الوقت- درحالی که مقامات بحرینی و اماراتی که پیشگام عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی بودند سعی دارند اینگونه وانمود کنند که همه اعضای خاندانهای سلطنتی با این اقدام موافق بوده و اجماع کلی در این زمینه وجود دارد اما هر چه زمان میگذرد واهی بودن این ادعاها بیشتر آشکار میشود. برکناری مای خلیفه، وزیر فرهنگ بحرین که اخیرا به دلیل دست ندادن با سفیر رژیم صهیونیستی در منامه، توسط حاکم بحرین برکنار شد نشانهای از بروز اختلافات در بدنه خاندان سلطنتی رژیم آل خلیفه بود، اقدامی که اگرچه باب میل حاکم بحرین نبود اما افکار عمومی منطقه که مخالف شدید عادی سازی هستند کمپینی را در همبستگی با این مقام بحرینی که شجاعت به خرج داده بود به راه انداختند.
روزنامه الاخبار لبنان در گزارشی درباره بروز اختلاف عمیق در بین خاندان عربی خلیج فارس درباره عادی سازی روابط با تلآویو، نوشته است. کاری که وزیر فرهنگ بحرین انجام داد، درگیریهای پنهانی را در میان خانوادههای حاکم در خلیج فارس بر سر موضوع رابطه با اسراییل را آشکار کرد، زیرا همه این خانوادهها دارای جناحهایی هستند که عادیسازی را رد میکنند، اگر نه به دلایل اصولی، به دلایل مرتبط با آنها. به ویژه اینکه بسیاری از رژیمهای خلیج فارس در مرحله انتقالی در سطح مشروعیت و پوشش امنیتی برای موجودیتشان قرار دارند. در مورد بحرین و امارات، پس از توافق دو کشور برای استقرار سامانههای راداری دشمن در خاک خود، اولین پوشش امنیتی اسرائیل ایجاد شد. عربستان سعودی نیز با توجه به اقدامات اخیر خود برای عادی سازی، ممکن است از این مسیر دور نباشد.
این گزارش درحالی است که تاکنون تصور میشد که فقط مردم این کشورها با روند عادی سازی مخالف هستند اما اکنون به خوبی مشخص شد که علاوه بر افکار عمومی، شکاف در بین خاندانها نیز وجود دارد.
اگرچه رژیم آل خلیفه با تلآویو روابط خوبی دارد اما صهیونیستها بحرین را کشور امنی برای شهروندان خود نمیدانند، زیرا آل خلیفه هیچگونه مشروعیتی در بین مردم بحرین ندارد. بنابراین، اگر شکافها در بین آلخلیفه گستردهتر شود به دلیل ضعف حکومتی و نداشتن پایگاه مردمی، به راحتی در برابر بحرانهای امنیتی زانو خواهد زد. بسیاری از خاندانهای حاکم در شیخ نشینهای عربی به شکل موروثی و استخلافی اداره میشوند و بنابراین، همه اعضای خاندان مترصد فرصتی برای رسیدن به قدرت هستند و اختلافات میتواند فرصت خوبی برای دیگر رقبا باشد تا بتوانند شانس خود را برای رسیدن به تاج و تخت امتحان کنند لذا همواره اختلافات اگر در ظاهر هم بروز نکند در باطن همچون آتش زیر خاکستر باقی خواهد ماند و در برهه خاصی میتواند خود را بروز دهد. لذا حاکمان وقت، اگر از سوی دیگر اعضای سلطنتی احساس خطر کنند و رفتارهای آنها را در تضاد با سیاستهای خود تشخیص دهند، به تسویه حسابهای شخصی دست میزنند تا صداهای مخالف را خاموش کنند و این مسئله در تاریخ خاندان آلخلیفه بیش از هر جای دیگری وجود داشته است. زیرا که این خاندان، قبیله تحمیلی از خارج هستند و به شدت پایههای حکومتیشان متزلزل است.
شکاف گسترده در بین خاندان امارات
علاوه بر خاندان آل خلیفه که شکافهای درون حکومتی آن بر همگان آشکار شد، امارات و عربستان سعودی هم از این قاعده مستثنی نیستند. امارات که بانی عادی سازی اعراب در منطقه بود، وضعیت بدتری از بحرین دارد زیرا در این کشور تنها یک خاندان نیست که براین شیخ نشین حکومت می کند و قبایل مختلفی حضور دارند که همواره با یکدیگر چالشهای اساسی بر سر ساختارهای سیاسی و اقتصادی دارند. اگر چه محمد بن زاید، حاکم امارات در راس هرم قدرت ابوظبی قرار دارد و به نوعی سکان هدایت این کشور را در دست دارد اما در دیگر شیخ نشینهای امارات هم افرادی از سایر قبایل حضور دارند که از قدرت و نفوذ بیشتری برخوردارند.
آنگونه که الاخبار توصیف کرده است حاکمان امارات بر سر عادی سازی همگرا نبودند، زیرا خانواده القاسمی در شارجه علناً مخالفت خود را با آن اعلام کردند، بدون اینکه بر روابط خود با محمد بن زاید تأثیر بگذارد. خاندان آلمکتوم در دوبی هم که به شدت با سیاستهای منطقهای بن زاید مخالف هستند، میتوانند در گسترش روابط با رژیم صهیونیستی چالشهای جدی جلوی حاکمان ابوظبی بگذارند.
مقامات امارات که در دو سال گذشته روابط خود با اسرائیل را در همه عرصهها تقویت کردهاند اما با این حال در برخی ارتباطات خود با صهیونیستها ملاحظاتی دارند و آنگونه که رسانهها میگویند اماراتیها تابستان امسال برای گردشگری به سرزمینهای اشغالی نرفتند و هر که به آنجا رفت مخفیانه، شرمزده و با لباس مبدل رفته است. این مسئله به خوبی اختلافات درون حاکمان امارات را نشان میدهد. نمونه بارز اختلافات در امارات اکنون بر سر تعیین ولیعهد این کشور است و محمد بن زاید تلاش دارد، با کنار زدن برادر خود، زمینه جانشینی پسرش را فراهم کند و این بخشی از پشت پرده نزاع بین سران خاندان حاکم در این امیرنشین است و نشان از جنگ قدرتی است که در بین خاندانهای حاکم در امارات وجود دارد.
سرنوشت مشابه در انتظار خاندان آل سعود
عربستان سعودی هم که زعامت جهان عراب را یدک میکشد بیش از سایر خاندنهای سلطنتی منطقه در معرض بحرانهای درون خاندانی در مورد عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی قرار دارد و در هفتههای اخیر صداهای مخالف زیادی از درون خاندان آلسعود در رابطه با این موضوع بلند شده است. به گفته مخالفان سعودی، پس از پخش تصاویر و فیلمهای شهروندان اسرائیلی که در موسم حج به مکه و مدینه سفر کرده بودند، یعنی اماکن مقدسی که غیر مسلمانان اجازه حضور در آن را ندارند، احساسات سعودیها را برانگیخت و نشان داد که اتفاق نظری در بین سعودیها برای برقراری روابط با رژیم صهیونیستی وجود ندارد. هر چند محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی تلاش میکند تا برای یافتن متحدان جدید در منطقه هر چه سریعتر روابط ریاض با تلآویو را عادی کند اما دیگر اعضای خاندان سلطنتی با این اقدام مخالف هستند. بر اساس گزارشها، دو سال پیش نشانههایی وجود داشت که خود سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان نسبت به تعجیل بن سلمان برای گشایش روابط با اسرائیل مخالفت کرده بود. پادشاه سعودی کماکان به تعهد ریاض نسبت به تشکیل کشور فلسطین پافشاری می کند و در این میان با ولیعهد اختلاف نظر دارد.
اگرچه افراد مسن و محافظه کار در خاندان سعودی که با سیاستهای بن سلمان همسو هستند از روند عادی سازی نیز حمایت میکنند اما برخی شاهزادگان جوان که در نقطه مقابل بن سلمان قرار دارند مخالف نزدیکی به اسرائیل هستند و شاید یکی از دلایل زندانی کردن شاهزادگان و از دور خارج کردن آنها از دایره قدرت در سالهای اخیر توسط بن سلمان، به خاطر مخالفتها با روند عادی سازی بوده است. هر چند گفته میشد در سفر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به عربستان، خبر عادی سازی روابط این کشور با اسرائیل اعلام خواهد شد اما عملا چنینی اتفاقی رخ نداد و هر چند در مراسم حج برخی وعاظ سعودی سعی کردند با سخنرانیهای خود رژیم صهیونیستی را تطهیر کرده و شرایط را برای عادی سازی هموار کنند اما با این حال به نظر میرسد خاندان آل سعود فعلا برای چنین طرحی آماده نیست و نشان میدهد هنوز مخالفان سرسختی وجود دارند که اجازه چنین سناریویی را نمیدهند وگرنه بن سلمان نشان داده که در تحقق برنامههایش خودرأی عمل میکند اما درباره عادی سازی به نظر میرسد نتوانسته نظر دیگران را جلب کند.
بن سلمان که در سودای رسیدن به تاج و تخت پادشاهی است نمیخواهد در زمانی که یک گام تا رسیدن به آرزوهایش فاصله دارد، ریسک کند و با روند عادی سازی همه چیز را به باد فنا دهد، چرا که در خاندان آلسعود افراد بانفوذی مثل محمد بن نایف، حضور دارند که منتظر لغزشی از سوی بنسلمان هستند تا دوباره خرقه ولایتعهدی را بر تن کند. بنابراین، این احتمال وجود دارد که بن سلمان تا زمان بر تخت نشستن روند عادی سازی را به تعویق بیندازد و در صورت قبضه تمام قدرت میتواند این برنامه را پیاده کند. از سوی دیگر، افکار عمومی عربستان هم به شدت با روند عادی سازی مخالف هستند، لذا عادی سازی در چنین شرایطی میتواند به بروز اعتراضات در عربستان منجر شده و راه رسیدن بن سلمان به قدرت را سخت کند. حتی امتیازات اخیر عربستان به رژیم صهیونیستی از جمله باز گذاشتن حریم هوایی این کشور به روی هواپیماهای صهیونیستی سبب شد تا بسیاری از مردم عربستان این اقدام را خیانت به آرمان فلسطین قلمداد کنند.
باتوجه به اینکه خاندان شیوخ عربی وراثتی و سنتی اداره میشوند و مشروعیتی در بین مردم ندارند، بنابراین بروز شکافهای جدی در بدنه خاندان سلطنتی، میتواند به فروپاشی از درون منجر شده و حتی به تغییر رژیم ختم شود. از آنجا که مردم در تعیین حاکمان خود هیچ دخل و تصرفی ندارند همین مسئله زمینه سرنگونی را هموارتر میکند.