الوقت- جدال میان فسطینیان با رژیم اشغالگر قدس یکی از پرسابقهترین و دامنهدارترین نزاعهای تاریخی در دوران معاصر را تشکیل داده است. در این میان، در حالی که کوششهای بینالمللی برای حل این بحران عمدتاً به دلیل عهدشکنی و اشتهای سیریناپذیر صهیونیستها برای بلعیدن اراضی فلسطینیان در سایه حمایتهای بیدرییغ غرب بیسرانجام و عقیم ماندهاند، جریانات فلسطینی حامی راه حل مذاکره و گفتگو با صهیونیستها روز به روز اعتبار و ارزش خود را در نزد ملت فلسطین و افکار عمومی جهان اسلام از دست داده است. این روند اگرچه در طول تاریخ مبارزه ملت فلسطین برای دفاع از آزادی سرزمینشان وجود داشته است اما شاید بتوان گفت ضربه مهلک بر پیکر جبهه سازشکاران در میان نیروهای فلسطینی به چند سال اخیر و اقدامات دوران ریاست جمهوری ترامپ بازمیگردد.
ترامپ با آشکارا در پیش گرفتن سیاست همیشگی آمریکا برای پایان دادن به مساله منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی از طریق کردن قربانی کردن فلسطینیان، از طرح معامله قرن رونمایی کرد که عملاً خط بطلانی بر همه آمال و آرزوهای سازشکاران برای دستیابی به امتیاز حداقلی و وطن فروشانۀ تقسیم فلسطین با متجاوزان صهیونیست بود؛ یعنی طرح دو دولتی که اساس توافق اسلو و طرح صلح عربی را تشکیل میداد.
حال در شرایطی که نقش فتح در تحولات فلسطین در حال کمرنگ شدن و محمود عباس رهبر این جریان در آستانه حذف از معادلات دارد، روز گذشته رئیس تشکیلات خودگردان در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل التیماتوم یک سالهای به رژیم صهیونیستی برای بازگشت به مرزهای 1967 (به عنوان مرز تعیین شده برای طرح دو دولتی) صادر کرد.
نیش بدون درد ابومازن
التیماتوم یکساله رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی به رژیم صهیونیستی به طور حتم باید با یک پشتوانه اجرایی همراه باشد تا بتوان نام آن را التیماتوم گذاشت. حال پرسش این است که چنین پشتوانه ای چیست و ابومازن در صورت به احتمال زیاد عدم اجرای این التیماتوم چه اقدامات تنبیهی برای صهیونیستها در نظر گرفته است که بتواند برای رژیم چالشآفرین باشد؟
در واقع ازآنجایی که جبهه عربی حامی سازش در تغییر رویکردی کاملاً آشکار به ملت فلسطین خیانت کرده و آشکار و پنهان به سمت عادی سازی روابط با صهیونیستها روی آورده اند، تنها گزینه محتمل در مورد ابزار فشار عباس بر صهیونیستها به لغو توافقات امنیتی با رژیم و حرکت تاکتیکی مجدد به سمت مذاکره با حماس و دیگر جریانات مقاومت برای برگزاری انتخابات سراسری، و در احتمالی کمرنگتر لغو به سمیت شناختن رژیم باشد. این گزینهها نیز، به دلیل تجارب گذشته صهیونیستها از تهدیدات پوشالی محود عباس در لغو توافقات با رژیم، از قدرت بازدارندگی چندانی برخوردار نیستند.
لذا در حالی که گزینههای چندانی نمیتوان به عنوان ابزارهای فشار تشکیلات خودگردان بر تل آویو در نظر گرفت به نظر میرسد که محمود عباس در پی آن است که بر اساس احساس خطر از حذف شدن در معادلات فلسطین و نگرانی از جایگاه خود در آینده، اصطلاحاً برای زنده کردن مذاکرات سازش به آب و آتش بزند. در این راستا میتوان به موضعگیری وزیر خارجه تشکیلات خودگردان در درخواست از صهیونیستها برای بازگشت برپای میز مذاکره در همان روز سخنرانی محمود عباس، و همچنین دیدار عباس با گانتس وزیر جنگ صهیونیستها در هفتم شهریور ماه گذشته با موضوع تداوم همکاریهای امنیتی و اقتصادی میان دو طرف اشاره کرد. در همین حال بر اساس گزارشها، مصر به سفارش آمریکا درصدد احیای مذاکرات سازش میان رژیم صهیونیستی و رام الله است.
این امر موجب شده تا نه تنها صهیونیستها از التیماتوم رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی کوچکترین هراسی به خود راه ندهند بلکه پس از سالها خوشخدمتی او را تحقیر و از به پایان رسیدن دوران او سخن بگویند.
اشتباه ابومازن آن است که برای احیای مذاکراتی تلاش میکند که سالهاست بی فایده و اساساً مضر بودن آن برای وضعیت ملت فلسطین به کررات اثبات شده است و درحالی که صهیونیستها با اطمینان از حمایتهای غرب حتی یک قدم از سرزمینهای غصب شده عقب نمیگذارد اما با دستاویز مذاکرات به تصرفات خود مشروعیت بخشیده و گرفتن ژست دیپلماسی برای جنایاتش علیه ملت فلسطین در عرصه بین المللی توجیه سازی میکند.
حال اگر وضعیت پاسخ صهیونیستها به شاخ و شانه کشیدن رئیس فتح و جریان سازش را با نحوه عکس العمل سران صهیونیستی از تهدیدات مقاومت در غزه مقایسه کنیم، که با کوچکترین تهدید موشکهای حماس لرزه بر اندام شهرکنشینان و سران صهیونیست میافتد و وضعیت فوق العاده امنیتی برقرار میشود، به خوبی میتوان فهمید چه نیرویی توان احقاق حق فلسطینیان و واداشتن متجاوز به عقبنشینی و دادن امتیاز را دارد.