الوقت- درحالی که دولتهای عربی همجوار فلسطین، در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در غزه سکوت کرده و دشمن را به ادامه اشغالگری ترغیب میکنند اما هزاران کیلومتر دورتر در غرب کره زمین، کشورهای آمریکای لاتین، شجاعانه پرچم حمایت از فلسطین را برافراشتهاند به صورتی که گویی پیوندی تاریخی اما نانوشته لاتین تبارها را به فلسطینیان گره زده است.
بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه، واکنشهای شدیدی را نشان داده و کشتار زنان و کودکان فلسطینی را محکوم کردهاند. بولیوی که رهبری این جبهه ضد صهیونیستی را به دست گرفته است، روابط دیپلماتیک خود را با رژیم صهیونیستی قطع کرد و کلمبیا و شیلی در واکنش به نسلکشی در غزه سفیر خود را از تلآویو فراخواند.
نیکلاس مادور، رئیس جمهور ونزوئلا هم رژیم صهیونیستی را به ارتکاب نسل کشی علیه فلسطینیان در نوار غزه متهم کرد و خواستار مقابله جهانی با این جنایتها شد. دولت کوبا نیز نگرانی عمیق خود را نسبت به آنچه در غزه میگذرد ابراز کرد و گفت که این درگیریها نتیجه 75 سال نقض حقوق مردم فلسطین و سیاست تهاجمی و توسعهطلبانه اسرائیل است. کوبا خواستار راه حلی جامع، عادلانه و پایدار شد که به مردم فلسطین اجازه میدهد از حق تعیین سرنوشت خود استفاده کنند و یک کشور مستقل در مرزهای قبل از 1967 با پایتختی قدس شرقی تشکیل دهند.
همچنین، لولا داسیلوا، رئیس جمهور برزیل که به حمایت از آرمان فلسطین معروف است، با توجه به ادامه جنگ غزه اعلام کرد که درگیری بین اسرائیل و فلسطین یک جنگ نیست، بلکه یک نسل کشی است که توسط تلآویو علیه فلسطینیها انجام میشود. آرژانتین که بزرگترین جامعه یهودی در آمریکای لاتین را در خود جای داده است، نتوانست در برابر کشتار مردم بیدفاع غزه سکوت کند و حمله اشغالگران اسرائیل به جبالیا را محکوم کرد و گفت که هیچ چیز نقض قوانین بشردوستانه بینالمللی را توجیه نمیکند.
در سطح مردمی هم دهها هزار نفر در همبستگی با آرمان فلسطین در شهرهای مختلف آمریکای لاتین در تظاهرات و رویدادهایی شرکت کردند تا انزجار خود را با حمله مداوم اشغالگران به نوار غزه اعلام کنند.
اینکه چرا کشورهای آمریکای لاتین مسیحی مسلک، تا این حد با آرمان فلسطین عجین شدهاند و حتی در این مسیر از کشورهای اسلامی و به ویژه اعراب نیز پیشی گرفتند، سوالی است که پاسخ آنرا میتوان در صفحات تاریخ سیاسی جستجو کرد.
درد و رنج آشنا؛ آمریکای لاتین و زخم التیام نیافته استعمار
مردم آمریکای لاتین ترکیبی از مردم بومی (سرخ پوستان) و مهاجران هستند که هر دوی آنها در گذشته در معرض جنگهای استعماری و داخلی قرار گرفتهاند و به خاطر تجربه تلخ تاریخی که داشتند با همه مسائل بشردوستانه همدل هستند. این همبستگی به دلایل متعددی برمیگردد که برجستهترین آنها این است که مردم آمریکای لاتین در معرض انواع بیعدالتی، نژادپرستی و آزار و اذیت قرار گرفتند، مشابه آنچه که مردم فلسطین در حال حاضر در معرض آن هستند، بنابراین آنها از عدالتی حمایت میکنند که توسط اشغالگران از میان رفته است. بومیان آمریکای لاتین هم به عنوان بخشی از استعمار اروپایی، همچنان با میراث اشغالگری، غارت ثروت به دست استعمارگران، قتل و کشتار به دست نیروهای متهاجم در سرزمینهای آبا و اجدادی و تبعیض نژادی دست و پنجه نرم کرده و در این زمینه با ملت فلسطین همدرد هستند.
به گزارش سایت الخلیج، مانوئل رایران، کارشناس روابط بینالملل میگوید:«جنبشهای مترقی در آمریکای لاتین به موضوع فلسطین به عنوان استعمار زدایی مینگرند. آنها به این علت همذات پنداری میکنند زیرا بسیاری از نابرابریها که امروزه در آمریکای لاتین دیده میشود از استعمار به ارث رسیده است». افزایش همذات پنداری بومیان آمریکای لاتین با مردم فلسطین، درحالی است که برخی تحلیلگران سیاسی مانند «سیسیلیا بائزا» گفتهاند که گروههای بومی حتی نقش رهبری را در حمایت از آرمان فلسطین برعهده گرفتهاند.
برخلاف برخی رژیمهای سازشگر عرب که اعتراضات مردمی علیه جنایات صهیونیستها در کشورهایشان را ممنوع کردهاند، در آمریکای لاتین همبستگی با آرمان فلسطین از خود لاتین تبارها نشأت میگیرد و خود دولتها اعتراضات علیه اسرائیل را سازماندهی میکنند.
به گزارش سایت «البلد»، «بخشی از مردم آمریکای لاتین از آفریقا آمده و سیاهپوست هستند و به همین دلیل هنوز هم احساس نژادپرستی علیه سیاهپوستان در بین آنها وجود دارد و آنها نیز همانند فلسطینیها در گرفتار شدن در ظلمهایی مانند تبعیض نژادی و دیوار جدایی در سرزمینهای اشغالی، اشتراک دارند».
از سوی دیگر، جامعه فلسطینی و عرب تبار در آمریکای لاتین هم در ترغیب این کشورها به حمایت از فلسطین نقش محوری دارند. به گزارش الجزیره، «تعداد زیادی از شهروندان عرب الاصل در آمریکای لاتین وجود دارد که بالغ بر 25 میلیون شهروند است که 12 میلیون نفر از آنها در برزیل هستند که بیشتر آنها لبنانی و سوری الاصل هستند، در حالی که تعداد یهودیان کمتر از 96 هزار نفر است. برخی برآوردها همچنین نشان میدهد که تعداد شهروندان فلسطینی الاصل در شیلی 400000 نفر است، درحالی که تنها 30000 یهودی در این کشور وجود دارد و در آرژانتین 3.5 میلیون شهروند عرب الاصل در مقایسه با تنها 182000 یهودی وجود دارد و این بدون شک بر مواضع دولتهای این قاره در قبال اسرائیل تأثیر میگذارد».
به گزارش سایت «عربی 21» در کشوری مانند شیلی حداقل حدود 500000 شهروند فلسطینی الاصل وجود دارد و خیابانهایی به نامهای فلسطینی و یک تیم فوتبال به نام فلسطین وجود دارد. فلسطینیهای تأثیرگذاری هم هستند که برخی از آنها پستهای دولتی و مشاغل مهمی در شهرداریها دارند. در برزیل نیز شهر فلوریاناپولیس در جنوب این کشور به نام نابلس نامگذاری شده است و نشان میدهد که حمایت از فلسطین در آمریکای لاتین به یک آرمان تبدیل شده است.
مردم آمریکای لاتین میراث جنگ سرد و اقدامات ظالمانه آمریکا در حمایت از دیکتاتورهای نظامی در انقیاد ملتهای این قاره و سرکوب جنبشهای چپ را به یاد دارند و در دهه 1950 زمانی که دیکتاتورهای نظامی با کمک آمریکا قدرت را در این قاره به دست گرفتند، به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر و گسترش روابط سیاسی و امنیتی با تلآویو هم رونق گرفت. اما دیری نپایید که موج جنبشهای آزادی خواهی برای گسستن از آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم شروع شد، و متعاقب آن افکارعمومی این منطقه هم حمایت از آرمان فلسطین را در پیش گرفتند. زمانی که نیروهای دموکراتیک علیه رژیمهای استبدادی که توسط ایالات متحده حمایت و تامین مالی میشدند، میجنگیدند مردم عادی آمریکای لاتین وضعیت اسفناک فلسطینیها را درک میکردند و به مبارزه آزادیبخش آنها پیوستند.
اولین چراغ سیاسی حمایت از مردم فلسطین را فیدل کاسترو، رهبر فقید کوبا روشن کرد که در سال 1973 اولین کسی بود که روابط این کشور با رژیم صهیونیستی را قطع کرد و این موج ضد صهیونیستی به تدریج در سایر کشورهای آمریکای لاتین هم کم و بیش رواج پیدا کرد.
موضع آمریکای لاتین در حمایت از مسئله فلسطین، منعکس کننده تغییرات بنیادین در جهتگیری کشورهای آن است که در اوایل نیمه دوم قرن گذشته نقش غیرقابل انکاری در تحکیم موجودیت جعلی رژیم صهیونیستی در سازمان ملل داشتند.
ظهور احزاب چپ
نکته دیگری که به افزایش موج حمایت از آرمان فلسطین در آمریکای لاتین کمک کرده است به ظهور احزاب چپ در این کشورها برمیگردد. اکثر کشورها توسط دولتهای چپ اداره میشوند که از جهات مختلف اندیشه استعماری و سرگوبگر صهیونیستی را جلوه کامل و بارزی از امپریالیسم و سرمایه داری غربی میدانند که به شدت نیز از سوی دولتهای سرمایه داری غربی، شرکتهای تسلیحاتی بزرگ آمریکایی و بانکها و سازمانهای بین المللی تحت رهبری غرب مورد حمایت قرار میگیرد.
به قدرت رسیدن جنبش چپ در تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین در اواخر قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، نقطه عطف بزرگی در موضع این قاره در مورد مسئله فلسطین بود، زیرا ظهور چپ به روندهای استقلالطلبانه روزافزون در سیاست خارجی کشورهای منطقه که به دنبال رهایی از رابطه وابستگی از آمریکا بودند، کمک کرد. در این زمینه، دولتهای چپ رابطه خود با رژیم صهیونیستی را در چارچوب متحد و شریک ایالات متحده در بسیاری از عملیاتهای مقابله با نیروهای چپ و جنبشهای آزادیبخش ملی در آمریکای لاتین ارزیابی کردند.
موضوع بازپس گیری حقوق بومیان، مبنایی در تفکر چپ است، زیرا مردم بومی در کشورهای آمریکای لاتین هم پیشتر توسط استعمارگران غربی در معرض نابودی قرار گرفته بودند و این تا حدودی شبیه به مسئله فلسطین است.
رژیم صهیونیستی به سمت دولتهای راست افراطی متمایل شده است و چپ جدید آنرا بخشی از پدیده استعمار نو میداند و چپ آمریکای لاتین آنرا عامل فقر و آزار مردم جهان سوم و بومیان این منطقه میپندارد.
به گزارش الجزیره، جهاد یوسف، نایب رئیس اتحادیه فلسطینیهای آمریکای لاتین، درباره افزایش حمایتهای آمریکای لاتین از ملت فلسطین گفت:«میراث جنگ سرد رهبران چپ آمریکای لاتین را به همدردی با آرمان فلسطین واداشته است. چرا که اسرائیل نقش خاص خود را در دوره جنگ سرد آمریکای لاتین ایفا کرد و به عنوان یک دلال عمده اسلحه برای دیکتاتورهای نظامی تحت حمایت ایالات متحده در مکانهایی مانند گواتمالا و آرژانتین خدمت میکرد و همین مسئله یکی از دلایل مخالفتهای مردمی با این رژیم است. بنابراین، امپریالیسم در آمریکای لاتین همان امپریالیسم در خاورمیانه است».
موضع همسو با ائتلاف شرقی
کشورهای آمریکای لاتین به دلیل چشیدن طعم تلخ امپریالیست غرب به ویژه آمریکا، سعی کردهاند سیاستهای جهانی خود را با متحدان شرق همسو کنند و در قضیه فلسطین هم این نگاه تا حدودی صدق میکند. عضویت این کشورها در اتحادیههای شرقی همانند «بریکس» به رهبری چین و روسیه، نوعی دهن کجی به سازمانهای برساخته غرب است.
رهبران آمریکای لاتین وقتی میبینند که چین و ایران و تا حدودی روسیه، مواضع تندی در قبال جنایات رژیم صهیونیستی در غزه گرفتهاند و خواهان مقابله جامعه جهانی با ماشین کشتار صهیونیستها هستند، آنها نیز برای همگرایی بیشتر در جبهه شرقی، حملات اسرائیل در غزه و مواضع حامیان غربی آنرا به چالش میکشند. این کشورها در بحران سوریه هم که آمریکا و اروپاییها تلاش کردند تا جهان را علیه دولت قانونی بشار اسد، بشورانند با آن همراه نشدند و در همسویی با سیاستهای روسیه و ایران، موضع حمایتی از دولت سوریه داشتند.
صدای حمایتی آمریکای لاتین از فلسطینیان، به دلیل گستردگی آن ممکن است در مهار تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه موثر بوده و این رژیم را در این قاره منزوی کند و این مایه شرمساری برای سازشکاران عرب است که نه تنها چشم خود را به روی جنایات اسرائیل بستهاند بلکه به گفته برخی تحلیلگران با کمکهای نظامی به تلآویو، دستشان به خون زنان و کودکان غزه هم آلوده است.