الوقت- ایران و عربستان به لحاظ محوریت ژئوپلیتیک و بهکارگیری اصول خود در نقشهای منطقهای خود، بازیگران کلیدی در منطقه بهشمار میروند. به نحوي كه دو كشور در حساسترین موقعیتهای ژئوپلیتیکی جهان قرار گرفته، و مناطق ژئوپلیتیکی فعالی با کارکردهای گسترده و پرشمار گرداگرد آن ها را فرا گرفته و دو كشور را بهصورت کانون جاذبه دیپلماسی منطقهای و جهانی درآورده است. این موقعیت نه تنها باعث تأثیرگذاری ایران و عربستان بر فرایند تحولات جهانی و منطقهای میشود بلکه کارکرد مناطق پیرامونی نیز میتواند مسائل آنها را زیر سایة خود قرار دهد. از سویی موقعیت ایران و عربستان در نظام جهانی و منطقهای و کنش و روابط دوسویه شان با قطبهای قدرت جهانی و مناطق ژئوپلیتیکی، پیوسته مسائل نوینی میآفریند که مجموعاً زمینه بسیار مناسبی را برای مطالعه عوامل پویا و متحول سیاسی، با تأکید بر واقعیتهای جغرافیایی و بهویژه بازنمائی پدیدههای ژئوپلیتیک آن برای بازبینی استراتژیک و تبیین سیاست ها فراهم می اورد.
براين اساس مي توان گفت كه در طی تاریخ، پارامترهاي ژئوپلتيكي متعددي در حوزههاي گوناگون در رقابتهاي دو كشور موثر بوده اند كه در ميان آنها چهار پارامتر از اهميت بيشتري برخوردار بوده است. به نحوي كه به اذعان تحليلگران حتي تغييرات داخلي دو كشور نيز تشنجهاي موجود در روابط دو كشور بويژه در اين چهار پارامتر را تغيير نخواهد داد، زيرا دو كشور مي دانند كه اين پارامترها با قدرت منطقهاي شان ارتباط مستقيم دارند و در صورتي كه در اين رقابتها كوتاه بيايند بازنده رقابت هاي منطقهاي خواهند شد، با اين حال حوزه هاي ديگري مانند انرژي نيز وجود دارند كه مطمئنا بر رقابتهاي دو كشور اثرگذار هستند.
1. عراق
يكي از اصليترين حوزه هايي كه عربستان حساسيت فراواني نسبت به موقعيت و آينده آن دارد عراق است، به نحويكه علي رغم گذشت 13 سال از سقوط صدام، هنوز هيچ همكاري مثبتي را با اين كشور انجام نداده است. در واقع دولت عربستان از دو جهت از روی کارآمدن دولت شیعی در عراق ناراضی و ناخشنود است. اول اینکه بدلیل نبود ساختارهای دموکراتیک در عربستان، روند اجرا شده دموکراسی در عراق به عنوان نخستین کشور عربی منطقه می تواند به مثابه الگویی، کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. از سوی دیگر ماهیت شیعی حکومت انتخابی در عراق از نظر حاکمان عربستان حائز اهمیت فراوان است. زيرا قدرتمند شدن شیعیان در منطقه علاوه بر آنکه موجب کاهش نفوذپذیری منطقه از سیاست های سعودی می شود، زمینه تقویت شیعیان این کشور فراهم می آورد. در گذشته همواره ایران، عربستان سعودی و عراق به عنوان سه کشور مهم و تعیین کننده در منطقه خلیج فارس مطرح بودند و توافق دو کشور از این سه کشور کافی بود تا تأثیرگذاری لازم بر مسائل و تحولات عمده و مهم منطقه صورت گیرد، لذا عربستان تلاش میکند که از عراق به عنوان ابزاری برای ارتقای نقش خود در منطقه استفاده نماید. حساسیت عربستان نسبت به افزایش نقش ایران و شیعیان در عراق، از این زاویه اهمیت مییابد. بنابراين رابطه ايران و عربستان تا زماني كه وضعيت عراق اين چنين است و شيعيان اركان اصلي قدرت را در اختيار دارند به همين منوال ادامه خواهد يافت.
2. لبنان و فلسطين (محور مقاومت)
عربستان همواره تحولات دهه اخير بويژه جنگ 33 روزه و جنگ غزه را جلوه ای از نفوذ ایران در فلسطین و لبنان تفسیر کرده و اقداماتی را برای مقابله با این نفوذ انجام داده است. زيرا این تحولات باعث شد محور موسوم به مقاومت در منطقه تقویت شود و نقش طرف مقابل تا حدی تضعیف شود. در این حوزه نیز عربستان سعودی با تكيه براين استدلال كه ايرانيها حق هيچگونه مداخله اي در امور داخلي كشورهاي عربي ندارند تلاشهای مختلفی را در لبنان و فلسطین انجام داد تا بتواند به نوعی در مقابل جمهوری اسلامیایران ایجاد موازنه کند. در همين راستا عربستان سعودی تلاش زیادی کرد تا با حمایت از سعد حریری و جریان المستقبل ترتیبات سیاسی درون لبنان را به نفع خود تغییر دهد. اما تا به امروز نتوانسته است موفق شود و دولتی که در این کشور سرکار است، دولتی است که مورد پذیرش سعودیها نیست و به نظر میرسد که تهران در لبنان پیروز میدان رقابت با عربستان سعودی است. در این چالش، تهران امتیازات فراوانی در رقابت برای کسب حوزه نفوذ دارد که مهمترین آن روابط قوی با سازمان سیاسی لبنان یعنی حزبالله است. در حال حاضر نيز در حالي كه ایران از جناح هشتم مارس (به رهبری حزب الله) حمايت مي كند عربستان از جناح 14 مارس (به رهبری سعد حریری) پشتيباني مي نمايد.
در فلسطين نيز علي رغم آنكه ايران همواره از گروه های مقاومت فلسطینی مانند حماس حمایت و گفتگو با اسرائیل را رد نموده است، عربستان از دیگر گروه رقیب یعنی فتح به رهبری محمود عباس که خواهان مذاکرات صلح است حمایت می کند.
3. سوريه
عربستان مشخصاً سوریه را از نگاه عینک رقابت های منطقه ای با ایران (مهار الگوی نفوذ معنوی ایران) نگاه می کند و برهمین اساس در مقابل نظام اسد گام بر می دارد. در واقع کاهش نفوذ ایران در منطقه یا مهار کردن الگوی نفوذ انقلاب اسلامی در دنیای عرب هدف اصلي عربستان از تقابل با ايران در محور سوريه است. عربستان دامنه این تهدید را بعد از بهار عربی گسترده تر دید و نزدیکی گروه های مقاومت و بخصوص سوریه به ایران را به منزله برهم خوردن تعادل منطقه ای و به حاشیه رفتن سیاست های سعودی می داند. بنابراین عربستان در هماهنگی با رویکرد غربی – عربی تلاش دارد تا موقعیت ایران در سوریه را کاهش دهد. از اینرو در چنین شرایطی عربستان برای محدود سازی قدرت ایران در خاورمیانه از گروههای معترض در سوریه حمایت می کند.
لازم به ذکر است که موج تحولات جهان عرب، محیط ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری عربستان سعودی را در محاصره تحولاتی قرار داد و موجب شد تا سیاست حفظ وضع موجود این کشور به چالش کشیده شود. بر این مبنا بحران سوریه کانونی شد تا عربستان بتواند معادلات قدرت در حال شکل گیری را دگرگون سازد و در مقابل نظم ایجاد شده موازنه ایجاد کند. نقشی که عربستان در چارچوب استراتژی غربی – عربی بازی می کند، تضعیف سوریه یا حذف نقش منطقه ای این کشور را می طلبد. نقش عربستان در دو مسأله تغییر نظم منطقه ای و تقابل گفتمانی و ایدئولوژیک معنا می یابد. در سطح ژئوپولیتیکی فشارهایی که همراه با طرح غرب و اتحادیه عرب اعمال کرده است تا بر اساس آن سیاست های رادیکالیستی سوریه و حمایت های آن از جریان مقاومت در منطقه تضعیف گردیده و با حذف این نقش، نقش ایران نیز در منطقه کاهش یابد و با تضعیف نقش این کشور، فرصت برای نقش آفرینی در مسائل لبنان و فلسطین افزایش يابد.
4.بيداري اسلامي
رویکرد اصلی سعودی در خصوص تحولات منطقه ای، حفظ سیاست وضع موجود می باشد و از همين رو نيز از همان ابتدا با هرگونه تغييري در كشورهاي انقلابي بويژه يمن و بحرين كه در همسايگي اين كشور قرار داشتند و هرگونه تغييري در آنها بر وضعيت داخلي عربستان موثر بود مخالف ميكرد اما در سوي مقابل، ايران از تحولات انقلابي در اين كشورها حمايت كرد و خواستار تغيير در ساختار سياسي كشورهاي منطقه است.
اما موج تحولات بهار عربی، محیط پیرامونی عربستان را در محاصره دگرگونیهایی قرار داد که برآیند آن سقوط مصر متحد کلیدی محور اعتدال عربی، چالش در حوزه های حیاتی چون بحرین و یمن، تقابل با موج دموکراسی خواهی و بحران های پراکنده در بعد داخلی بود که تأثیراتی را بر جایگاه عربستان به عنوان بازیگری مهم در منطقه بر جای گذاشت. از همين رو نيز عربستانيها براي اينكه در اين حوزه رقابت را به ايران نبازند تمام توان خود را به کار گرفتند و در اين راه نيز از آمريكا و غرب كمك گرفتند. به عنوان مثال در یمن، آل سعود از دولت غیرمشروع تحت حمایت خود در برابر جریان انقلاب مردمی حمایت می کند و یا در بحرین، دولت منامه در سرکوب اعتراضات از سوی عربستان سعودی مورد حمایت قرار می گیرد و در مقابل ایران از معترضین انقلابی حمایت می کند.
با توجه به آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت رقابتهای منطقه ای میان ایران و عربستان با توجه موقعيت ژئوپليتيكي كه دو كشور در آن قرار دارند امري اجتناب ناپذير است، و در دهه اخير وارد مرحلهي جدي تري شده است كه به راحتي نيز قابل حل نيستند. بويژه آنكه اين رقابت با افزايش و يا كاهش قدرت منطقهاي دو كشور ارتباط مستقيمي دارد. به علاوه اين رقابت ها در حوزههایی که دو کشور نسبت به آن حساسیت دارند، شدت مي يابد و چون در زمان بحران نیاز به تصمیم گیری و اقدام سریع است، احتمال افزايش تنش بيشتر مي شود.
با توجه به اين شرايط به نظر مي رسد كه دو كشور براي برتري بر يكديگر ضمن اينكه نياز دارند تا حوزه هاي نفوذ خود را درمقابل يكديگر گسترش داده و تفوق ژئوپليتكي شان را افزايش دهند (اين مسئله را مي توان به وضوح در سوريه مشاهده كرد) بايستي ديپلماسي قوي تري را با جامعه بين الملل بويژه كشورهاي تاثيرگذار بيروني در رقابت ها ي دو كشور دنبال كنند.