الوقت_ در ميان قدرتهاي فرامنطقهاي، آمريكا اصليترين بازيگر تأثيرگذار در تحولات بحرين محسوب ميشود. اين كشور به دليل استقرار ناوگان پنجم دريايي خود در بحرين، اهميت ثبات نظامهاي سياسي شوراي همكاري براي واشنگتن و نگراني از گسترش نفوذ جمهوري اسلامي ايران در خليج فارس، خواستار تداوم بقاي رژيم آل خليفه در اين كشور است و از حكومت بحرين حمايت ميكند. با اين حال، واشنگتن رويكرد تكبعدي مورد حمايت رياض، يعني سركوب گسترده و ممانعت از هرگونه تغيير و اصلاحات را بهكار نبرده و معتقد است سطحي از اصلاحات و رويكردي متعادلتر براي بازگرداندن آرامش به بحرين و مهار بحران لازم است. اما در نهايت آمريكا نيز خواستار تداوم ساختار قدرت موجود است و با هرگونه تحول دموكراتيك كه باعث برتري گروههاي مخالف شيعي شود مخالف بوده و سياست بديلي در اين خصوص نيز از منظر آمريكا قابل پيگيري نيست. .
در حقيقت حفظ حاكميت آلخليفه در بحرين براي امريكا از چند نظر اهميت دارد و بر اين اساس، محور اصلي سياستهاي امريكا در قبال خيزش مردمي بحرين، تداوم بقاي رژيم آلخليفه بوده است.
نخست آن كه با توجه به ميزباني بحرين از ناوگان پنجم دريايي امريكا و مسائلي مانند خروج نيروهاي نظامي امريكا از عراق، بحرين جايگاهي مهم در تداوم سياستهاي راهبردي امريكا در سطح منطقه دارد. از اين رو، واشنگتن مخالف هرگونه تغيير اساسي در نظام سياسي بحرين است. با اين حال، مقامات امريكا بر شكلي از اصلاحات و امتيازدهي محدود براي حفظ ثبات بحرين تأكيد دارند و خواستار متحدي بيثبات در منطقه نيستند .
دومين مسأله مهم براي امريكاييها نگراني از تأثير قدرت گرفتن شيعيان در بحرين بر ثبات سياسي و امنيت عربستان سعودي به عنوان متحد راهبردي مهم امريكا در خاورميانه است كه باعث عدم اعمال فشار جدي بر سعوديها در خصوص سياستهاي آنها در بحرين از جمله اعزام نيروي نظامي شده است.
سومين مسأله در خصوص بحرين براي مقامات امريكا نگراني از گسترش نفوذ جمهوري اسلامي ايران در بحرين و در نتيجه، افزايش نقش منطقهاي ايران است كه جايگاه امريكا را در سطح خاورميانه بسيار متزلزل خواهد ساخت.
علاوه بر اين موارد بحرين يكي از مهم ترين بازارهاي كالاهاي آمريكايي در خليج فارس است به طوري كه صادرات امريكا به بحرين در سال 2011 به 668 ميليون دلار رسيد كه اين رقم با توجه به جمعيت اندك بحرين رقمي قابل توجه محسوب ميشود كه تداوم سياستهاي حفظ وضع موجود در بحرين را در بر داشته است .
برهمين اساس نيز ترس امريكا نسبت به آينده تحولات بحرين، به همراه منافع آن در حمايت از دموكراسي، سبب در پيش گرفتن رويكردي دوگانه توسط آنها شده است، به نحوي كه اين رويكرد دوگانه در دو سطح جامعهمدني و دولت ايالات متحده ديده ميشود. جامعهمدني در طرفداري از اكثريت مردم و سكوت دولت در حمايت از طبقه حاكمان شكل گرفته است. سكوت دولت ايالات متحده را ميتوان به صورت زير تحليل نمود :
موقعيت استراتژيك بحرين به مراتب بيشتر از موقعيت يمن و تونس است. اين موضع منافع قدرتها را به دفاع از حاكمان وابسته به خود فراخوانده است. از طرف ديگر، شكاف عميقي ميان دولت و مردم بحرين وجود دارد و اين موضوع حمايت غرب از حاكمان آن را با دشواري همراه ساخته است. براي منافع بلندمدت غرب بهتر آن است كه دولتي غربي تحت حمايت اكثريت بر بحرين حاكم باشد، اما بياعتمادي شديد غرب نسبت به انقلابيون بحرين مانع از آن ميشود كه سير تحولات را به انقلابيون واگذار كنند .
همچنين، در حال حاضر عربستان مهمترين كشور اسلامي منطقه است كه از سياستهاي آمريكا حمايت به عمل ميآورد. عدم موفقيت ايالات متحده در كنار زدن بشار اسد در سوريه و ممانعت از به قدرت رسيدن شيعيان در عراق، به همراه وجود طرحهايي براي گسترش دموكراسي در خاورميانه ناخرسندي عربستان از ايالات متحده را در پيش داشته است و اين ناخرسندي با كنارهگيري آن از عضويت موقت شوراي امنيت در سال 2013، به بهانه عدم توانايي اين شورا در حل مسائل خاورميانه، تبلور يافت. در حالي كه عربستان براي اخذ اين جايگاه تلاش فراواني را نموده بود، يك روز بعد از كسب اين جايگاه از آن استعفا داد .
ايالات متحده به خوبي ميداند كه در شرايط فعلي از دست دادن اين همكار قدرتمند اقتصادي در منطقه نابخردانه است و از طرف ديگر ميداند كه اهميت بحرين براي عربستان به مراتب از سوريه بيشتر است، چراكه اين كشور در حكم حيات خلوت عربستان قرار ميگيرد. اين موضوعات تصميمگيري درباره بحرين را براي آمريكا پيچيده نموده است و از همينرو است كه سياستهاي اين كشور در قبال بحرين متناقض جلوه مينمايند. ايالات متحده سعي دارد تا امكان تحقق و به كارگيري كليه راهها را براي خود باز نگاه دارد و تعاملات خود با كلية طرفهاي درگير در بحرين را حفظ كند.
از طرف ديگر، نوع تعامل آمريكا با ايران نيز حائز اهميت است، زيرا در صورت توافق با ايران در مسئله هستهاي، تغييراتي در روابط ميان دو كشور ايجاد خواهد شد و اين تعامل در كاهش اهميت عربستان در سياست خارجي خاورميانهاي آمريكا مؤثر خواهد بود. آمريكا به خوبي ميداند طرحهاي خاورميانهاي آن در جاهايي شكست خورده كه ايران علناً مخالفت خود را با آنها اعلام داشته است، اين در حالي است كه عربستان ماهيتاً از سياست خارجي دنبالهروانه و محافظهكارانه برخوردار است. لذا، عليرغم تلاش عربستان براي مستقل جلوه دادن سياست خارجي خود، اين كشور برخلاف ايران نخواهد توانست كه براي طرحهاي آمريكا چالشآفرين باشد. اين به معناي آن است كه براي حل چالش ناشي از ايران بايد تعاملي با حاصلجمع مثبت صورت گيرد، ولي براي تبعيت عربستان دادوستد ديپلماتيك چنداني و مبتني ساختن بازي به بازي همكارانه و برد ـ برد ضرورت كمتري مييابد، چراكه سياست خارجي عربستان در قبال ايالات متحده بيش از كسب سود مشترك بر ترس از قدرت حريف مبتني است .
كاهش اهميت عربستان ميتواند به حمايت بيشتر آمريكا از انقلابيون بحرين منتهي شود. فراگير شدن بحران اقتصادي و افزايش قدرت اقتصادي چين و نقش آن در تخريب اقتصاد غرب نيز موضوع ديگري است كه بر تلاش آمريكا براي حل ساير مسائل جهت تمركز بر كنترل هرچه بيشتر چين افزوده است.
با توجه به چنين شرايطي به نظر مي رسد كه در كش و قوس ماندن يا كنار رفتن حاكميت بحرين، سه سناريو براي آمريكا وجود دارد كه هر كدام داراي فرصتها و چالشهايي براي آمريكا است.
سناريوها |
فرصت ها |
چالش ها |
حفظ آل خليفه |
حفظ حكومت وابسته به غرب و حفظ منافع آمريكا در بحرين از جمله پايگاههاي نظامي |
- شكنندگي اين روش به دليل عدم پشتيباني اكثريت مردم بحرين از دولت - تهديد دائم منافع آمريكا در بحرين از جمله پايگاههاي نظامي - تناقض ميان ارزشهاي ليبرال و حمايت از پادشاهيهاي غيردموكرات |
تغيير آل خليفه
|
|
- احتمال ايجاد حكومتي شيعي يا حكومتي نزديك به ايران - دوري بيش از پيش عربستان از آمريكا به دليل عدم حمايت از خواستههاي آن در منطقه |
استمرار ناآرامي ها |
|
- احتمال تغيير رويكرد دولت بحرين از حمايت به تقابل با غرب - احتمال وقوع حوادث تغيير دهنده وضع موجود، همچون ترور حاكم بحرين و تغيير معادلات |
با توجه به اين وضعيت هرچند ايالات متحده با تغيير در سيستمهاي سنتي كشورهاي عرب موافق است، اما در جايي كه تغييردهندگان دشمنان بالقوه آن نباشند. اغلب انقلابيون بحرين را شيعيان تشكيل ميدهند و از همينرو، ايالات متحده در كوتاه مدت سناريوي سوم را انتخاب نموده است. اين كشور از دولت بحرين تا جايي حمايت ميكند كه توازن ميان آن و اپوزيسيون بر هم نخورد و در اين شرايط به دنبال راههايي براي ايجاد چرخش گفتماني در خيزش ملت بحرين از بيداري اسلامي به ليبرال دموكراسي است. از اينرو، سعي دارد با رهبران انقلاب وارد تعامل شود. با اين حال سياست يك بام و دو هوا در محيط بيثبات خاورميانه كه ثبات در آن بيش از عناصر سيستمي، به افراد وابسته است، ضرورت گذار آمريكا از اين سناريو را مسجل ميسازد.