الوقت- در روزهای اخیر تبلیغات گسترده ای در مورد گرایش برخی از کشورهای منطقه در حوزه خلیج فارس و همچنین تمایل برخی دیگر از کشورهای جهان برای انتقال سفارتخانه های خود به قدس اشغالی انجام میشود. در این رابطه علاوه بر پوشش گسترده خبری اجازه پرواز هواپیماهای اسرائیلی بر فراز آسمان کشورهای عربستان و بحرین، روز گذشته دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از موافقت کشور صربستان با انتقال سفارت خود به شهر قدس، همراهی کشور نه چندان شناخته شده مالاوی در قاره آفریقا با این اقدام و توافق کوزوو برای عادی سازی روابط و برقراری مناسبات دیپلماتیک با تل آویو خبر داد.
حجم گسترده اطلاع رسانی و پرداخت به موضوع عادی سازی روابط صهیونیستها با کشورهایی که کمتر کسی از وجود روابط گسترده آنها اطلاع نداشته است، و تلاش بروز نگه داشتن این خب در صدر اخبار رسانهها از طریق انجام سفرها و پرواز هواپیما و تماسهای تلفنی مقامات و ... به گونه ای صورت می گیرد که مخاطب و افکار عمومی در کشورهای اسلامی را متقاعد به شکلگیری موجی عظیم از همنوایی بین المللی با صهیونیستها کند؛ حال آنکه برسی دقیقتر رویدادها ورای این جنجال های رسانه ای چیزی دیگر را نمایان میکند.
قمار ترامپ با همه داشتههای معامله قرن
در روزهای اخیر پرونده عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی تقریباً به مهمترین مأموریت وزارت خارجه آمریکا و شخص پمپئو و کوشنر تبدیل شده است. انجام سفرهای مکرر در منطقه پس از اعلام توافق میان رژیم صهیونیستی و امارات برای تشویق سایرین به تداوم روند عادی سازی و انجام مصاحبهها و اظهارنظرهای پرتعداد در مورد ابعاد مختلف ماجرا.
در این مسیر شخص ترامپ نیز با وجود دست و پنجه نرم کردن با مشکلات داخلی بویژه تداوم اعتراضات یزرگ ضدنژادپرستی و بحران اقتصادی ناشی از کرونا، اما در کمپینهای تبلیغاتی و مصاحبههای مطبوعاتی و حتی دیدارهای رسمی با مقامات دیگر کشورها سعی کرده است که تنور موضوع را در فضای داخلی آمریکا داغ نگه دارد.
در این رابطه باید توجه داشت که هم عادی سازی روابط میان کشورهای عربی و صهیونیستها و هم موضوع کسب حمایت بین المللی از تبدیل شدن قدس به پایتخت رژیم صهیونیستی (و در واقع تصرف کامل این شهر) از بخشهای اصلی طرح معامله قرن بود که علی رغم سروصدای فراوان مقامات آمریکایی و تحت فشار قرار دادن تمامی دولتهای عربی متحد خود، در میدان عمل کاملاً شکست خورد و حتی دوستان غربی واشنگتن هم حاضر به حمایت از آن نشدند.
درواقع ترامپ در روزهای اخیر و هفتههای پیش رو به دلیل ناکامیهای گسترده در سیاست خارجی و سیاستهای داخلی تمامی دستاوردهای خود از معامله قرن که به حمایت چند امیرنشین دستنشانده منطقه و برخی دولتهایی که از کمترین وزنی در تحولات بین المللی برخوردار نیستند (همانند کوزوو و صربستان) و تنها دبرای جلب کمکهای اقتصادی آمریکا به همراهی با واشنگتن تن دادهاند، محدود می شود، بر روی دایره ریخته و با حجم گسترده تبلیغات رسانه ای سعی در بزرگ جلوه دادن موشی است که از هدفگیری برای شکار شیر به دست آورده است.
جو ناپایدار روابط امارات و رژیم صهیونیستی
همچنین یکی دیگر از موضوعاتی که با مشاهده آن می توان فریبکاری پروپاگاندای رسانهای را فهمید، ابر سیاه اخلافاتی است که از هم اکنون و در آغاز راه بر روابط تل آویو- ابوظبی سایه انداخته است. تنش بر سر فروش جنگنده پیشرفته اف 35 به امارات معادلات صهیونیستها را بر هم زده به صورتی که علناً با چشم پوشی بر تبعات رسانه ای کردن موضوع از فروش این سلاح به امارات انتقاد و با آن مخالفت میکنند.
در واقع باید در نظر داشت که اگرچه حضور در جبهه مشترک برای مقابله ترکیه و همچنین محور مقاومت امارات و صهیونیست ها را کنار هم قرار داده است اما باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که صهیونیستها حفظ برتری های استراتژیک نظامی خود در منطقه را خط قرمز تلقی میکنند. در این رابطه به طور حتم با افزایش تلاشهای امارات برای کسب فناوری هسته ای به منظور حفظ موازنه با ریاض و تهران و ترکیه، حساسیت های صهیونیستها نیز افزایش خواهد یافت.
وحشت افکنی در فلسطینیان
از بعدی دیگر یکی از اهداف مهم تبلیغات گسترده در مورد روند عادی سای روابط و حمایت از انتقال سفارت آمریکا به قدس را می توان در تلاش آمریکا و رژیم صهیونیستی به منظور ایجاد فشار بر فلسطینیان برای پذیرش مجدد آمدن بر پای میز مذاکره با شرایط جدید دانست. در واقع معامله قرن موجب شد تا گفتمان مذاکره و مدارا جویی با اشغالگری صهیونیستها جای خود را کاملاً به حمایت عمومی از گفتمان مقاومت و عدم مذاکره با این رژیم بدهد. این امر علاوه بر آنکه کسب حمایت بین المللی حتی از میان دولتهای عربی حامی تداوم رویکرد سازش را برای واشنگتن سخت کرد، علاوه بر آن تهدید به لغو توافقات پیشین از سوی فلسطینیان (همانند توافقات امنیتی و اطلاعاتی) موجب ترس صهیونیست ها از چالشهای امنیتی در آینده شده است.