الوقت- به فاصله زمانی کمی از اعلام توافق میان هیئت مذاکره کنندگان طالبان و کابل در 12 آذرماه در مورد مفاد و دستور جلسه مذاکرات صلح به عنوان نقشه راه مذاکرات صلح که در دوحه جریان دارد، روز پنجشنبه هیئتی بلندپایه از مقامات ارشد طالبان به سرپرستی عبدالغنی برادر راهی اسلام آباد شده اند تا در این سفر دو روزه ملاقاتهایی با دولتمردان پاکستانی داشته باشند. عمران خان رئیس جمهور پاکستان در آخرین دیدار خود از کابل در بر حمایت کامل اسلام اباد از پیشرفت روند مذاکرات و توقف خشونتها در افغانستان تأکید کرد و به مقامات کابل اطمینان داد که پاکستان از این مسیر پشتیبانی خواهد کرد. مردم و دولت افغانستان همواره به روابط پیدا و پنهان پاکستان و طالبان با دید نگرانی و تردید نگریستهاند به همین دلیل اکنون تمامی نگاهها به سفر مقامات طالبان به اسلام اباد و محتوای دیدارها دوخته شده است. در این رابطه الوقت برای بررسی بیشتر موضوع به گفتگو با «پیرمحمد ملازهی» کارشناس مسائل افغانستان و شبه قاره پرداخته است.
سفر هیئت طالبان به پاکستان با چه اهدفی انجام میشود؟
پس از آنچه در دوحه اتفاق افتاد، یعنی توافقی که میان هیئتهای مذاکره کننده طالبان و دولت افغانستان در مورد اصول نقشه راه مذاکرات اصلی حاصل شد، دو طرف تصمیم گرفتند که برای رفتن به مراکز خود و انجام رایزنیها توقفی در مذاکرات صورت گیرد که تاکنون 20 روز به طول انجامیده است. علی القاعده انتظار میرود که با توجه به نفوذی که پاکستان بر روی شورای کویته دارد، ملابرادر به عنوان نماینده اصلی مذاکره کننده طالبان علاوه بر اینکه با رهبری طالبان در کویته (مرکز ایالت بلوچستان پاکستان) گفتگو کرده است همچنین لازم میبیند که با مقامات پاکستانی هم دیدار و هماهنگیهای لازم را در مورد باید و نبایدهای مطرح برای حفظ منافع طالبان و پاکستان به عنوان حامی سیاسی، مالی، نظامی و تدارکاتی این گروه داشته باشد. بنابراین هدف اصلی این است که ملابرادر به طور دقیق در جریان نقطه نظراتی که پاکستانیها دارند قرار گیرد تا 20 روز دیگر پس از شروع مذاکرات بداند کدام موارد خط قرمز است و بر روی کدام موضوعات میتواند مصالحه کند.
خطوط قرمز و منافع پاکستان چیست و چه تأثیری میتواند بر روند مذاکرات بر جای بگذارد؟
پاکستان چند مسأله اصلی در افغانستان دارد که مهمترین آنها خط مرزی دیورند است. یعنی اینکه افغانستانیها بپذیرند که این خط مرزی که در سال ۱۸۹۳ میلادی در زمان عبدالرحمن خان بین افغانستان و هند بریتانیایی به نمایندگی«مورتیمر دیورند» تعیین شد، معتبر است و آن را به رسمیت بشناسند. از آن برهه تاکنون به رغم اینکه 5 رژیم با ایدئولوژیهای متفاوت از جمله حکومت طالبان در افغانستان روی کار آمده اند این حکومتها هیچکدام این خط مرزی را به رسمیت نشناختهاند. به رسمیت نشناختن این مرزی به این معناست که افغانها معتقدند که حداقل در سه منطقه یعنی منطقه 7 با عنوان منطقه قبیلهای، منطقه ایالت پختونخواه و ایالت بلوچستان پاکستان متعلق به افغانستان است. تنها در نظر بگیردید که 47 درصد از خاک پاکستان مربوط به ایالت بلوچستان است به اضافه اینکه چیزی در حدود 1500 کیلومتر مرز آبی در منطقه مخمران وجود دارد. اهمیت این مسأله را وقتی در نظر بگیرید طبیعی است که مسأله اصلی پاکستان خط دیورند باشد.
خط دوم قرمز جلوگیری از گسترش نفوذ هند در افغانستان است. نفوذی که اکنون هند در افغانستان دارد برای اسلام آباد غیرقابل قبول است زیرا پاکستان احساس میکند که از هر طرف، از شرق و غرب در حال محاصره شدن توسط هند است. احساس محاصرهشدگی از سوی هند توسط پاکستان بسیار جدی است بنابراین جلوگیری از گسترش نفوذ هند در افغانستان یکی از اهداف استراتژیک اسلام آباد است.
مسأله سوم برای پاکستانیها دسترسی آسان به آسیای مرکزی از طریق افغانستان است به این معنا که اسلام آباد هیچگونه محدودیتی را از سوی کابل برای تجارت با آسیای مرکزی نمیپذیرند.
بحث چهارم پاکستان هم این است که دولتی در افغانستان روی کار بیاید که اگر نشود گفت دستنشانده پاکستان است حداقل هماهنگ با اسلام اباد باشد.
این خواستهها چه تأثیراتی خواهد داشت با توجه به اینکه دولت کابل در سالهای گذشته به دنبال گسترش روابط با هند بوده است؟
اگر طالبان بیاید شریک در قدرت شوند این توان را دارند که در روابط افغانستان با پاکستان و هند توازنی ایجاد کنند. به نظر میرسد که در این رابطه میان پاکستان و طالبان توافقات پشت پردهای نیز شکل گرفته است. هند در بخش اقتصادی افغانستان سرمایهگذاری مهمی انجام داده اند از جمله ساخت سد سلما (بند سلما) بر روی هریرود، تأسیس ساختمان پارلمان افغانستان و جاده دل آرام ایالت قندهار به طول 2017 کیلومتر با هزینه خود، و همچنین تربیت نیروهای هوایی افغانستان. اینها اقدامات راهبردی است که هند برای توسعه نفوذ در افغانستان انجام میدهد. اکنون نیز پاکستان اصرار دارد که برای ایجاد موازنه مسئولیت آموزش پلیس و ارتش افغانستان را به عهده بگیرد بویژه شبه نظامیان طالبان در ارتش پاکستان دوره ببینند و سپس در ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان ادغام شوند.
همچنین چیزهای پشت پرده ای هم در مذاکرات میگذرد که علنی نمیشود ولی در نهایت به نظر میآید که نوعی تعادل در مناسبات افغانستان با پاکستان و هند و از سوی دیگر در روابط افغانستان با روسیه، چین و غرب را مد نظر دارد. تجزبه نشان داده است زمانی افغانستان به صلح میرسد که در رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی نقش بیطرفی داشته باشد؛ همانند زمان ظاهرشاه که افغانستان با همه کشورها دارای روابط حسنه بود اما مشکل از زمانی آغاز شد که محمد داوود خان در سال 1963 دست به کودتا زد و چون به طرف روسها متمایل بود با واکنش غرب روبه رو شد و پس از چرخش به سمت غرب اینبار واکنش مسکو را در پی داشت و کودتای مارکسیستی روی داد. این دور باطل باید خاتمه یابد تا از طریق بی طرفی افغانستان به صلح و ثبات دست یابد.