در قضیه فلسطین، درگیر حکومتهای غیر مردمی و دیکتاتوری هستند که اساساً موجودیت و بقای خویش را، مدیون حمایتهای همه جانبه غرب می باشند و سیاست خارجی آنها نه بر اساس منافع ملی و یا منافع جهان اسلام، بلکه در جهت صرفاً حفظ قدرت و تاج و تخت، شکل گرفته است. این دقیقاً همان پاشنه آشیل آنان است. به همین دلیل آنها در سیاست خارجی خود سه مؤلفه را در نظر دارند: یکی جلب رضایت غرب به هر طریق ممکن و تسلیم بودن در برابر خواسته های آنها. دوم ترس از افکار عمومی و فشارهای بین المللی و سوم ملاحظات خاص مانند ملاحظه عربستان در رهبری جهان اسلام و یا ملاحظه اردن در بحث آوارگان فلسطینی در این کشور که بار سنگینی بر دوش امان می باشند. مؤلفه هایی که اقتضائات متفاوت و گاه متضادی دارند و به همین دلیل شاهد تناقض و تضاد در مواضع و اقدامات این حکومتها می باشیم. کشورهای عربی در عین مخالفت با انتقال سفارت و حمایت شعاری و ظاهری از ملت فلسطین، اگرچه تا حدودی با احتیاط، اما عملاً در جهت عملیاتی سازی معامله قرن گام بر داشته و بر طرف فلسطینی، فشار وارد می کنند. در حالی که همه این کشورها در ظاهر با مسئله انتقال سفارت، مخالفت کردند، اسرائیل کاتس، وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی گفت: دولت آمریکا پیشتر با رهبران کشورهای عربی در خصوص انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس هماهنگیهای لازم را به عمل آورده بود. وی افزود: تلاش دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا برای هماهنگی با رهبران عرب با هدف کاستن شدت واکنش فلسطینیها در قبال این تصمیم صورت گرفت.آنها از گذشته دور و بویژه پس از جریان بیداری مسلمانان در منطقه، روابط محرمانه گسترده ای با صهیونیستها داشته و دارند. روابطی که در راستای عادی سازی روابط با اسرائیل، بطور عمدی هر روز آشکارتر می گردد تا قبح روابط با این رژیم شکسته شود.
اتحادیه عرب در مواضع دیر هنگام خود، ضمن محکومیت انتقال سفارت و عدم قبول این امر، از مجامعه جهانی خواست تا به مسئولیت خود در قبال مسئله فلسطین و پایان بخشیدن به اشغالگری ، عمل کنند.
عربستان که در همان آغاز اعلام انتقال سفارت، این امر را محکوم کرده بود، همزمان با جلسه فوق العاده سازمان همکاری های اسلامی در ترکیه در دسامبر 2017 ، با ابراز تاسف از تصمیم آمریکا در قبال بیتالمقدس بر حق کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی تاکید کرد. اما تنها چند روز پس از اعلام انتقال سفارت، ولیعهد امارات در دیدار با محمود عباس به وی گفته بود که: مبارزه شما برای ما مهم است اما نباید به تصمیم ترامپ بعنوان اعلام جنگ نگاه شود؛ اینجا با شما نیستیم. اگر خواهان حمایت ما هستید، علیه ترامپ، جبهه گیری نکنید. چند روز پی از این دیدار هم، ملک سلمان و فرزندش بن سلمان همین مطلب را به محمود عباس گفته بودند. بن سلمان درسفری که به آمریکا داشت در 27مارس 2018 ( 7 فزوردین 1397)ضمن دیدار با سازمانهای یهودی ، اعلام نمود: یهودیها حق دارند ، وطن داشته باشند. بن سلمان بیان داشت: «مساله فلسطین اولویت اصلی برای دولت عربستان نیست و مسائل بااهمیتتری مثل ایران وجود دارند». وی گفت: «رهبری فلسطین از ۴۰ سال پیش تاکنون فرصتها را از دست داده و با تمامی پیشنهادات مخالفت میکند. فلسطینیها یا باید پیشنهاداتی را که به آنها ارائه میشود قبول کنند و به میز مذاکرات بازگردند و یا ساکت باشند و دست از شکایت بردارند». در پی اعتراضات گسترده فلسطینیان به این سخنان وی، پادشاه سعودی ها در اجلاس بیست و نهم سران اتحادیه عرب بر حمایت ریاض از محمود عباس و فلسطینیان تاکید کرد و یک کمک 200 میلیون دلاری را به تشکیلات خودگردان اختصاص داد. او در صحبت تلفنی با محمود عباس ابراز داشت: «اشغالگران تجاوزات وحشیانه ای را علیه ملت بی دفاع فلسطین مرتکب شده اند و ریاض در کنار فلسطینیها برای باز پس گیری حقوقشان ایستاده است». همچنین در دیدار با محمود عباس به وی گفت: «ما شما را رها نخواهیم کرد؛ هرچه را بپذیرید می پذیریم و هرچه را که رد کنید ما هم رد می کنیم». گفته می شود که به دلیل تندرویهای بن سلمان در پرونده مهم فلسطین، ملک سلمان اختیارات او را در رابطه با این پرونده ، سلب نمود و در دست خود گرفته است. در عین حال، عربستان و امارات، خواسته آمریکا را مبنی بر سرمایه گذاری در غزه اجابت کرده و یک کمک 2 میلیارد دلاری را برای این منظور در نظر گرفتند. عوامل عربستان و امارات در خرید زمین از فلسطینیها و فروش آنها به صهیونیستها نیز در خدمت بیش از پیش به تل آویو قرار دارند
اردن به شدت به کمکهای مالی آمریکا وکشورهای منطقه مثل عربستان و امارات وابسته است و از طرف دیگر جمعیت پناهندگان فلسطینی در این کشور بیش از جمعیت خود اردن می باشد و لذا سرنوشت فلسطین و بویژه موضوع بازگشت آوارگان به وطن خودشان برای اردن، مسئله ای مهم می باشد. کشورهای یاد شده که کمک مالی به اردن می کنند، به دلیل عدم همراهی این کشور با طرح معامله قرن،آن را تحت فشار مالی قرار دادند و به همین دلیل اعتراضات گسترده مردمی نسبت به وضعیت بد اقتصادی شکل گرفت. در همین تنگنا، شاهد سفر سرزده نتانیاهو به اردن – درست قبل از سفر کوشنر فرستاده ویژه آمریکا به منطقه برای بررسی راهکار اجرای معامله قرن- هستیم. در همین زمان، برنامه کمک مالی بیشتر به اردن مطرح شد. عربستان، امارات و کویت در نشست مکه (20/3/1397) یک کمک 5/2 میلیارد دلاری را به اردن تخصیص دادند. طبیعی بود که خواسته هایی هم داشتند و این کمکها نیز تأثیر خود را گذاشت. پادشاه اردن که در مسئله انتقال ، موضع مخالف داشت ، در ژانویه 2018 و در حاشیه نشست داووس گفت: هیچ راه حل صلح آمیزی برای درگیریهای عربی - اسرائیلی بدون مشارکت و نقش آمریکا امکان پذیر نیست. حکومت اردن تشکیلات خود گردان را تحت فشار قرار داد و تابعیت برخی از مقامات آن همراه با خانواده هایشان را سلب نمود همچنین اعلام کرد: گذرگاه دائمی بین تشکیلات خود گردان و اردن، موقت خواهد بود. در عین حال، پس از انتقال سفارت آمریکا به قدس، در جلسه اضطراری سران کشورهای اسلامی در استانبول که در همین رابطه برگزار گردید - برخلاف عربستان که استقبالی سرد و حضوری بسیارکمرنگ داشت- ملک عبدالله شخصاً دراین نشست حضور یافت و اعلام نمود: تنها راه پایان دادن به اشغالگری صهیونیستها، تحقق صلح در غرب آسیاست؛موضع اردن در اینکه قدس شرقی پایتخت دولت فلسطین می باشد ثابت است. وی همچنین خواهان توقف خشونتها علیه فلسطینیان شد. اندکی بعد، وزیر خارجه این کشور نیز تصریح نمود: تنها راه صلح، تشکیل کشور فلسطینی به پایتختی قدس شرقی بر اساس مرزهای قبل از 1967 می باشد.
مصر نیز مانند عربستان و اردن، بعنوان یک متحد سنتی و پر وپا قرص آمریکا، سالانه کمکهای مالی زیادی از آمریکا و کشورهای عربی منطقه بویژه عربستان دریافت می کند. قاهره نیز در قبال مسئله فلسطین، دچار تناقض بین حمایت از حقوق فلسطینیها و همراهی با آمریکا و اسرائیل در مسئله فلسطین است. پس از اینکه ترامپ در 15 آذر ماه سال 1396 اعلام نمود سفارت آمریکا را به قدس انتقال خواهد داد، مصر در موضعی شدید اعلام نمود که این تصمیم ، وضعیت قانونی قدس را تغییر نخواهد داد. سیسی در ژانویه 2017 گفت: راه حل فلسطین، تشکیل دو دولت است. وی در 7 مرداد گذشته ضمن بیان این مطلب که معامله قرن در مصر جایی ندارد ، تشکیل کشور فلسطین به پایتختی قدس شرقی و بر اساس مرزهای پیش از 1967 را مورد تأکید قرار داد. سیسی تصریح نمود که مواضع ما غیر قابل تغییر است. در عین حال ، در تاریخ 30 بهمن 1396 مصر با اسرائیل یک قرار داد گازی 10 ساله به ارزش 15 میلیارد دلار امضا نمود. امری که صهیونیستها را بسیار خوشحال کرد. همزمان با فشارهای اسرائیل به غزه از طریق قطع گاز و سوخت نیز سلب اختیارات قضایی از تشکیلات خود گردان در کرانه باختری، دولت مصرگذرگاه «کرم ابو سالم» را که مسیر تردد افراد و تبادل کالا بین غزه و سینا بود – بست و فقط ارسال کمکهای دارویی را مجاز نمود. همچنین پس از دیدار "عباس کامل" رئیس سازمان اطلاعات مصر با جیسون گرینبلات و جراد کوشنر در واشنگتن(5 مرداد1397) و گفتگو در مورد فلسطین و غزه ، محدودیتها در کمک مالی و نظامی آمریکا به مصر – که به دلیل مباحث حقوق بشری در این کشور لغو گردیده بود- بر طرف گردید و تصمیم گرفته شد یک کمک نظامی 195 میلیون دلاری در اختیار مصر قرار گیرد. نیز سامح شکری وزیر خارجه مصر پس از سفر به واشنگتن در مرداد 1395 و دیدار با مقامات مختلف این کشور، از جمله پمبئو و کوشنر ، گفت: مصر برای کنار آمدن با «معامله قرن» آماده است. اما شرایطی را برای این کنار آمدن مطرح کرد. از جمله اینکه: قابل اجرا باشد، مشکلی به وجود نیاورد و نکتهای را مبهم باقی نگذارد. وی گفت: این طرح نباید مأموریت اسکان آوارگان فلسطینی را به مصر و کشورهای عربی تحمیل کند( با توجه به اینکه این طرح در نظر داردآوارگان فلسطینی را از بازگشت به وطن خود محروم نماید و فلسطینینان را از جمله بطرف سینا سوق دهد). همچنین شکری اضافه نمود که اسرائیل باید تضمین دهد در تعامل مثبت با این طرح، وفاداری به تعهدات خود اعم از برچیدن برخی شهرکها، رفع محاصره نوار غزه و تضمین عبور و مرور بین نوار غزه و کرانه باختری.
علاوه بر اینها، کشورهای عربی بویژه عربستان، امارات و بحرین، در راستای اجرای معامله قرن، به تلاشهای بی وقفه خود در عادی سازی روابط با اسرائیل ادامه می دهند. از جمله از طرق: سفرهای آشکار متعدد و متقابل مقامات این کشورها و اسرائیل، برقراری خط هوایی بین اسرائیل و هند از طریق دالان هوایی عربستان، پروازهای مستقیم از ریاض به تل آویو، نیزمسابقات مختلف ورزشی بین اسرائیل و این کشورهای عربی یاد شده و نشستن سفرای امارات و بحرین با نتانیاهو بر سر یک سفره در واشنگتن.
ج- واکنش ترکیه:
بلافاصله پس از اعلام انتقال سفارت توسط ترامپ، اردوغان گفت: این اقدام آمریکا مردود است و این مسئله، منطقه را در حلقه ای از آتش قرار می دهد. وی در مواضع بعدی اعلام کرد: ما در قدس شرقی سفارت ایجاد می کنیم؛ قدس برای ما خط قرمز است. دو روز پس از برخورد خشونت آمیز صهبونیستها با اولین تظاهرات مسالمت آمیز بازگشت در فلسطین و کشتار مردم، اردوغان، نتانیاهو را یک تروریست و رهبر دولتی تروریستی خواند و تأکید نمود که تا آخر از مردم فلسطین حمایت خواهد کرد. ترکیه روز بعد از انتقال سفارت آمریکا- که با 61 کشته و 800 زخمی در غزه همراه بود- سفیر و سر کنسول اسرائیل را اخراج نمود. همچنین سفرای خود را از اسرائیل و آمریکا برای رایزنی فراخواند. ساعاتی بعد ، اسرائیل نیز سرکنسول ترکیه را اخراج کرد. همزمان نخست وزیر ترکیه از کشورهای مسلمان خواست در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کنند. وی گفت نباید در برابر ظلم سکوت کرد. نشست اضطراری سران کشورهای اسلامی در استانبول در 28/2/1397 یعنی چهار روز پس از انتقال سفارت آمریکا به قدس، با در خواست ترکیه انجام شد. اردوغان در این نشست گفت: قدس قبله اول مسلمانان است و دفاع از آن دفاع از اسلام و دفاع تمامی مقدسات اسلامی می باشد. انتقال سفارت، خلاف قواعد بین المللی است و موجب شعله ور شدن منطقه است وی افزود: کشتار مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی ، تروریزم دولتی است. باید اسرائیل را در دادگاههای بین المللی به دلیلل جنایات جنگی، محاکمه کرد. دست آمریکا به خون فلسطینیها آغشته و آمریکا بخشی از مشکل است. وقتی ترامپ در21 دسامبر 2017 تهدید کردکمکهای خود را به کسانی که در مجمع عمومی به قطعنامه علیه انتقال سفارت و پایتختی قدس برای اسرائیل، رأی مثبت دهند، قطع خواهد کرد، در واکنش به این تهدید، اردوغان همان روزگفت : «امیدوارم جهانیان درس خوبی به آنها بدهند».« آمریکا خود را مهد دمکراسی می داند . این مهد دمکراسی می خواهد اراده کشورها را با دلارهایش بخرد». خطاب به ترامپ گفت «تو نمی توانی اراده دمکراتیک ترکیه را با دلارهایت بخری». وی پس از تصویب قانون «کشور یهود» در پارلمان اسرائیل (تاریخ 28/4/1397) گفت: هیچ تفاوتی بین هیتلر و مقامات اسرائیل از نژاد برتر نیست. روح هیتلر در جان برخی از رهبران اسرائیل حلول کرده است.
گرچه مواضع شدید و محکم مقامات ترکیه علیه اسرائیل و در دفاع از فلسطینیان در مجموع، مثبت و در جای خود قابل ستایش است ؛ اما خیلی نباید به این حدت و شدت ها دلخوش بود.ترکها در تعاملات سیاسی و دیپلماسی خود، خوب یاد گرفته اند که چگونه از فرصتها استفاده نمایند و یا حتی فرصت سازی نمایند. آنها در قضیه کشتی مرمره در سال 2010 نیز مواضع محکمی داشتند تا حدی که روابط سیاسی خود با اسرائیل را قطع کردند. اما این روابط مجدداً در سال 2016 برقرار شد. ترکها روابط سیاسی و اقتصادی زیادی با اسرائیل دارند. وقتی نخست وزیر ترکیه از کشورهای جهان می خواهد که در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کنند، باید گفت پرسید که چرا خود آنها پیش قدم نمی شوند؟! ترکیه در راستای توسعه قدرت و افزایش نقش بین المللی و منطقه ای همچنین نوعثمانی گرایی خود بویژه در جهان اسلام، نیازمند چنین مواضعی است تا پایگاه اجتماعی خود را در داخل، تقویت و در جهان اسلام ، کسب محبوبیت کند. ترکها علی رغم وجود اختلافات و تقابلهای با غرب ، تمایل گسست کامل ازآنها را ندارند. لذا بطور واقعی نمی توانند در رابطه با مسائل فلسطین، آنگونه که اقتضای عدالت و حقوق فلسطینیان می باشد، عمل کنند. اما در شعار، محدودیت زیادی برای خود قائل نیستند.
د- دیگر کشورها و مجامع بین المللی:
بر خلاف انتظار آمریکائیها، جامعه بین المللی از جمله بسیاری از کشورهای اروپایی، آمریکا را در رابطه با طرح معامله قرن، همراهی نکردند و مخالفت خود را با انتقال سفارت آمریکا اعلام نمودند. مقامات فرانسه، انگلیس و آلمان ضمن مخالفت با این امر تأکید کردند که این مسئله ، مشکلی را حل نمی کند بلکه تنشها را در منطقه افزایش خواهد داد. اروپائیها حل مسئله را به توافق طرفین بر اساس قطعنامه ها و توافقات پیشین مؤکول می کنند و راه حل یکجانبه و مبتنی بر زور را قبول ندارند. از نظر آنها تکلیف مسئله قدس روشن است و قوانین جهانی هیچ ابهامی در این رابطه ندارد. علی رغم تلاش دیپلماتیک گسترده آمریکا برای همراه سازی کشورهای مختلف با این کشور در انتقال سفارتشان به قدس، بجز فقط چند کشور کم اهمیت و یا ذره ای می توان گفت کشورهای مختلف از جمله آلمان ، انگلیس وفرانسه در مراسم انتقال سفارت حضور نیافتند. روسیه رسماً اعلام کرد که در این مراسم شرکت نمی کند. روز قبل از انتقال سفارت نیز در بیش از 40 کشور جهان، تظاهرات اعتراضی علیه این تصمیم صورت گرفت.کشورهای اروپایی همچنین به دلیل برخورد خشونت آمیز و کشتار فلسطینیان در تظاهرات مسالمت آمیز بازگشت ، سلب اختیارات قضایی از تشکیلات خود گردان در کرانه باختری ، قطع جریان برق و سوخت به غزه نیز بستن گذرگاه «کرم ابو سالم» بین غزه و سینا، مواضع اعتراضی تندی علیه اسرائیل داشته اند.
شورای امنیت در تاریخ 27/9/1397 تشکیل جلسه داد تا پیشنویس قطعنامهای مبنی بر غیرقانونی بودن تصمیم آمریکا در به رسمیت شناختن قدس به عنوان "پایتخت اسرائیل" را بررسی کند. این پیش نویس را که ترکیه تهیه کرده بود، مصر به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داد؛ اما درحالی که 14 عضو دائم و غیر دائم شورای امنیت به آن رأی مثبت داند، آمریکا آن را وتو کرد. پس از وتوی این قطعنامه توسط آمریکا، این پیش نویس پنجشنبه 30/9/1396 (21 دسامبر 2017) در مجمع عمومی سازمان ملل به رأی گذاشته شد و 128 کشور به آن رأی مثبت دادند. فقط 9 کشور گواتمالا، هندوراس، اسراییل، جزایر مارشال، میکرونزی، جزیره ناورو، جزیره پائولو، توگو و آمریکا رأی منفی دادند.شورای امنیت در 18/1/1397 خواست تا در رابطه با کشتار فلسطینیان در غزه تحقیقات بعمل آید؛ اما آمریکائیها مخالفت کردند.29 /2/1397 نیز مقرر شد کمیته حقیقت یاب تشکیل شود در رابطه با جنایات اسرائیل علیه مردم غزه، اما اسرائیل نپذیرفت و گفت: معلوم است که نتیجه تحقیقات چه خواهد بود. علاوه بر این ، مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 24/3/1397 با تصویب قطعنامه ای ، اسرائیل را در استفاده بیش از حد خشونت علیه فلسطینیان در تظاهرات های مسالمت آمیز بازگشت، محکوم نمود.
آثار و پیامدها، چالشها و چشم انداز این طرح:
1. اثبات بیشتر بطلان راه سازش با رژیم صهیونیستی و ضرورت تداوم مقاومت، بعنوان تنها راه ممکن. بیش از پیش مشخص گردید که طرف اسرائیلی و حامی اصلی آن یعنی آمریکائیها، اراده ای برای حل مشکل نداشته وندارند و فقط می خواهند اهداف و برنامه های خود را دنبال کنند؛ بدون اینکه حقوق فلسطینیها را در نظر بگیرند و یا به آنها امتیازی بدهند. بنا بر این طرفداران رویکرد مقاومت، بیش از گذشته به این موضوع مهم رسیدند که فقط از طریق زبان قدرت و مبارزه می توان به اهداف و حقوق خود رسید چون صهیونیستها راهی جز این را باقی نگذاشته اند. این یعنی افزایش انگیزه و اراده بیشتر برای مقابله و مبارزه با تجاوزات اسرائیل و استیفای حقوق فلسطینیان در جریان مقاومت.
2. بی اعتباری و انزوای آمریکا بعنوان میانجی صلح در فلسطین و بعنوان قدرت جهانی مسلط: ایالات متحده آمریکا که تا این زمان از طرف جریان سازش و طرفداران آن و شاید برخی کشورهای جهان، بعنوان یک میانجی پذیرفته شده بود، اعتبار خود را در این عنوان، از دست داد و مشخص شد که بطور تمام قد در حمایت از صهیونیستها و در دشمنی با مردم فلسطین قرار دارد. آمریکا به دلیل رویکرد یکجانبه و زور محور، همراه با بی توجهی آشکار به قواعد بین المللی ، قطعنامه های شورای امنیت، توافقات صورت گرفته در بحث فلسطین نیز مخالفتهای گسترده دولتها، شخصیتها و ملتها، اعتبار جهانی خود را از دست داد و انزوای بیشتری را برای خود فراهم ساخت. کافی است توجه کنیم که این کشور در حالی که ادعای قدرت، سلطه و رهبری جهانی را دارد، چگونه در این طرح تنها ماند و حتی متحدین اصلی آن در جهان - یعنی اروپائیها- نه تنها آن را همراهی نکردند بلکه محکوم نموده و مسیری متفاوت را مورد تأکید قرار دادند.
3. در محافل مختلف و در رسانه های وابسته به غرب بویژه اسرائیل و آمریکا، با دروغ و فریبکاری تبلیغ می شود که اسرائیل بلحاظ دمکراسی، آزادی و رعایت حقوق بشر، بالاترین استانداردها را دارد و در این رابطه، در منطقه غرب آسیا جایگاه اول را دارا می باشد ؛ در مقابل، تبلیغ می گردد این گروههای مقاومت فلسطینی هستند که با اقدامات تروریستی، صهیونیستها را مورد حمله قرار می دهند؛ اسرائیل، مظلوم واقع شده و فقط از خود دفاع می کند! اما در پی انتقال سفارت و پیگیری اجرای این طرح همچنین به دلیل کشتار مردم فلسطین در تظاهرات های مسالمت آمیز بازگشت در عین بی توجهی اسرائیل و آمریکا به مخالفتها، محکومیتها و اعتراضهای گسترده جهانی، ماهیت واقعی و دروغ پردازیهای آنان بیش از پیش بر جهانیان آشکار شد. این وضعیت موجب خواهد شد تا میزان حمایتهای جهانی از مردم فلسطین ، افزایش یابد و در مقابل، اسرائیل و آمریکا در محدودیت عمل بیشتری قرار گیرند.
4. در این مدت، تمامی کشورها و کسانی که با اقدامات آمریکا و اسرائیل، مخالفت و آن را محکوم کردند، قواعد بین المللی، قطعنامه های شورای امنیت و توافقات انجام شدۀ پیشین در بحث فلسطین را مورد تأکید قرار می دهند. این مسئله، مهمترین چالش برای تل آویو و واشنگتن می باشد. چرا که جهان اجازه نخواهد داد تا آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، تا این حد قواعد بین المللی و نظرات دیگر کشورها را نادیده بگیرند و آتش بحران و جنگ را در منطقه ، شعله ور سازند. موضوعی که قطعاً نا امنی در سطح جهانی را به همراه خواهد داشت.
شرایط حاکم و روندهای موجود در سطوح منطقه و جهانی، بگونه ای است که اجازه نخواهد داد تا رویکرد یکجانبه و زور محور اسرائیل و آمریکا، در مساله فلسطین، راه به جایی ببرد. به میزانی که آنها به حرکت در این مسیر ادامه دهند، مقاومت را فراگیرتر و قوی تر نموده و خود را در انزوای بیشتری قرار خواهند داد. سرانجام آنها مجبور خواهند شد رویکردی جدید با محورهای ذیل را دنبال نمایند:
- در نظر گرفتن امتیازات حداقلی به طرف فلسطینی به منظور کاهش مخالفتها و مخالفان و همراه سازی بیشتر عوامل و بازیگران تأثیرگذار در مسئله فلسطین، در سطح منطقه ای و جهانی. آنها سعی خواهند کرد سه طیف را تا حد ممکن، با خود همراه سازند. رهبران فلسطینی بویژه در تشکیلات خودگردان، دولتهای عربی منطقه نیز دولتهای اروپایی.
- تداوم سیاست چماق و هویج و به عبارت دیگر تهدید و تطمیع.
- تأکید بر انجام مذاکرات سازش و احیای آن به منظور پیش بردن اهداف و برنامه های خود از طریق توافقات و نه صرفاً زور. توافقاتی که از طریق چماق و هویج و یا تهدید و تطمیع شکل خواهند گرفت.