الوقت- هرچند دیدگاه استراتژیک داوود اوغلو این بود که ترکیه باید از طریق به کارگیری روابط اقتصادی نزدیک با حکومت های استبدادی منطقه، پرستیژ خود را در میان ملل منطقه بالا ببرد. اما به یکباره بادهای تغییر شروع به وزیدن کرد، و ترکیه باید از احزاب اسلام گرایی که در حال قدرت گیری بودند، حمایت می کرد، یعنی آنهایی که از حمایت گسترده در سطح خاورمیانه بهره می بردند. داوود اوغلو تصور داشت که محال ممکن است که ترکیه به عنوان یک کشور غیرعربی در خاورمیانه ای که مرهون ناسیونالیسم عربی است، دچار تزلزل شود. از این روی، قبل از خیزش های عربی، ترکیه از رژیم ها و طرف های اسلام گرا در هرجایی که حکومت می کردند، حمایت می کرد.همچنانکه آنکارا روابطی را با رژیم اسلام گرای عمرالبشیر در سودان برقرار کرده بود. این کشور همچنین حمایت نکوهشبرانگیزی از تابعان حزب اخوان المسلمین همچون حزب اسلامی عراق و حماس در فلسطین نمود. برهمین اساس نیز، هرگاه چنین احزابی در موقعیت پر مخاطره ای قرار می گرفتند، ترکیه روابط دوستانه ای را با اسد در سوریه، مبارک در مصر و قذافی در لیبی به کار می گرفت.
همزمان با شروع گذار سال 2011 در خاورمیانه، داود اوغلو شاهد براندازی حکومت بن علی در تونس و مبارک در مصر بود. با فروکش کردن تنش های داخلی در مقابل این حوادث دگرگون کننده، ترکیه همچون یک اصلاح گر رفتار نمود، یعنی یک بازیگر نهادینه گر نظم که مسبب تفوق اسلام سیاسی در منطقه خواهد شد. اما به زودی شرایط برای آنکارا تغییر کرد و مشخص شد که ترکیه برای تحمیل بلند پروازی های هژمونیک منطقه ای خود ناتوان است، به عبارتی سیاست خارجی بلندپروازانه ای که او ساخته بود، شروع به تحلیل رفتن کرد. هرچند که غرور کاذب وی نیز تا حدزیادی منجر به گمراهی آن شد. بنابراین، مدل ترکی که تقریبا تمام بازیگران بزرگ منطقه ای را در اوائل سال 2011 دربرمی گرفت، یک سراب از کار درآمد. امیدهای بین المللی نیز که بر روی ترکیه برای هدایت رژیم های نوظهور به سمت مدنیزه شدن سرمایه گذاری کرده بود، به شکل تلخی رها شد.
در این میان، سیاست های خردمندانه آنکارا در سالهای آغازین همچون رفتن به سمت رفتارهای فراقومیتی و عدم دخالت در مسائل داخلی کشورهای همسایه به سرعت افول کرد. هیچ جا بیش از سوریه نزول این روند قابل مشاهده نبود. بعد از تلاش های بیهوده برای متقاعد کردن بشار اسد به منظور ایجاد آزادی، ترکیه یک خط جنگ طلبانه را در برابر رژیم اسد اتخاذ کرد. براین اساس، ترکیه نه تنها خشونت این رژیم را به انتقاد گرفت، بلکه مسیرخیزش اخوان المسلمین سوریه به عنوان بازیگر سیاسی را تسهیل کرد. آنکارا در کنار قطر و عربستان سعودی از ارتش آزاد سوریه حمایت می کرد، متمایل به اعضا اخوان المسلمین بود و در نتیجه به یک طرف اصلی در جنگ داخلی همسایه اش تبدیل شد. هرچند که هم ساز شدن با حکومت های ستمگری همچون عربستان و قطر ادعای ترکیه مبنی بر ایجاد دموکراسی در سوریه را به طور جدی زیر سوال برد.
دولت ترکیه با تعجیل بر کنارزدن رژیم سوریه، چشمش را بر روی فعالان رادیکال یعنی جهادگرایان خطرناکی بست که بدون هیچ ممانعتی از مرز می گذرند. این شبه نظامیان، عموماٌ از طریق مرزهای ترکیه و سوریه، وارد خاک سوریه می شوند، مسیری که به عنوان بزرگراه جهادی شناخته می شود. اما تبعات جنگ بیش از انتظار ترک ها بود و آنها را در دام قومی گرایی انداخت، به نحوی که ترکیه تحت عنوان کمپ سنی شناخته شد. با افزایش تحرکات نظامی سوریه و شکست ترکیه در متقاعد کردن متحدانش برای مداخله در این کشور، شکاف بزرگ میان بلندپروازی های آنکارا و ظرفیت های آن ایجاد شد.
در مجموع باید گفت که سیاست های خاورمیانه ای حزب عدالت و توسعه در پی قیام های عربی سال 2011 ، در تضاد با اکثر منافع ژئوپلتیکی سنتی ترکیه قرار گرفت. اولویت های داوود اوغلو که تحت حمایت اردوغان عمل می کرد، از عمل گرایی سابق آنکارا دور شد و این امر سبب شد تا ملاحظات ایدئولوژیک، سیاست را هدایت کند. در طی سالهای گذشته، توسعه طلبی ژئوپلتیکی ترکیه، گفتمان سطحی دموکراسی این کشور را بی اعتبار ساخت، که از نشانه های آن می توان به عملکرد ضد دموکراتیک داخلی دولت ترکیه و همچنین حمایت تاکتیکی این کشور از نیروهای غیر دموکراتیک در منطقه بویژه در سوریه و عراق اشاره کرد.
چیدن این قطعات در کنار یکدیگر، احتمالا باعث خواهد شد تا ترکیه به سمت سنت واقعگرایی سیاست خارجی خود بازگردد. براین اساس ترکیه در سالهای پیش رو به دنبال بازسازی موقعیت خود در مسیر های متعارف تر و ترمیم روابط با قدرت های کلیدی منطقه خواهد بود.
جواد مددی