الوقت- خاورمیانه معاصر، عموما با تعابیری همچون پدیدهی اسرارآمیز، منطقه دسیسه و جنگ، گهواره تروریسم، افراط گرایی مذهبی و حاکمیت وحشیانه توصیف می شود. در حال حاضر، و بهخصوص پس از حادثه یازده سپتامبر پدیده تروریسم و افراطگرایی در منطقه رشد زیادی کرده است و گروههای افراطی زیادی از جمله القاعده، طالبان، النصره و داعش موجودیت یافتهاند. که هر کدام به صورتی متفاوت در منطقه عمل کرده و اهداف متفاوتی را درمنطقه دنبال میکنند که این امر باعث تنش و بیثباتی در منطقه شده و رعب و وحشت را در آن ایجاد کرده است. این منطقه میتواند به خوبی موازنه قدرت را به نفع قدرتهای بزرگ و یا بر ضرر آنها برهم زند. کشمکش برای سلطه بر کشورهای خاورمیانه یکی از عناصر کلیدی در تجزیه و تحلیل روابط بینالملل در دوران جنگ سرد بوده که به اشکال مختلف خودنمایی میکرد، که امروزه مقوله خاورمیانه و معضلاتش بیشتر مورد توجه نخبگان است. در این منطقه از جهان همیشه قدرتهای بزرگ برای خود منافع ارزشمندی را قائل هستند.
زمینهی حرکتهای اعتراضی و بنیادین در خاورمیانه را در واقع باید در دو دسته عوامل تاریخی و تسریع کننده دانست. عوامل تاریخی را میتوان در مجموعهای از پارادوکسهای حل نشده و متراکمی دانست که همواره با دولت مدرن عرب همراه بوده و زمینهی ریزش مشروعیت آن را فراهم کرده است. تضادهایی چون اسلامگرایی و سکولاریسم، ملیگرایی میهنپرستانه و قومیتگرایی امتمحور، ناسیونالیسم عربی و اسلامگرایی و سلطانیزم ( رژیم اقتدارگرا) و دموکراسی و نیز ناتوانی در اولویتدهی بلندمدت به یکی از مولفههای توسعه یا امنیت، استقلال یا آزادی و استقلال نسبی و یا وابستگی مطلق.
از مواردی که میتوان به عنوان عامل تسریعکننده این تحولات نام برد، سقوط دیکتاتورهای مصر و تونس بود که الگویی به ملتهای عرب داد که بر اساس آن ملتها میتوانند با وحدت و طرح مطالبات روشن در مقابل قدرتمندترین و پلیسیترین رژیمها بایستند. ارمغان دگرگونی تونس و تاثیر آن همان عامل تسریعکننده بود که با ایجاد خودباوری در میان تودهها و نخبگان مخالف عرب، امکان ایجاد تغییر را مطرح میسازد. به عبارتی دیگر، کم کم ملتهای کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا احساس نوعی حقارت از وابستگی به قدرتهای بزرگ را دریافتند و برای مقابله با این حقارت و مهمتر از آن برای دستیابی به حقوق از دست رفته خود دست به کار شدند و بر علیه دولتهای خود قیام کردند. در سه چهار سال گذشته، منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا عرصهی تحولات سیاسی و اجتماعی قابل توجهی شده است که پایههای ساختار سیاسی و فضای فرهنگی آنها را به شدت دگرگون کرده است.
جنبشهای جهان عرب که از اواخر 2010 آغاز شد مفروضات بسیاری را در مورد خاورمیانه، نظم و امنیت منطقهای زیر سوال برد. قدرت جنبش اعتراضی مردم که از تونس به دلیل مصادره شدن چرخ دستی بوعزیز، دست فروش تونسی توسط پلیس و سپس خودسوزی او شروع شد به سرعت به دیگر کشورهای خاورمیانه از جمله یمن، مصر، لیبی، بحرین، سوریه و... سرایت کرده است. با شروع انقلابهای جهان عرب ساختار قدرت در این کشورها شروع به تغییر کرد و افکار عمومی سرکوب شده راه خود را پیدا کردند. معادله قدرت در بسیاری از کشورها از جمله تونس، مصر، لیبی، بحرین، سوریه و ... دگرگون شده و مردم خواهان احیای حقوق از دست رفته خود میباشند. در حال حاضر تحولات خاورمیانه باعث برهم خوردن نظم امنیتی منطقه و محیط امنیت داخلی کشورهای این منطقه شده است. به نظر میرسد بحرانی که از اواخر سال 2010 دامن گیر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا شده بحرانی است که طی سالهای گذشته به خاطر وجود نظامهای مستبد و وابسته که هیچگونه منافعی برای شهروندان خود قائل نبودند ایجاد گردیده و یکباره انبار پر از باروت این مناطق را به آتش کشیده است.
آرام حسن زاد