سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
پرونده

صفر تا صد ماجراجویی‌های نظامی ترکیه در عراق

جمعه 17 ارديبهشت 1400
صفر تا صد ماجراجویی‌های نظامی ترکیه در عراق
بدون تردید هدف بلندمدت ترکیه در نگاه به ایجاد پایگاه نظامی و انجام عملیات در مناطق مختلف این کشور، در راستای هدف بلندپروازنه و آرزوی چند دهه‌ای آن‌ها برای اجرایی کردن پیمان میثاق ملی قابل خوانش است. سیاست‌مداران ترکیه همواره تحت عناوین و اظهارات مختلف از سودای خود برای پایان دادن به لوزان و انعقاد لوزان جدید پرده برداشته‌اند

 

الوقت – در چند هفته گذشته آغاز دور جدید حملات ارتش ترکیه، بار دیگر نگاه‌ها را به سوی تجاوزات سرزمینی این کشور در عراق معطوف کرده است. هر چند انجام حملات نظامی ارتش ترک در شمال عراق، سابقه‌ای چند دهه‌ای دارد اما در دو سال گذشته، تعداد و گستره حملات ترکیه به شکلی قابل توجه افزایش پیدا کرده و با وجود مخالفت‌های دولت عراق، تا کنون آنکارا بر تکرار و گسترش حملات نظامی خود به منطور نابودی گروهک تروریستی پ‌ک‌ک اصرار دارد.

دور جدید حملات ارتش ترکیه از 23 آوریل 2021 (3 اردیبهشت 1400) تحت عنوان عملیات «پنجه برق» و «چنگال رعد» علیه عناصر حزب کارگران کرد ترکیه (پ.ک.ک) در جریان است. در راستای اجرایی شدن این عملیات، سه تن از مقامات ارشد نظامی ترکیه شامل «خلوصی آکار» وزیر دفاع، «یاشار گولر» رییس ستاد کل ارتش و ژنرال «اومید دوندار» فرمانده نیروی زمینی ارتش ترکیه با تشکیل اتاق عملیات در شهر شرناخ ترکیه، مدیریت حملات را بر عهده دارند.

این عملیات در شرایطی صورت می‌گیرد که در یک سال گذشته، ارتش ترکیه عملیات‌های «پنجه عقاب»، «پنجه ببر» و «پنجه عقاب 2» را انجام داده است. اکنون اغلب ناظران سیاسی بر این باور هستند که دولت ترکیه همانند گذشته هدف ایجاد پایگاههای نظامی جدید در استان دهوک کشور عراق را پی‌گیری می‌کند. در همین زمینه سلیمان سویلو، وزیر کشور تریکه اعلام کرده است که همانند کاری که در سوریه انجام داده‌اند، قصد دارند در شمال عراق نیز پایگاه نظامی بسازد تا بر اوضاع نزدیکی مرزهایش کنترل داشته باشد.

با این اوصاف، در نوشتار تحلیلی و تحقیقی حاضر این مساله اساسی قابل طرح است که کمیت و کیفیت پایگاههای نظامی ترکیه در شمال عراق چگونه است و این کشور از حملات خود چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ مساله قابل طرح دیگر این است که قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای درگیر در کشور عراق چه راهبرد و نگاهی به حملات ارتش ترکیه دارند؟ در راستای پرداختن به این مسائل محوری نوشتار حاضر به سه بخش محوری قابل تقسیم‌بندی است. در بخش اول، چگونگی ورود ترکیه به خاک عراق و پایگاههای نظامی این کشور مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بخش دوم، اهداف ترکیه از ایجاد پایگاههای نظامی در کشور عراق در سه سطح بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت ارائه می‌شود. در بخش سوم نیز مواضع قدرت‌های درگیر در عراق شامل جمهوری اسلامی ایران، ایالات متحده آمریکا و کشورهای عربی مورد شرح و تحلیل قرار می‌گیرد.  

 

1- پایگاه‌های نظامی ترکیه در عراق

در پرداختن به موضوع پایگاه‌های نظامی ترکیه در کشور عراق در ابتدا ضروری است که روند آغاز تهاجمات سرزمینی آنکارا به مناطق شمالی این کشور مورد بررسی قرار گیرد و سپس به تعداد و گسترده پایگاه‌های نظامی ترکیه در کشور عراق پرداخته شود.

 

الف) تهدیدات پ‌ک‌ک ابزاری برای حمله به شمال عراق

در ارتباط با پی‌گیری بحث حملات نظامی ترکیه به شمال عراق و انجام عملیات نظامی توسط این کشور، به طور ویژه می‌بایست بر عاملیت یک بازیگر اصلی تحت عنوان حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) اشاره داشت. گروهک پ‌ک‌ک در سال 1978 به رهبری عبدالله اوجالان، تاسیس شد اما اولین اقدامات مسلحانه این حزب در سال 1983 علیه مواضع نظامی و پاسگاههای مرزی ترکیه آغاز شد. متعاقب آغاز فعالیت نظامی این گروهک در سال 1983 ترکیه و عراق توافق کردند که نیروهای ترکیه می توانند تا عمق ۲۰ کیلومتری خاک عراق مهاجمان را تعقیب کنند. این توافق تا سال 1991 همچنان پا برجا بود. اما بعد از این سال که حکومت خودمختار کردستان عراق در مدار 36 درجه بر اساس قطعنامه 688 شورای امنیت ایجاد شد، ترکیه بدون داشتن هیچ مجوز قانونی از سوی بغداد و حکومت صدام به حملات و انجام عملیات خود در شمال عراق به بهانه مبارزه و نابودی پ‌ک‌ک ادامه داد.

در اواسط دهه 1990 احزاب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان، با پ‌ک‌ک دچار اختلاف شدند و حتی منازعات میان طرفین به درگیری مسلحانه نیز کشیده شد. در همین دوران بود که دولت ترکیه با مجوز وحمایت مستقیم حزب دموکرات کردستان عراق، وارد مناطق شمالی عراق شد و حتی بر خلاف توافق برای ورود تا محدوده 20 کیلومتر چند صد کیلومتر نیز به تعقیب و گریز شبه نظامیان پ‌ک‌ک پرداخت. از همین دوران به بعد، دولت ترکیه در یک سلسه برنامه عملیاتی هدفمند، پایگاه‌های نظامی موقتی را در استان دهوک ایجاد کرد.

 

ب) ظهور ترکیه در مقام بازیگری تجدیدنظر طلب در عرصه جدید تحولات غرب آسیا

سرنگون شدن حکومت بعث و صدام در بغداد و ایجاد حکومت فدرال در کشور عراق در سال 2003، در ابتدای امر از سوی دولت ترکیه به عنوان تهدیدی امنیتی و استراتژیک بزرگ قلمداد شد؛ زیرا از نظر ترک‌ها بیم آن می‌رفت که یک دولت مستقل کردی در شمال عراق ایجاد شود. در این مقطع، آنکارا بارها نسبت به آمادگی برای حمله نظامی به اربیل هشدار داد اما هیچگاه بنا به ملاحظات سیاسی و دخالت‌های آمریکا این روند اجرایی نشد. با این وجود، همچنان عملیات محدود ترکیه در مناطق اقلیم کردستان عراق طی سال‌های بعد از 2003 تا چند سال اخیر ادامه داشت.

اما در نتیجه تحولات عمیق سیاسی و میدانی در سطح منطقه غرب آسیا در نتیجه تحولات انقلابی بعد از 2011، دولت ترکیه در مقام بازیگری تجدیدنظر طلب گام به عرصه نهاد.  ارتش ترکیه بپس از 2016 که برای اولین بار ارتش این کشور در قالب عملیات «سپر فرات» وارد شهر جرابلوس در شمال استان حلب شد، نقش بازیگری تجدیدنظرطلب را ایفا کرد. در ادامه با تسلط ترکیه بر مناطق شمال استان حلب شامل محدوده میان شهرهای جرابلوس و اعزاز، محوریت تحرکات و کنش‌های نظامی ترکیه بر مساله مقابله با گروه تروریستی حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) معطوف شد. آنکارا به بهانه مبارزه با شاخه سوری گروهک پ‌ک‌ک در مناطق شمالی سوریه، طی چند مرحله به شرق فرات و کانتون عفرین حمله کرد و در نهایت چند منطقه استراتژیک را طی عملیات‌های «شاخه زیتون» (20 ژانویه 2018) و چشمه صلح (23 اکتبر 2019) به اشغال خود در آورد.

با ابن اوصاف، در وضعیت جدید دولت ترکیه در ادامه سیاست‌های ماجراجویانه خود در غرب آسیا، دوری جدید از حملات را برای مقابله با گروهک پ‌ک‌ک در پیش گرفته اما این بار نه سوریه، بلکه این شمال عراق است که کانون اصلی تحرک نیروهای نظامی این کشور شده است. در ابتدای امر در 15 ژوئن 2020 (26 خرداد 1399) ترکیه عملیات «پنجه عقاب» را با اعزام کماندوهای خود به منطقه هفتانین در شمال عراق آغاز کرد. در 17 ژوئن 2020 (28 خرداد 1399) نیز عملیات «پنجه ببر» را آغاز کرد و دور جدید حملات از 23 آوریل 2021 (3 اردیبهشت 1400) تحت عنوان عملیات «پنجه برق» و «چنگال رعد» در حال پی‌گیری است.

 

ج) تعداد و گستره پایگاه‌های نظامی ترکیه در عراق

هر چند آمار و جزئیات دقیقی از تعداد و کمیت پایگاهها و نظامیان ترکیه در شمال عراق وجود ندارد اما گزارش‌ها حاکی آن هستند که تعداد پایگاه‌های نظامی ترکیه در اقلیم کردستان عراق به بیش از ۱۹ پایگاه می‌رسد که از این بین ۱۵ پایگاه نظامی و ۴ پایگاه دیگر اطلاعاتی هستند. در منطقه «کانی ماسی» از توابع استان دهوک بزرگترین پایگاه نظامی ترکیه قرار دارد که حدود ۱۵۰۰ نظامی و عوامل اطلاعاتی با ادوات زره را در خود جای داده است و این پایگاه باند پروازی هم دارد. این پایگاه‌ها در عمق ۱۰ کیلومتری داخل اراضی عراق قرار دارند. همچنین، پایگاه‌های دیگر در زاخو، العمادیه، شیلادزی و سوران در استان اربیل و مراکز نظامی دیگری در طول نوار مرزی و در دامنه‌های کوه کورک قرار دارد. در مجموع گزارش‌های حاکی از آن هستند که تعداد کل نیروهای نظامی ترکیه در کشور عراق 2500 تا 3 هزار نفر است که این افراد بیشتر در 6 پایگاه نظامی دائمی این کشور مستقر هستند. با این اوصاف، در دور جدید حملات ارتش ترکیه، آنکارا قصد دارد با ورود به عمق خاک عراق در برخی روستاهای استان اربیل مقر نظامی ایجاد کند.

علاوه بر این پایگاههای نظامی، مهم‌ترین پایگاه ترک‌ها در کشور عراق را می‌توان در ناحیه بعشیقه در شرق استان نینوا دانست. اردوگاه «بعشیقه» پایگاه نظامی بعشیقه واقع در 22 كیلومتری شمال موصل در عمق 100 كیلومتری خاک عراق واقع شده و دلیل ورود نظامیان ترک به این منطقه و ایجاد پایگاه نظامی در بستر ظهور داعش در عراق قابل خوانش است. در واقع، ظهور داعش همانند بسیاری از تحولات سیاسی عراق به نقطه عطفی برای حضور نظامیان ترک در این کشور نیز تبدیل شد. بعد از سقوط شهر موصل و تسلط نیروهای داعش بر این شهر به سال 2014 و درخواست مسعود بارزانی و تأیید دولت مرکزی عراق، نیروهای نظامی آن کشور در حدود در ۳۰ کیلومتری شمال شرقی شهر موصل در منطقه‌ای به نام «بعشیقه» مستقر شدند و پایگاه نظامی را برای آموزش نیروهای مردمی منطقه ایجاد کردند.

 

عکس: موقعیت استقرار پایگاههای نظامی ترکیه در عراق

 

2- اهداف ترکیه از ایجاد پایگاههای نظامی در کشور عراق

در پرداختن به اهداف دولت ترکیه از ایجاد پایگاه نظامی در کشور عراق، ضروری است که سه طیح اهداف بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد. اهداف بلندمدت ترکیه را می‌توان تحت عنوان هدف استراتژیک (راهبردی) مورد تحلیل قرار داد و اهداف کوتاه مدت این کشور را تاکتیکی ارزیابی کرد.

 

االف) اهداف بلندمدت و استراتژیک (نگاه به عراق در چشم‌انداز اجرایی کردن طرح میثاق ملی)

بدون تردید هدف بلندمدت ترکیه در نگاه به ایجاد پایگاه نظامی و انجام عملیات در مناطق مختلف این کشور، در راستای هدف بلندپروازنه و آرزوی چند دهه‌ای آن‌ها برای اجرایی کردن پیمان میثاق ملی قابل خوانش است. بر اساس «میثاق ملی» مصوبه مجلس امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۰، در عراق حدود 6 استان کنونی، دهوک، اربیل، حلبچه، سلیمانیه، موصل و کرکوک، در سوریه بخش هایی از استان های حلب، ادلب، رقه و دیر الزور و همچنین بخش هایی از دیگر همسایگان ترکیه یعنی بلغارستان، یونان، گرجستان، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و حتی ایران شامل شهرستان های ماکو و چالدران در شمال استان آذربایجان غربی بخشی از محدوده کشور جدید ترکیه خواهد بود که البته در پیمان لوزان در سال 1923 کشور ترکیه در مرزهای کنونی موجودیت پیدا کرد.

اما سیاست‌مداران ترکیه همواره تحت عناوین و اظهارات مختلف از سودای خود برای پایان دادن به لوزان و انعقاد لوزان جدید پرده برداشته‌اند. در حقیقت، آن‌ها در پی آن هستند که با اعلام پایان لوزان، بازگشت به میثاق ملی و طرح لوزان جدید را اجرایی کنند. معاهده لوزان پیمان صلحی بود که در تاریخ 24 ژوئیه 1923 در شهر لوزان (سوئیس) برای حل و فصل مناقشه ای که از جنگ جهانی اول بین نیروهای متفقین و متحدین آغاز شده بود به توافق رسیدند. پیمان صلح بین جمهوری سوم فرانسه، امپراتوری بریتانیا، امپراتور ژاپن، پادشاه ایتالیا، پادشاه وقت یونان، پادشاه رومانی و پادشاه یوگسلاوی به امضاء رسید.

در این میان دولت ترکیه بر اساس لوزان در سال 1926 از اعاده مالکیت بر ولایت موصل دست کشید و همین امر موجب شد سیادت عراق بر موصل با مجوز بریتانیا تایید شود اما در سطحی دیگر، منطقه اسکندرون در سال ۱۹۳۹ با مجوز فرانسه به سوریه ملحق شد اما هیچ‌گاه مقامات دولت ترکیه این مساله را نپذیرفتند و همواره نیم نگاهی به کنترل مناطق هم مرز سوریه با ترکیه نیز داشته‌اند.

در همین راستا، اردوغان و مشاوران‌اش در قالب دکترین نوعثمانی‌گری حاکم بر دستگاه سیاست خارجی این کشور بارها با صراحت مفاد پیمان لوزان را زیر سوال برده‌اند. برای نمونه اردوغان طی سخنرانی خود در کاخ ریاست جمهوری این کشور در سال 2019  با انتقاد شدید از معاهده لوزان پرداخت و آن‌ را برای منافع ملی ترکیه مضر توصیف کرد. همچنین، اردوغان در اظهاراتی دیگر با انتقاد از بنیان‌گذاران ترکیه جدید تاکید می‌کند: «مساحت امپراتوری عثمانی از دو میلیون متر مربع در سال 1914 در عرض 9 سال تا معاهده لوزان به 780 هزار کیلومتر مربع رسیده است و این نماد بی‌تدبیری سیاست‌مداران ترک در آن دوران است».

با تاکید بر این نگاه اکنون می‌توان اظهار داشت که تحرکات نظامی و سیاسی ترکیه با دعوت اردوغان از مورخین ترکیه ای برای بازنگری در نوشتن تاریخ ترکیه در جریات جنگ جهانی اول و مطالعه توافقات از نو، هم زمان شده است. شاید او می خواهد از ورای این دعوت غباری را از تاریخ این مرحله پاک کند و دستور العمل سیاسی ای را به سود دیدگاه ۲۰۲۳ خود ارائه دهد، بر اساس این دیدگاه ترکیه جدید بر اساس اصول تازه ای ایجاد می شود (عثمانی جدید) که هویت ترکیه به جای هویت سکولار ملی ای که آتاتورک تاسیس کرد، جایگزین خواهد شد. با این تفاسیر می‌توان اظهار داشت که هدف بلندمدت آنکارا از ایجاد پایگاه نظامی در عراق، اجرایی کردن رویای بازگشت به مرزهای عثمانی بر اساس پیمان میثاق ملی است.

 

ب) اهداف میان مدت (تغییر موزانه قوا و دسترسی به منابع نفتی عراق)

با وجود ماهیت تروریستی گروهک پ‌ک‌ک، توجه به این مساله ضروری است که عملیات نظامی ترکیه در شمال عراق برای این کشور در میان مدت به‌طور حتم تهدیداتی جدی را به همراه خواهد داشت. در ابتدای امر توجه به این موضوع ضروری به نظر می‌رسد که در اندیشه ناسیونالیسم ترکی و نیز نئوعثمانی‌گرایی اردوغان، ولایت موصل بخشی جدا شده از ترکیه بزرگ خطاب می‌شود که باید روزی به این کشور دوباره متصل شود. در وضعیت کنونی نیز به نظر می‌رسد اردوغان نسبت به این امر رغبت دارد که در حالت حداقل بخش‌های از ولایت موصل سابق را مجددا تحت کنترل خود قرار دهد.

در مقطع کنونی نیز به نظر می‌رسد اردوغان قصد دارد زمینه را برای کریدور عفرین، قامیشلی و شنگال را برای اشغال دائمی مهیا کند. در همین زمینه نقشه راه اردوغان این است که ترکیه به کمک مزدوران تحت حمایت خود مناطق وسیعی را در شمال سوریه و عراق اشغال کند و سپس تا سال 2023 برنامه تغییر دموگرافی و ساختار هویتی این مناطق را در دستور کار قرار دهد. بدین معنی که جمعیت عرب و ترکمن طرفدار ترکیه را در مناطق تحت اشغال خود ساکن کند؛ نمونه بارز این امر را می‌توان در جریان سیاست‌های ترکیه برای تغییر بافت جمعیتی شهر عفرین مشاهده کرد.

اما نکته مهم‌تر مساله طرح دعوای حقوقی در سال 2023 برای تجزیه شمال سوریه و عراق به نفع ترکیه است. در حقیقت، دولتمردان ترکیه مدعی هستند که اعتبار توافق نامه لوزان در سال 2023 یعنی صد سال پس از امضای آن، به پایان می‌رسد و ترکیه حق خواهد داشت که برگزاری همه‌پرسی را بین اهالی مناطقی که ترکیه نسبت به آنها ادعای مالکیتی دارد، خواستار شود. این مناطق اکنون شامل استان‌های حلب، ادلب، مناطق کردنشین شرق فرات در سوریه  و مناطقی در استان دهوک عراق می‌شود که طی دو سال آتی می‌تواند گسترش نیز پیدا کند.

در نتیجه امر به نظر می‌رسد ترکیه قصد دارد تا سر حد ممکن در محدوده سرزمینی عراق و سوریه وارد شود و مناطقی را تحت کنترل خود قرار دهد و در مرحله نهایی با ادعای به پایان رسیدن پیمان لوزان در 100 سالگی آن، این مناطق را به کشور ترکیه منضم کند. همچنین، نکته قابل توجه دیگر این است که دولت ترکیه نشان داده که پس از ورود به یک منطقه و اشغال نظامی آن، حاضر به خروج از آن ناحیه نیست. نماد بارز این امر را می‌توان در شمال سوریه مورد ارزیابی قرار داد؛ در ارتباط با کشور عراق نیز همین امر مسلم به نظر می‌رسد که آنکارا از پ‌ک‌ک به عنوان ابزاری برای توسعه طلبی ارضی خود در منطقه غرب آسیا بهره می‌گیرد.

 

ج) اهداف کوتاه مدت (نفوذ اقتصادی در عراق و بهره‌برداری سیاسی در داخل)

در سطح کوتاه مدت هدف ترکیه از انجام عملیات نظامی و گسترش تعداد پایگاهها و مقرهای خود در عراق را می‌توان در راستای تلاش برای نفوذ اقتصادی و بهره‌برداری سیاسی در سطح داخلی ترکیه مورد ارزیابی قرار داد. در حقیقت، اردوغان طی سال‌های گذشته، به ویژه پس از جدایی افرادی همچون عبدالله گل، علی باباجان و احمد داوود اغلو، از حزب عدالت و توسعه، او ابزار بهره‌برداری از سیاست خارجی به عنوان برگ برنده پیروزی در انتخابات داخلی را در دستور کار قرار داده است.

در واقع، اردوغان با در پیش‌گرفتن سیاست‌های تشدید اقدامات نظامی در خاک عراق و سوریه و گسترش مداخلات نظامی در کشور لیبی و افزایش حضور در دریای مدیترانه، به دنبال استفاده از دستاوردهای آن در عرصه سیاست داخلی برای برتری بر رقبای خود است. در واقع، اردوغان قصد دارد با این اقدامات خود آراء شهروندان و گروههای ناسیونالیست ترک را به سوی خود جلب کند و از این طریق در انتخابات آتی پارلمانی و ریاست جمهوری موفقیت مجدد کسب کند.

در سطحی دیگر، دولت ترکیه در کوتاه مدت از طریق ایجاد پایگاههای نظامی قصد دارد  نفوذ خود بر دولت عراق را افزایش دهد و از این طریق برای افزایش سهم تجاری خود در عراق بهره بگیرد. در شرایط کنونی حجم تجارت سالانه ترکیه و عراق حدود 16 میلیارد دلار بوده و اکنون ترکیه قصد دارد این حجم قابل توجه از تجارت را بیش از بیش افزایش دهد.

 

3- مواضع بازیگران مختلف نسبت به تلاش‌های ترکیه برای ایجاد پایگاه‌های نظامی

یکی دیگر از مسائل مهم پیرامون پایگاه‌های نظامی ترکیه در ارتباط با مواضع بازیگران درگیر در ارتباط مساله است. در این زمینه تلاش بر آن است که در ابتدا مواضع حکومت مرکزی و حکومت اقلیم کردستان عراق مورد بررسی قرار بگیرد و در ادامه مواضع کشورهای ایران، آمریکا و بازیگران عربی همچون عربستان و امارات ارائه شود.

 

الف) چند دسته‌گی کردها در برابر ترکیه 

تلاش ترکیه برای ایجاد پایگاه‌های نظامی و انجام عملیات نظامی در مناطق شمالی عراق، همواره با مخالفت شدیداللحن دولت عراق مواجه شده است. به ویژه پس از حمله پهبادی ارتش ترکیه به یک هیات مرزبانی ارتش عراق در 11 آگوست 2020 (21 مرداد 1399) که ادعا می‌شود در منطقه سیدکان اقلیم کردستان قصد مذاکره با گروهک پ‌ک‌ک را داشتند، با واکنشی بی سابقه در سطح ناظران و رسانه‌های سیاسی کشور عراق شد. این اقدام و حملات ارتش ترکیه رد نواحی مختلف محکومیت مقامات حکومتی و نیز احضار کاردار سفارت ترکیه رد بغداد را نیز به همراه داشته است.

طی ماههای گذشته گستره و نوع واکنش‌های مقامات و جناح‌های سیاسی عراقی به حمله پهپادی اخیر ترکیه، تا حدود زیادی نمایان‌گر این واقعیت است که دیگر صبر بغداد به سر آمده و آن‌ها در تصمیم خود برای متوقف کردن نقض حاکمیت ملی عراق از سوی آنکارا بیش از هر زمان دیگری مصمم هستند. در چند وقت اخیر شاهد هستیم که برهم صالح، رئیس‌جمهور و یحیی رسول، سخنگوی نخست‌وزیر عراق ترکیه را به نقض حاکمیت ملی عراق متهم کرده‌اند و حتی در در مهم‌ترین واکنش، شاهد بودیم که وزارت خارجه عراق سفر وزیر دفاع ترکیه به بغداد و اربیل را که قرار بود در 23 مرداد 1399 باشد، لغو کرد. همچنین، در سطحی دیگر، بسیاری از شخصیت‌ها عراقی خواهان تجدیدنظر بغداد در مناسبات با آنکارا و واکنش عراق به تجاور ترکیه شده‌اند. جناح‌ها و احزاب سیاسی عراقی همانند حشد الشعبی نیز حملات ترکیه را محکوم و خواستار برخورد با تجاوزات این کشور شدند. در این زمینه دولت مرکزی عراق ابزارهایی را نیز برای مقابله با ترکیه در دست دارد که مهم‌ترین آن‌ها می‌تواند تنبیه از طریق ایجاد محدودیت برای تجارت با این کشور و شکایت از ترکیه در شورای امنیت باشد.

بر خلاف حکومت مرکزی عراق در اقلیم کردستان شاهد نوعی دو دسته‌گی گسترده در مواجهه با عملیات نظامی و تلاش‌های ترکیه برای ایجاد پایگاه‌های جدید هستیم. از یک سو، اکثریت احزاب اقلیم به شدت حملات ترکیه و استقرار پایگاه‌های نظامی جدید این کشور در شمال عراق را محکوم می‌کنند و از سوی دیگر، حزب دموکرات کردستان عراق با سکوت خود، به نوعی از این عملیات حمایت می‌کند. اختلافات و تنش مین حزب بارزانی با پ‌ ک ک بر کسی پوشیده نیست و تاریخ همکاری این حزب با ترکیه در انجام عملیات علیه پ‌ک‌ک سابقه‌ای چند دهه‌ای دارد. به ویژه این مساله در اواسط و اواخر دهه 1990 به اوج رسیده بود. در مقطع کنونی نیز به نظر می‌رسد حزب دموکرات کردستان عراق، از هر فرصتی برای آسیب واردن کردن به پ‌ک‌ک بهره می‌گیرد و احتمالا راهبرد همکاری لجستیکی با ارتش ترکیه را در پیش گرفته است.

در وضعیت کنونی نیز به نظر می‌رسد حزب دموکرات کردستان عراق نسبت به عملیات نظامی ترکیه در عمق 190 کیلومتری خاک عراق چراغ سبز نشان داده و به نوعی خواهان تسویه حساب با این حزب رقیب کردی خود است. در واقع، رهبران این حزب که ریاست اداره فدرال اقلیم را نیز در دست دارند، معتقدند پ‌ک‌ک باید میدان نبرد و درگیری خود را از اقلیم دور کند  اگر با آنکارا مساله‌ای دارد، آن را در مرزهای ترکیه حل و فصل کند و نه اینکه این منطقه را به جولانگاه خود تبدیل کند. حتی فراتر از این امر، حزب دموکرات و بارزانی‌ها پ ک ک را یکی از عوامل اصلی تشدیدکننده دور جدید اعتراضات مردمی در اقلیم به وضعیت نامساعد معیشتی و وجود فساد افسارگسیخته در میان مسئولان حکومتی می‌دانند.

 

ب) حمایت قاطع ایران از حاکمیت سرزمینی عراق در برابر تجاورات ترکیه

نگاه دولت ایران نسبت به عملیات نظامی ترکیه و تلاش‌های این کشور برای ایجاد پایگاه نظامی، همواره بر مبنای اصل دوستی و حمایت از حاکمیت سرزمینی کشور عراق بوده است. تهران طی سال‌های گذشته با وجود تمایل به همکاری با ترکیه و تاکید بر گریزناپذیر بودن موضوع همکاری دو کشور در سطوح مختلف امنیتی، اقتصادی و ... همواره با تکیه بر اصل حسن نیت و دوستی در تعامل با همسایگان سرزمینی خود بر حفظ حاکمیت ملی و احترام به سروری اراده بغداد تاکید کرده است.

نقطه اوج این رویکرد را حتی می‌توان در مواضع ایرج مسجدی، سفیر ایران در بغداد طی چند ماه گذشته مشاهده کرد. ایرج مسجدی در فوریه 2021 در گفتگوی با شبکه تلویزیونی کردی «روداو» با صراحت تمام تاکید کرده بود: « جمهوری اسلامی ایران مخالف هرگونه تعرض یا تهدید از طرف ترکیه یا هر کشور دیگر برضد عراق است. مسجدی با بیان اینکه نباید نیروهای ترکیه عامل تهدید برای عراق باشند گفته بود که موضع ایران مخالفت با هرگونه دخالت نظامی در عراق است. مسوول برقراری امنیت در عراق نیروهای عراقی هستند و باید نیروهای کردستان عراق نیز امنیت را در منطقه خود برقرار کنند. در نتیجه ترکیه باید به مرزهای بین‌المللی خود عقب‌نشینی کند و امنیت عراق توسط خود عراقی‌ها تامین شود.»

حتی این اظهارات مسجدی به تنش لفظی میان دیپلمات‌های دو کشور نیز منجر شد اما واقعیت امر این است که تهران طی سال‌های گذشته با کنش‌های خود در عرصه مناسبات با دولت عراق، نشان داده که امنیت و حفظ حاکمیت این کشور را همچون اصلی غیر قابل تردید مورد توجه قرار داده است. در این امر هیچ شکی وجود ندارد که اکنون مناسبات میان تهران و بغداد در سطحی استراتژیک و دوستانه دنبال می‌شود که شاید در تاریخ سابقه نداشته است. با این وجود، ایران همواره برای حاکمیت ملی و استقلال کشور عراق احترام کامل قائل بوده و حتی این مساله را در ارتباط با نواحی تحت کنترل کردستان عراق نیز رعایت کرده است.

با این اوصاف، توجه به این امر ضروری است که دو کشور ایران و ترکیه در مقام دو قدرت بزرگ منطقه‌ای و دو همسایه که تاریخی از مناسبات و همکاری‌های مشترک در زمینه‌های مختلف امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و دیپلماتیک را با یکدیگر دارند، از چنان عمقی در مناسبات خود برخوردار هستند که تنش‌های لفظی همانند مورد اخیر، به هیچ عنوان نمی‌تواند زمینه‌ساز تنش جدی میان دو طرف باشد. واقعیت امر این است که علی‌رغم تفاوت در راهبرد سیاست خارجی دو کشور پیرامون بحران‌های موجود در غرب آسیا، ترکیه و ایران بیش از آن‌که زمینه تنش و اختلاف را با یکدیگر داشته باشند، از پتانسیل همکاری و مصالحه در حوزه‌های مختلف اقتصادی، مبارزه با تروریسم و... برخوردار هستند. در واقع، برخی از کشمکش‌های مقطعی را می‌توان در مقام کشمکش‌های سازنده یا فرصتی برای احیای مناسبات دیپلماتیک دو طرفه مورد ارزیابی قرار داد.

 

ج) آمریکا در جستجوی مهار توسعه‌طلبی مرزی ترکیه

نگاه دولت ایالات متحده آمریکا نسبت به ایجاد پایگاه‌های نظامی ترکیه در عراق و تکرار حملات مداوم به این کشور در مقاطع زمانی مختلف را می‌توان در قالب دوالیسمی جدید بر اساس قاعده تلاش برای مهار متحد سابق و کنار زدن اردوغان از قدرت مورد تحلیل و بررسی قرار داد. واقعیت امر این است که نگاه سیاست خارجی جو بایدن به عنوان رئیس‌جمهور جدید آمریکا نسبت به سیاست‌گذاری دولت ترکیه نسبت به عراق، در محدوده‌ای فراتر از این کشور قابل خوانش است و موضعاتی مهمی همچون رویکرد آنکارا نسیت به مدیترانه، مناسبات با روسیه، نوع ایفای نقش ترکیه در ناتو، تنش‌های دولت اردوغان با کشورهای اروپایی و معالات سیاسی داخل ترکیه را در بر می‌گیرد.

در حقیقت، طی سال‌های اخیر دولت ترکیه به دردسری بزرگ برای ناتو تبدیل شده و اساسا به عنوان بازیگری خودسر شناخته می‌شود که با دیگر اعضا وارد تقابل حداکثری شده است اما این رویکرد آنکارا در زمان ترامپ هموار نادیده گرفته می‌شد. در واقع، دولت ترامپ چندان علاقه ای به ورود به تنش ترکیه و اتحادیه اروپا نداشت و  شاید در پشت صحنه نیز دست ترکیه را برای تنش با اروپایی‌ها در مدیترانه باز گذاشته بود. این تنش‌ها حتی تا بدان جا بود که فرانسه خواستار اخراج ترکیه از ناتو شده بود. در وضعیت جدید شرایط کاملا دگرگون شده است. بایدن با شعار بازسازی اتحادهای سنتی و تعهد واشنگتن به حوزه آتلانتیک، نمی‌تواند همچون سابق در برابر آنکارا سکوت اتخاذ کند. در نتیجه فشار دما بر خلاف دوران ترامپ، در شرایط جدید وضعیت کاملا دگرگون شده است؛ زیرا دولت بایدن با شعار بازسازی اتحادهای سنتی و تعهد واشنگتن به حوزه آتلانتیک، نمی‌تواند همچون سابق در برابر آنکارا سکوت اتخاذ کند. در نتیجه فشار دولت بایدن بر ترکیه برای دست برداشتن از ماجراجویی در حوزه دریای مدیترانه و رقابت با کشورهای اروپایی امری مسجل و حتمی به نظر می‌رسد.

در واقع، فراتر از مناسبات و تنش‌های درون ناتو، یکی دیگر از تنش‌هایی که آینده مناسبات ترکیه با اعضای ناتو را می‌تواند به شدت تحت تاثیر قرار بدهد، در ارتباط با کنش‌های ترکیه در حوزه مدیترانه است که خشم و ابراز نارضایتی بازیگران اروپایی را در چند سال گذشته به همراه داشته است. انتقاد و محالفت اعضای ناتو در ارتباط با توافق‌نامه ترکیه و لیبی در سال 2019 است؛ در واقع، آنکار از دسامبر 2019 با دولت وفاق ملی لیبی به رهبری فائز السراج قرارداد اکتشاف منابع مدیترانه را امضا کرد. طبق این توافق، ترکیه می تواند در آب های سرزمین لیبی حفاری هایی برای اکتشاف میادین نفتی و گازی انجام دهد. همچنین، ترکیه معتقد است بر اساس این توافق، دیگر کشورها بدون مجوز آن‌ها اجازه احداث خط انتقال گاز را ندارند.

 اما آغاز فعالیت‌های حفاری ترکیه در مدیترانه با مخالفت کشورهای یونان، مصر، قبرس، اسرائیل، اروپا و حتی آمریکا مواجه شد حتی در پی تشدید تنش‌ها نخست وزیر یونان در آگوست 2020 نسبت به وقوع درگیری با ترکیه به اتحادیه اروپا هشدار داد. همچنین، در جولای 2020 «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از ترکیه درخواست کرد حفاری در دریای مدیترانه را متوقف کند. حتی همزمان با بالا گرفتن تنش‌ها میان ترکیه و یونان نیز در ماه جولای 2020 آمریکا از برگزاری رزمایش نظامی مشترک با بونان خبر داد و در حمایت از آتن، ناو هسته‌ایِ هواپیمابر «یواس‌اس دوایت آیزنهاور» را وارد مدیترانه کرد.

مجموع تنش‌های میان آمریکا و ترکیه در چند سال اخیر حتی موجب شده که سیاست تلاش برای کنار زدن اردوغان از قدرت در دستور کار واشنگتن قرار بگیرد. بایدن در جریان گفتگو با روزنامه نیویورک تایمز در دسامبر 2019 با صراحت اردوغان را خودکامه خطاب کرده بود و خواهان حمایت آمریکا از اپوزیسیون حزب عدالت و توسعه برای برکناری او از قدرت شده بود. لذا اکنون به نظر می‌رسد مسائلی همچون «حقوق بشر» و «کردها» به عنوان ابزار فشار داخلی بر اردوغان در دستور کار قرار بگیرند.  همچنین، اخیرا جو بایدن، در 23 آوریل 2021 (3 اردیبهشت 1400) نسل‌کشی ارامنه  (۱۹۱۵) در دوران امپراتوری عثمانی را به عنوان «نسل‌کشی» به رسمیت شناخت که از آن به عنوان ابزاری برای تضعیف فزآینده حزب عدالت و توسعه یاد شد.

مجموعه عوامل تعیین کننده در نوع مواجهه واشنگتن با سیاست خارجی ترکیه موجب شده که آمریکایی‌ها در مقاطع زمانی مختلف مخالفت خود را با عملیات نظامی ترکیه و طرح‌های نظامی این کشور برای تجاوز به این کشور نشان دهند. برای نمونه پس از طرح ماجرای برنامه‌ریزی ترکیه برای جمله به شهر سنجار در فوریه 2021، دولت آمریکا با صراحت با طرح دلیل بر هم خوردن ثبات در منطقه، مخالفت خود را با انجام هر گونه حمله ترکیه ابراز کرده بود.

همچنین، مواضع وزارت خارجه آمریکا نسبت به کشته شدن 13 گروگان ترکیه در جریان انجام عملیات «چنگال عقاب 2» برای آزادسازی آن‌ها توسط ارتش و کماندوهای ترکیه که در 10 فوریه تا 14 فوریه صورت گرفت، خشم شدید دولت ترکیه را به همراه داشته است. در واقع، از واکنش ابتدایی وزارت خارجه آمریکا به خبر مرگ گروگان‌های ترک، به نظر می‌رسید که نسبت به مسئولیت این مرگ‌ها تردید وجود دارد، چیزی که باعث خشم ترکیه شد و وزارت خارجه این کشور را بر آن داشت که دیوید سترفیلد، سفیر آمریکا در آنکارا، را احضار کند. در حقیقت، وزارت خارجه آمریکا در 14 فوریه 2021 (۲۶ بهمن 1399) در بیانیه‌ای گفته بود «اگر گزارش‌های مربوط به مرگ غیرنظامیان ترکیه به دست سازمان تروریستی پ‌ک‌ک تایید شود، ما این اقدام را به شدیدترین شکل ممکن محکوم می‌کنیم.» اتخاذ همین رویکرد، خشم شدید اردوغان، وزارت خارجه و رسانه‌های ترکیه را در بر داشته بود و از آمریکا به عنوان متحد و حامی گروه تروریستی پ‌گ‌گ یاد کرده بودند.

 

د) احساس تهدید و مخالفت کشورهای عربی با گسترش نفوذ منطقه‌ای ترکیه

همانند کشور ایالات متحده آمریکا، مواضع کشورهای عربی به رهبری عربستان، مصر و امارات نسبت به حملات ترکیه به شمال عراق را می‌توان منتج از سطحی گسترده از تنش‌ها دانست. در زمینه‌یابی و بررسی نگاه کشورهای عربی نسبت به حملات ترکیه به شمال عراق، ضروری است که نقطه کلیدی تحلیل را در تحولات غرب آسیا بعد از سال 2011 متمرکز کرد که طی آن در برخی از کشورهای عربی موجی از بیداری اسلامی و انقلاب مردمی را شاهد بودیم. در این زمینه، کانون آغازین تنش‌ها در ارتباط با تحولات انقلابی مصر بود؛ در ابتدای امر چنین به‌نظر می‌رسید که بعد از پایان قدرت حسنی مبارک،  امارات متحده عربی و عربستان می‌توانند  شریک تجاری و سیاسی مناسبی برای ترکیه باشند اما کودتای ارتش به رهبری عبدالفتاح السیسی، علیه دولت اخوان المسلیمنی محمد مرسی در سال 2013، آغازگر سطحی بزرگ از تنش‌های میان آنکار و ابوظبی شد که همچنان طی سال‌های اخیر بر گستره و دامنه آن‌ها افزوده شده است.

متعاقب این کودتا، در یک سو قطر و ترکیه از حکومت اخوانی دفاع کردند و از رخداد پیش آمده در قاهره در مقام یک جنایت علیه دموکراسی یاد کردند. در طرف مقابل کشورهای امارات، عربستان و حکومت عبدالفتاح السیسی در مصر حضورداشتند که به دلیل اختلافات ایدئولوژیک با اخوان المسلمین در برابر ترکیه موضعی جدی اتخاذ کردند. از این مقطع به بعد دورانی از رقابت استراتژیک میان دو کشور آغاز شد که البته با حمایت امارات از کودتای نافرجام 15 جولای 2016 در ترکیه بیش از پیش افزایش پیدا کرد.

در ادامه، بحران جدی‌تر میان کشورهای عربی و ترکیه پیرامون حمایت آنکارا از قطر اتفاق افتاد. متعاقب قطع مناسبات دیپلماتیک پنج کشور عربی به رهبری عربستان با کشور قطر در ۵ ژوئن ۲۰۱۷،  ترکیه در ابتدای امر گروهی از  نظامیان خود را به پایگاهی در نزدیکی دوحه اعزام و در ادامه به صورت گسترده از دوحه حمایت دیپلماتیک و اقتصادی کرد. در مجموع، روند تحولات سال 2011 تا 2017 کشورهای عربی و ترکیه را در دو جبهه حامی و مخالفان اخوان المسلمین در تقابل با یکدیگر قرار داد.

این تنش ایدئولوژیک موجب شد که حتی طرفین در پرونده‌های مختلف موضع مخالفت حداکثری در برابر یکدیگر را در پیش بگیرند. برای نمونه در آغاز بحران سوریه در 2011 کشورهای ترکیه و عربی پیرامون سقوط دولت بشار اسد، اتفاق‌نظر داشتند اما در چند سال گذشته امارات، عربستان و مصر مواضع خود را کاملا در مسیر تقابل با ترکیه قرار داده‌اند. در نتیجه امر نیز شاهد هستیم که کشورهای عربی به ویژه عربستان در چندین نوبت از نیروهای تحت الحمایه ترکیه به عنوان تروریست یاد کرده  و از مواضع حکومت قانونی سوریه حمایت کرده است.

افزون بر این مسائل، موضع قتل فجیع جمال خاشقچی (اکتبر 2018) در کنسول‌گری عربستان در شهر استانبول، بر تنش‌های هر چه بیشتر اعراب با آنکارا افزود. در تحولات جدیدتر شاید مهم‌ترین و جدید‌ترین سطح اختلافات میان کشورهای عربی با و ترکیه را بتوان پیرامون مواضع متضاد دو طرف در عرصه بحران لیبی مورد ارزیابی قرار داد. در این زمینه کشورهای محافظه‌کار عربی مصر، عربستان و امارات در راستای مخالفت با جریان سیاسی - فکری اخوان المسلمین به شدت از ارتش ملی لیبی، تحت رهبری خلیفه حفتر با مرکزیت «بنغازی» حمایت نظامی و مالی می‌کنند و در مقابل ترکیه نیز به رهبری اردوغان و با همراهی قطر، از دولت بخش غربی با مرکزیت طرابلس دولتی موسوم به «دولت وفاق ملی» حمایت می‌کنند.

مجموع این روند موجب شده که اتحادیه عرب و در راس آن کشورهای امارات، عربستان و مصر در تمامی پرونده‌های منطقه‌ای مخالف اقدامات و تحرکات کشور ترکیه باشند. در همین زمینه شاهد هستیم که اتحادیه عرب بارها تجاوزات دولت ترکیه به مرزهای شمالی کشور را محکوم کرده است. برای نمونه احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب در ژوئن 202، عملیات نظامی آنکارا در شمال عراق را محکوم  و تاکید کرده بود که دخالت نظامی ترکیه (در عراق) به منزله تعرض به حاکمیت ملی عراق است، این اقدام بدون هماهنگی با دولت بغداد در حال انجام است و این نمایانگر بی‌اعتنایی آنکارا به قوانین بین‌المللی و روابط خود با همسایگان عرب است.

همچنین، مشعل بن فهم السلمی، رئیس پارلمان عربی در جولای 2020، تجاوز و نقض حاکمیت عراق توسط ارتش ترکیه را محکوم و این اقدام را مخالف با قوانین و عرف بین‌المللی و تهدید کننده امنیت و ثبات منطقه معرفی کرده بود. علاوه بر این در ماه آگوست 2020 وزارت خارجه کشورهای امارات و مصر با صراحت تمام ضمن ابراز همدردی با خانواده‌های قربانیان، حمله پهپادی ترکیه به یکی از خودروهای متعلق به نیروهای مرزبانی عراق در منطقه «سیدکان» واقع در شمال این کشور که در نتیجه آن شماری از نظامیان عراقی کشته شدند را محکوم و نقض‌های مکرر  حاکمیت عراق توسط ترکیه، را خلاف قوانین بین‌المللی معرفی کرده بودند.

 

تگ ها :

ترکیه ایران امارات عربستان آمریکا عراق ایجاد پایگاه نظامی

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا