طرح اصلی و پشت پرده آمریکا از اعلام شروط 12 گانه جدید برای جلوگیری از اعمال تحریمها بر علیه ایران، در واقع یک بازی تبلیغاتی و تلاشی برای خروج از انزوا و هزینههای لغو یکجانبه تعهدات بین المللی خود در برجام که بی اعتمادی جهانی به واشنگتن را موجب شده می باشد.
الوقت- روز گذشته وزیر خارجه جدید آمریکا در نشست بنیاد هریتیج بلاخره فهرست مفاد درخواستی جدید کاخ سفید از ایران را درباره شروط انجام مذاکرات جدید با تهران اعلام کرد. در این موضوع لازم به یادآوری است که روز 8 می (18 اردیبهشت) دونالد ترامپ خروج یکطرفه آمریکا از توافق هستهای با ایران را اعلام کرد. وی همواره از همان دوران کارزار انتخاباتی برجام را توافقی بد و با امتیازات کم برای آمریکا عنوان کرده و بر لزوم بازبینی و انجام مذاکرات جدید با ایران تاکید میکرد. اما اکنون و پس از خروج آمریکا از توافق هستهای، اعلام شروط 12 گانه کاخ سفید از سوی پمپئو را میتوان در واقع موضوعات و امتیازات درخواستی ترامپ برای حصول توافق مورد نظر با ایران دانست.
با این وجود به نظر می رسد که با تحلیل محتوایی این شروط میتوان به صورت واقعگرایانهتری اهداف اصلی و پشت پرده آمریکا از طرح مذاکره جدید با ایران را مشخص کرد.
در شرط اول ذکر شده از سوی وزیر خارجه آمریکا به این موضوع پرداخته شده که ایران باید ابعاد نظامی برنامه هستهای خود را کنار بگذارد. طبیعتاً پیش فرض این سخن آن است که برنامه هسته ای ایران دارای ابعاد نظامی است و نه صلح آمیز. این در شرایطی است که نه تنها تاکنون هیچ سند واقعی از حرکت ایران به سمت برنامه تولید سلاح هسته ای ارائه نشده است، بلکه آژانس بین المللی انرژی اتمی که داور اصلی و مشروع در نظارت بر برنامه هسته ای کشورهای عضو میباشد به صراحت همواره بر ماهیت صلح آمیز و غیرنظامی برنامه اتمی ایران تاکید نموده است. این همچنین در شرایطی است که ایران به طور رسمی پیمان منع اشاعه سلاح های هسته ای (npt) را امضا کرده است.
در شرط دوم از ایران خواسته می شود تا به طور کامل برنامه غنی سازی خود را کنار بگذارد. در این بحث باید یادآور شد که غنی سازی اورانیوم برای تامین سوخت رآکتورهای هسته ای تولید برق و همچنین سایر استفاده های صلح آمیز در صنایع دیگری همچون پزشکی و کشاورزی و ... از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی (و به عبارت دیگر جامعه بین المللی) به عنوان حق کشورها برای پیشرفت به رسمیت شناخته شده است و ایران با تکیه بر دانش بومی و در راستای تلاش برای پیشرفت در جهان پر رقابت کنونی، خواستار استفاده از این حق مشروع برای خود بوده و میباشد. از طرف دیگر درس تاریخی عدم اعتماد به قدرتهایی همچون آمریکا در اجرای تعهدات بین المللی خود، ایران را به اصرار بر تولید سوخت هسته ای در داخل و خودکفایی در این موضوع مصممتر کرده است. استفاده ابزاری از اهرم کالاهای استراتژیک برای پیشبرد اهداف سیاسی یکی از ابزارهای همیشگی آمریکا و غرب بوده است که برای نمونه می توان به صادرات بنزین اشاره کرد که در دورههای از صادر کردن آن به ایران خودداری می شد تا اینکه خودکفایی در تولید بنزین این اهرم فشار را از آنها گرفت.
موضوع امکان بازرسی از سایتهای نظامی بخش دیگری از شروط 12 گانه آمریکا میباشد. در تعیین اولویتهای منافع ملی همواره تامین امنیت و حراست از تمامیت ارضی یک کشور به عنوان اهم منافع ملی شناخته میشود. ایران کشوری است که به دلیل اولاً موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیک حساس و ثانیاً تعارض منافع استراتژیک با غرب و همچنین وجود رقبای و دشمنان منطقهای که از پیام انقلاب ایران در حاکمیت مردمی و استقلال خارجی ملتها به شدت حراس دارند، نه تنها در طول 4 دهه اخیر بلکه حتی پیش از آن و در طول تاریخ معاصر (بویژه در جنگ جهانی اول و دوم که ایران توسط قدرتها اشغال نظامی شد) همواره مورد تهدید برای تجاوز نظامی قرار داشته است. بر این اساس موضوع بازدید از مراکز نظامی عملاً به معنای آگاهی از اسرار نظامی و دفاعی این کشور خواهد بود که شرایط را برای افزایش مخاطرات امنیتی به شدت فراهم میکند. در تعیین حساسیت این موضوع ذکر این مثال کافی است که چین برای جلوگیری از استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در کره جنوبی موسوم به تاد که با برد راداری گسترده امکان رصد فعالیت های هوایی در عمق خاک چین را به واشنگتن میدهد، تمامی تمهیدات لازم را در نظر گرفته است که از جمله فشار بر کره جنوبی برای خروج این سیستم می باشد.
در همین راستا موضوع برنامه موشکی ایران نیز بخش مهمی از استراتژی دفاعی و بازدارنده این کشور محسوب میشود که اولاً در جرگه سلاح های متعارف در نظام بین المللی بوده و ثانیاً این موشکها آنگونه که وزیر خارجه آمریکا مدعی شده برای حمل کلاهکهای هستهای طراحی نشدهاند.
در بخش دیگری از شروط آمریکا موضوع زندانیان آمریکایی در ایران مطرح شده است. حکومتها در هر کشوری مسئولیت اجرای قانون و حفظ نظم و ثبات در چهارچوب مرزهای رسمی خود را برعهده دارند. همچنین این امر که شهروندان کشورهای خارجی باید به قوانین کشوری که به آن سفر میکنند احترام گذاشته و از قوانین آن کشور تخطی نکند امری بدیهی و مرسوم در حقوق بین الملل میباشد. بر این اساس همچنان که ممکن است تبعههای ایرانی در هر کشوری مانند آمریکا در صورت تخطی از قانون مورد تعقیب و مجازات قرار گیرند، این حق برای حکومت ایران نیز به صورت متقابل وجود دارد. بسیاری از دولتها توافقنامه های مبادله زندانیان و مجرمان را امضا میکنند و در مورادی که موضوع حفظ امنیت ملی (همچون جاسوسی) در میان باشد سخت گیریهای بسیار بیشتری اعمال میشود.
در بندهایی دیگر از شرط های اعلامی، وزیر خارجه آمریکا ضرورت پایان بخشیدن به حمایت از گروههای تروریستی از سوی دولت ایران عنوان میشود. در این موضوع میتوان به چند اصل مهم اشاره کرد:
1- نخست اینکه تعریف آمریکا و غرب از مفهوم تروریسم و آوردن مصداق گروههای تروریستی هیچگاه بدون اغراض سیاسی و مبتنی بر پیشبرد اهداف و سیاستهای توسعهطلبانه و مداخلهگرایانه در کشورهای جهان بویژه منطقه حساس غرب آسیا نبوده است. قرار دادن حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در لیست گروههای تروریستی در حالی که این گروهها صرفاً به دفاع از سرزمین و کشور متبوع خود در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی میپردازند چه معنایی جز استفاده ابزاری از مقوله تروریسم میتواند داشته باشد؟ در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان مخالف اجرای طرح ترامپ برای به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی هستند اما آمریکا به صورت یکجانبه و با مشی قلدرمآبانه تمامی مخالفتها و قطعنامه های جهانی را نادیده گرفته و به سود منافع نامشروع اسرائیل که با به راه انداختن جنگهای مختلف عامل کشتار کودکان و زنان فلسطینی و لبنانی بوده، حمایتهای ایران از حقوق مشروع و اخلاقی فلسطینیان را حمایت از تروریسم عنوان میکند.
2- نکته دوم در خصوص ادعای حمایت ایران از طالبان و القاعده در افغانستان میباشد. تاریخ گواهی میدهد که تشکیل این دو گروه در دهه 80 میلادی با برنامهریزی سرویسهای جاسوسی آمریکا و پاکستان و با حمایت مالی عربستان سعودی برای مقابله با حضور نظامی ارتش سرخ در افغانستان صورت گرفت. از سوی دیگر ماهیت ایدئولوژیک و تکفیری این گروهها که بر مبنای وهابیت مورد حمایت عربستان سعودی قوام یافته است در تضاد و مخالفت کامل با شیعیان و ایران قرار دارد و سعودیها به همراهی دولتمردان آمریکایی یکی از اصلی ترین وظایف این گروهها را مقابله با نفوذ روز افزون گفتمان انقلاب ایران در میان ملتهای مسلمان منطقه برنامه ریزی کرده بودند. داعش که نمونه تکامل یافته این گروههای تکفیری میباشد بر اساس اسناد بسیار زیاد و حتی اذعان هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا، توسط این دولتها تشکیل شد و کشوری که مهمترین مقابله را با گسترش این گروه و مبارزه با دیگر گروههای تروریستی در سوریه و عراق برای به آشوب کشاندن منطقه داشتند ایران بوده است. همچنین اسناد تلاش آمریکا برای انتقال داعش به افغانستان و از آنجا به آسیای مرکزی برای تحت فشار قرار دادن روسیه و چین و کسب بهانه تداوم حضور نظامی در منطقه از سوی مسکو مرتباً افشا میشود.
3- بحث حمایت نظامی ایران از انصارلله یمن در شرایطی که این کشور تحت شدیدترین تحریمها و محاصرههای دریایی، هوایی و زمینی از سوی ائتلاف متجاوزین میباشد صرفاً بهانهای برای ناکامی در سه سال کوبیدن بر طبل جنگ از سوی سعودیها و با حمایت آمریکا میباشد که منجر به قحطی، کشتار، ویرانی و به روایت سازمان های بین المللی فاجعه انسانی در یمن شده است. این در حالی است که ایران همواره از روند گفتگو و مذاکره میان گروههای یمنی و توقف جنگ و کشتار غیرنظامیان حمایت کرده و میکند.
خروج از سوریه وعراق به عنوان بخش دیگری از شروط مذاکراتی آمریکا معنایی جز عصبانیت سران کاخ سفید از شکستهای طرحهای در نظر گرفته شده برای منطقه نیست که در پی حضور به موقع و مشروع ایران در مقابله با قدرت گیری گروههای تروریستی ناکام و عقیم ماند. تجزیه سوریه و عراق به عنوان مراحل نخستین اجرای طرح خاورمیانه بزرگ که در راستای منافع اسرائیل تهیه و تنظیم شده است هدف اصلی آمریکا از تلاش برای سرنگونی نظام های این کشورها بود. ایران هم در سوریه و هم در عراق با دعوت رسمی از سوی دولت این کشورها به حمایت از نیروهای نظامی این کشورها میپردازد که آمریکا در پی تضعیف آن است.
اکنون و با توجه به واقعیات میتوان نتیجه گرفت که طرح اصلی و پشت پرده آمریکا از اعلام شروط 12 گانه جدید برای جلوگیری از اعمال تحریمها بر علیه ایران، در واقع یک بازی تبلیغاتی و تلاشی برای خروج از انزوا و هزینههای لغو یکجانبه تعهدات بین المللی خود در برجام که بی اعتمادی جهانی به واشنگتن را موجب شده می باشد. از سوی دیگر ترامپ با این اقدام به امتیازات اقتصادی گستردهای که از دولتهای عربی همچون عربستان دریافت کرده بود و همچنین حمایت لابی صهیونیستی گسترده در آمریکا که نقش مهمی در پیروزی وی داشتند، پاسخ داد. در واقع برای ترامپ بیشتر از هر طرف دیگری واضح است که این شروط اجرا شدنی نیستند چنانکه آمریکا در طول 4 دهه گذشته با تمام ابزارها و فشارها هرگز توان اجرای آن را نداشت و همچون رویایی برای دولتمردان کاخ سفید باقی ماند.