الوقت: در روزهای اخیر موضوع استعفای داوود اغلو از پست نخست وزیری کشور ترکیه و اختلافات او با اردوغان به مهمترین سوژه رسانهها و تحلیلگران مسائل سیاسی خاورمیانه تبدیل شده است. غالب بررسیها محورهای اختلاف و نزاع میان داوود اغلو و اردوغان را در قالب برخی امور همانند تغییر نظام سیاسی، تصمیمگیرهای مستقلانه داوود اغلو بدون بازگشت به رای اردوغان، اختلافنظر در مورد تعامل با مساله کردها در ترکیه و اختلافنظر در ارتباط با موضعات سیاست خارجی ترکیه مورد بحث قرار میدهند. در این میان آنچه که از دید قریب به اتفاق تحلیلگران نادیده انگاشته شده است تحلیل بُعد دانشگاهی و تئوریسین سیاست بینالملل بودن داوود اغلو در ایجاد اختلافنظر با اردوغان است. غالب تحلیلها بر این امر تاکید دارند که داوود اغلو در مقام انسانی دانشگاهی در برابر اردوغان استقلال رایای را برای خود قائل است؛ اما در ارتباط با این موضوع و اصول تئوریک دکترین او نیز شرحی ارائه نمیشود. از این رو، در نوشتار حاضر بر آنیم که شرحی مختصر را بر دکترین عمق استراتژیک داوود اغلو داشته و مبانی اختلافاتات اخیر را با توجه به تز داوود اغلو در عرصه واقع قابل فهم نماییم.
تشکیل حزب عدالت و توسعه در سال 2001 و متعاقب آن به قدرت رسیدن این حزب پس از پیروزی در انتخابات نوامبر 2002، تغییر عمیقی را در رویکرد و روند سیاستگذاری خارجی دولت ترکیه به همراه داشت. داوود اغلو با تأکید بر پتانسیلهای بالقوه ترکیه در ابعاد جغرافیایی، تاریخی و هویتی خطمشی را از سیاست خارجی تدوین کرد که در آن از ترکیه به عنوان کشوری مرکزی در سیاست جهانی یاد شود. از نظر داوود اغلو، نباید ترکیه را در میان کشورهای وابسته به غرب یا حایل میان شرق و غرب همچون دوران جنگ سرد در نظر گرفت، بلکه ترکیه کشوری مرکزی است که از حوزه نفوذ قابل توجهی در مناطق جعرافیایی مجاور خود و حتی فراتر از آن برخودار میباشد. این دیدگاه بر چند اصل اساسی استوار است که مهمترین آنها عبارتند از:
1- به حداقل رساندن تنش با همسایگان: این خطمشی جدید نه تنها به معنای انتقاد از سیاستهای قبلی بلکه به مفهوم ایجاد چارچوب مثبت و سازندهای از چشماندازهای آینده است.
2- سیاست خارجی چندجانبهگرایانه: این رویکرد بر مکمل بودن تعاملات بین مناسبات جدید ترکیه و روابط با متحدان قدیمی خود صحه میگذارد. بنابراین با این استدلال میتوان به این نتیجه رسید که روابط روبهافزون ترکیه با ملل خاورمیانه و روسیه با مناسبات استراتژیک و راهبردی این کشور با ایالات متحده و اتحادیه اروپا در تناقض نیست.
3- تاکید بر اهمیت میانجیگری ترکیه در در مناقشات منطقهای و جهانی: بدین معنی که آنکارا این توان را دارد که در راستای ارتقای صلح و ثبات در مناطق مختلف جعرافیایی مبادرت به انجام اقداماتی نماید.
4- امنیتزدایی (Desecuritization) از سیاست خارجی یا به عبارت بهتر استفاده از ابزارهایی قدرت نرم همچون دموکراسی، وابستگی متقابل اقتصاد و نفوذ فرهنگی: براساس رویکرد فوق ترکیه بازیگری است که میتواند با همه دولتها و ملتها در تعامل و همکاری باشد. در این شرایط قدرت ترکیه از توانمندیهای نظامی این کشور نشئت نمیگیرد، بلکه از دموکراسی و قدرت اقتصادی آن حادث میشود.
داوود اغلو در کتاب عمق استراتژیک که به سال 2001 منتشر شد؛ رویای استراتژیک اش را درباره ترکیه مورد بررسی جزئی قرار میدهد. او معتقد است که ترکیه به خاطر تاریخ و موقعیت جغرافیاییاش از یک عمق استراتژیک برخوردار است و کشور خود را در زمرۀ گروه اندکی از کشورها قرار میدهد که معروف به کشورهای مرکزی هستند. اغلو عنوان میکند ترکیه نباید از نقش منطقهای خود در بالکان و یا در خاورمیانه راضی باشد؛ چون این کشور یک قدرت مرکزی است نه یک قدرت منطقهای. به همین خاطر باید به طور همزمان در چندین منطقه نقش راهبری داشته باشد؛ نقشی که به آن یک اهمیت جهانی و استراتژیک میدهد.
در دیدگاه داوود اغلو ترکیه یک کشور خاورمیانهای، بالکانی، قفقازی، آسیای مرکزی، مدیترانهای و متعلق به خلیج فارس و دریای سیاه است که میتواند به طور همزمان نفوذ خود را در این مناطق به کار برد و داعیهدار نقش جهانی و استراتژیک در دنیا شود. به همین دلیل او مفهوم رایج از ترکیه را به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب رد میکند؛ چون بر این باور است که بر اساس این دیدگاه ترکیه ابزاری برای پیشبرد منافع استراتژیک سایر کشورها خواهد بود. بر اساس این منطق ترکیه باید آن تصور میلیتاریستی از خود که بر اساس نیروی نظامی مستحکم استوار بود و نیز پیشینهای که از حاکمیت نظامیان بر روابط میان دولت و جامعه وجود داشت را از میان بردارد و در مقابل باید در پی ارتقای همکاریهای اقتصادی منطقهای، مشارکت گسترده در حل و فصل صلحآمیز اختلافات منطقهای باشد تا بهانهای برای ورود قدرتهای فرامنطقهای و مداخلات آنها برای ناامن کردن منطقه فراهم نشود .
داوود اغلو برای خروج از آن چه که او آن را سالهای دهه 90 مینامد، دو وضعیت را برای ترکیه در جهت نیل به موفقیت در انگیزههای جهانیاش، پیشبینی میکند. مورد اول به ماهیت و بافت سیاست در داخل اشاره دارد؛ در حالی که بحث دوم به بررسی روابط آن با همسایگان میپردازد. بدین مضمون که در حوزه سیاست داخلی ترکیه باید مشکل خود را با کردها حل کند و شکاف ایجاد شده مابین عناصر اسلامگرا و سکولارسیت را در جامعه از میان بر دارد. داوود اغلو از حل و فصل تنشهای فیمابین بر مبنای معیارهای دموکراتیک حمایت میکند. او معتقد است اگر به یک راهحل پایا و منصفانه در مورد کردها برسیم که در آن حقوق اقلیتهای کرد تضمین شود و یک اجماع همگانی دربارۀ رابطۀ سکولاریسم و بخش های مختلف جامعه ترکیه حاصل گردد، آن وقت قابلیتهای استراتژیک ترکیه شکوفا خواهد شد. نبرد مسلحانه با کردها، بیش از سی سال است که ادامه دارد و جان سی هزار نفر را گرفته؛ جامعه ترکیه را چند قطبی کرده و بار بسیار سنگینی بر بودجه آن تحمیل نموده و از پیشرفت اقتصادی بخشهای واقع در شرق و جنوب شرقی ترکیه کاسته است. تقابل میان گروههای سکولاریست و اسلامگرا از انتخابات ریاست جمهوری سال 2007 به میزان قابل ملاحظهای رسیده و انسجام اجتماعی و کارآمدی دولت را با خطر مواجه کرده است.
در حوزه بینالمللی نیز داوود اغلو استدلال میکند؛ ترکیه باید تمام اختلافات دوجانبه خود را که در روابط فیمابین این کشور با همسایگانش خلل ایجاد نموده است؛ رفع نماید. او با بهرهگیری از سیاست منازعه صفر (Zero-Problem) یا به حداقل رساندن تنش با کشورها بالاخص کشورهای همسایه و مجاور اعلام میدارد که در دهههای گذشته ترکیه فرصتها و اقدامات مهمی را در درگیری خود با همسایگان مجاور به هدر داده است. ترکیه برای این که بتواند به یک رهبر منطقهای تبدیل شود و یک نقش استراتژیک و جهانی را بازی کند، باید بر ترسهای خود نسبت به کشورهای منطقه فایق آید و روابط دوستانهای را با آنها برقرار نمایند. هدف اصلی سیاست خارجی ترکیه باید حل تمامی مخاصماتی باشد که سبب سکون دیپلماتیک آن در گذشته شده است و در این صورت میتواند به دنبال پیگیری سیاستهای جهانی خود باشد.
بر اساس منطق عمق استراتژیک شرق و غرب، سکولاریسم و اسلامگرایی، تمدن و عقبماندگی همه در ترکیه به هم میرسند. ترکیه گرچه اتحادهای سیاسی و نظامی مستحکمی با ایالات متحده و اسرائیل دارد، اما روابط دوستانه خود را با ایران و سوریه حفظ میکند. هدف از سیاست خارجی Zero-Problem حفظ روابط به بهترین وجه با همسایگان و بازیگران منطقهای و بینالمللی است. این سیاست با خطمشی سیاست خارجی کمالیستها در انطباق بوده و در واکنش به بیباتی سیاست منطقهای و واقعیتهای سیستم جهانی پس از جنگ سرد بوده است.
با نظر به آنچه در ارتباط با اصول و منطق حاکم بر دکترین عمق استراتژیک احمد داوود اغلو از نظر گذشت میتوان به صراحت اظهار داشت که طی یک سال اخیر برنامهها و استراتژی سیاست خارجی ترکیه کاملا در مسیر خلاف دکترین موردنظر او پیش رفته است. در عرصهی داخلی شاهد هستیم که بر خلاف تئوری داوود اغلو سیاست مشت آهنین (مبارزه مسلحانه) در مقابله با کردها مجددا از سر گرفته شده و موجی از فضای ناامنی و بازداشتها بر کشور ترکیه حاکم شده است. همچنین، در عرصه منطقهای و بینالمللی نه تنها اصل اساسی منازعه صفر از سوی اردوغان نادیده گرفته میشود؛ بلکه امروزه آنکارا با موجی از منازعات و اختلافات دیپلماتیک با کشورهای همسایه و قدرتهای بینالمللی مواجه میباشد. در نتیجه این مشکلات در 6 ماه اخیر داوود اغلو تلاش زیادی را برای ترمیم رویکرد و اصول دکترین سیاست خارجی موردنظر خود انجام داد. در این مسیر دیدار با مسولین قدرتهای منطقهای به ویژه ایران را در دستور کار قرار داد و در عرصه بینالمللی نیز تعامل سازنده با اتحادیه اروپا، آمریکا و حتی سیاست تنش زدایی با مسکو را در پیش گرفت. در عرصه داخلی هم در سخنرانیهای مختلف بر ضرورت بازگشت به میز مذاکره با حزب کارگران کردستان سخن بهمیان آورد. مجموع این مسائل نشان میدهد که چگونه داوود اغلو از وضعیت فعلی سیاستورزی رجب طیب اردوغان ناراضی بوده است. همین مساله در نهایت اختلافنظر شدید اردوغان و حامیاناش با نخستوزیر منتخب را در پی داشت و نتیجه آن استعفای داوود اغلو بوده است.
آرمان سلیمی – داوود نظرپور