سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
خبر

سازمان ملل: کره شمالی در حال توسعه برنامه هسته‌ای خود است

يکشنبه 12 مرداد 1399
سازمان ملل: کره شمالی در حال توسعه برنامه هسته‌ای خود است
 سازمان ملل اعلام کرده که کره شمالی در حال توسعه برنامه هسته ای خود است.

به گزارش الوقت، در یک گزارش سازمان ملل آمده است که کره شمالی با مبالغ به دست آمده از انتقال غیر قانونی کالا از کشتی به کشتی که تخطی از تحریم های این سازمان محسوب می شود، به برنامه های توسعه هسته ای و موشکی خود ادامه می دهد.

«ان اچ کی» تلویزیون رسمی ژاپن روز یکشنبه مدعی شد که  یک نسخه از این گزارش که توسط یک هیات کارشناسی سازمان ملل متحد تهیه شده را به دست آورده است این هیات دامنه اجرای تحریم های این سازمان علیه کره شمالی در طول شش ماه تا ماه ژوئیه امسال را مورد سنجش قرار داد.

در این گزارش آمده است که کره شمالی تعهدش به حفظ و توسعه برنامه های هسته ای و موشک های بالستیک خود را مجددا تایید کرده است.

هیات یاد شده در این گزارش آورده است که از ماه مارس امسال کره شمالی با صادرات غیر قانونی ذغال سنگ از طریق دریا، به زیر پا گذاشتن تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد ادامه داده است.

در این گزارش همچنین آمده است که کره شمالی ذغال سنگ و نفت پالایش شده ای را که به طور غیر قانونی وارد کرده بود و از حد تعیین شده توسط شورای امنیت بسیار فراتر می رفت، از طریق انتقال کشتی به کشتی صادر کرده است.

نگاهی به برنامه هسته ای کره شمالی:

 تلاش کره شمالی برای دستیابی به فن آوری هسته‌ای از سال‌های اولیه دهه پنجاه میلادی آغاز شد. در دسامبر ۱۹۵۲ کره شمالی مؤسسه‌ای به نام مؤسسه تحقیقات انرژی هسته‌ای تاسیس کرد، اما فعالیت‌های هسته‌ای کره شمالی با انعقاد قرارداد همکاری‌های فنی با شوروی در فوریه ۱۹۵۶ آغاز شد. بر اساس این قرارداد، کارشناسان کره شمالی برای آموزش به شوروی اعزام شدند. متعاقبا در سال ۱۹۵۹ قراردادی میان شوروی و کره شمالی به امضا رسید که طی آن مسکو متعهد شد تا یک مجتمع تحقیقات هسته‌ای صلح آمیز برای کره شمالی در منطقه یونگبیون دایر کند. در خلال دهه ۶۰ میلادی، این مجتمع از طریق همکاری و کمک‌های فنی گسترده شوروی توسعه چشمگیری یافت. در این سالها روابط  کره شمالی با چین دچار رکود بود که ظاهرا دلیل اصلی آن مخالفت چین با درخواست رهبر کره شمالی برای دادن فن آوری هسته‌ای به این کشور بود. گفته می‌شود که پیشرفت برنامه هسته‌ای  کره شمالی صرفا ناشی از کمک های مسکو نبود بلکه فن آوری بومی و تلاش‌های دانشمندان این کشور نیز نقش بسزایی در این زمینه داشته است.

در خلال دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی، مرکز ثقل توسعه صنعتی کره شمالی بر برنامه هسته‌ای آن قرار داشت و در این دوران پروژه هسته‌ای آن رشد قابل توجهی یافت. به همین دلیل، فشارهای آمریکا بر شوروی افزایش یافت تا در مورد همکاری‌های هسته‌ای خود با کره شمالی تجدید نظر کند. این فشارها نهایتا سبب شد تا کره شمالی قرارداد پادمان سه جانبه‌ای با آژانس بین المللی انرژی اتمی و شوروی در ژوئیه ۱۹۷۷ امضا کند و بدین ترتیب مجتمع یونگبیون زیر نظارت آژانس قرار گیرد. به علاوه، کره شمالی در قبال دریافت چهار راکتور آب سبک از شوروی، معاهده عدم گسترش سلاح‌های هسته ای (ان.پی.تی.) را در دسامبر ۱۹۸۵ امضا کرد.

در سپتامبر ۱۹۹۱ جورج بوش (پدر) رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که تسلیحات هسته ای را از خاک کره جنوبی خارج می کند که در دسامبر همان سال رئیس جمهور کره جنوبی رسما اعلام کرد که در آن کشور دیگر سلاح هسته ای وجود ندارد. متعاقبا دو کره "بیانیه مشترک هسته ای زدایی از شبه جزیره کره" را امضا کردند. در این بیانیه طرفین متعهد شدند تا از "آزمایش، ساخت، تولید، دریافت، تملک، ذخیره سازی، استفاده یا بکارگیری سلاح های هسته‌ای" خودداری کنند. این بیانیه که نوعی قرارداد رسمی میان دو کشور بود، رژیم نظارت دو جانبه ای را نیز پیش بینی کرده بود که در عمل هرگز به  اجرا درنیامد.

با پایان یافتن دوران جنگ سرد و فروپاشی شوروی، موقعیت کره شمالی مخصوصا در زمینه هسته‌ای آسیب پذیر شد. همین وضعیت موجب شد تا کره شمالی در سال ۱۹۹۲ موافقتنامه پادمان‌های آژانس را رسما بپذیرد. در پی آن بازرسی‌های متعددی از سوی بازرسان آژانس از تاسیسات هسته‌ای کره شمالی در آن سال انجام شد، اما زمانی که در فوریه ۱۹۹۳ آژانس درخواست کرد تا از دو سایت مشکوک بازدید کند، کره شمالی با آن مخالفت کرد و این دو سایت را نظامی و غیرقابل بازرسی توصیف کرد. به دنبال این مخالفت، آژانس از شورای امنیت سازمان ملل خواست که کره شمالی را ملزم به اجازه دادن برای بازدید از دو سایت مورد نظر کند. در پاسخ،  کره شمالی هم در تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۹۳ اعلام کرد که از ان پی تی خارج خواهد شد. پس از مذاکرات فشرده و سخت سیاسی و با فشار آمریکا، کره شمالی موضوع خروج خود از ان پی تی را یک روز قبل از عملی شدن، به حال تعلیق درآورد اما اعلام کرد که تعهدش به پادمان ها مربوط به فعالیت های زمان حاضر است نه فعالیت های گذشته.

در ماه مه ۱۹۹۴ کره شمالی در تاسیسات و مواد هسته ای خود اقدامات و جابجایی هایی بدون حضور بازرسان آژانس صورت داد که منجر به بروز بحران تازه ای شد. نگرانی از این جابجایی‌ها مربوط به پسمانده‌های سوختی بود که بیم آن می‌رفت برای کاربرد نظامی ذخیره شده باشد. بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به این اقدام کره شمالی اعلام کرد که از شورای امنیت خواهد خواست تا تحریم‌های اقتصادی علیه کره شمالی وضع و اعمال نماید.  کره شمالی هم اعلام کرد که تحریم‌های اقتصادی را "اقدام جنگی" تلقی کرده و با آن مقابله می‌کند. این بحران با سفر جیمی کارتر به پیونگ یانگ و ملاقات و توافق وی با کیم ایل سونگ در ژوئن ۱۹۹۴ فروکش کرد. این دیدار منجر به تدوین یک "چارچوب توافق شده" میان آمریکا و کره شمالی در اکتبر ۱۹۹۴شد. توافق دارای نکات مهم و قابل توجهی بود از جمله این که کره شمالی عمده فعالیت‌های هسته‌ای خود را متوقف (فریز) کرده و آژانس این توقف را تائید کند، و به "بیانیه مشترک هسته‌ای‌زدایی شبه جزیره کره" پایبند باشد؛ و در مقابل، آمریکا برای تشکیل یک کنسرسیوم بین المللی برای ساخت دو راکتور آب سبک در  کره شمالی پیش قدم شود، و علاوه بر آن تا سال ۲۰۰۳ سالانه ۵۰۰ هزار تن نفت در اختیار کره شمالی قرار دهد با این هدف و برنامه که در سال ۲۰۰۳ اولین راکتور آب سبک به مرحله عملیاتی شدن برسد. به علاوه، آمریکا رسما تضمین دهد که مبادرت به تهدید و یا استفاده از سلاح هسته ای علیه کره شمالی نخواهد کرد.

"چارچوب توافق شده" برای مدتی قریب به یک دهه حاکم بر روابط آمریکا با کره شمالی بود و همین امر موجب کاهش بحران در شبه جزیره شده بود. با این وجود هیچ‌یک از طرفین آن از اجرای آن رضایت نداشتند. آمریکا از عدم اجازه به بازرسان آژانس برای بازرسی فعالیت های گذشته کره شمالی ناخشنود بود و کره شمالی از تاخیر در ساخت راکتور آب سبک ناراضی. در سال ۲۰۰۱، دولت جورج بوش (پسر) رئیس جمهور آمریکا نگاه سخت گیرانه‌تری نسبت به اجرای "چارچوب توافق شده" داشت. در جامعه بین المللی هم شایع بود که کره شمالی مخفیانه در پی ساختن بمب است. در این فضا بود که بوش در سخنرانی سالانه خود در کنگره از کره شمالی به عنوان "محور شرارت" نام برد. در تابستان ۲۰۰۲ مقامات اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که فن آوری غنی سازی بالای اورانیوم از پاکستان به کره شمالی منتقل شده و در قبال آن، پاکستان تکنولوژی ساخت موشک بالستیک از کره شمالی دریافت کرده است. در اکتبر ۲۰۰۲ مقامات آمریکایی ادعا کردند که کره شمالی در مذاکرات دوجانبه تلویحا تائید کرده اند که غنی سازی اورانیوم با غلظت بالا را مخفیانه انجام داده‌اند، اما کره شمالی در پاسخ گفت که این برنامه را برای دفاع از خود صرفا در دستور کار داشته است. آمریکا بر اساس ادعای خود، در دسامبر ۲۰۰۲ تحویل محموله های نفت به کره شمالی را متوقف کرد و کره شمالی هم متقابلا به توقف (فریز) فعالیت‌های هسته‌ای خود پایان داد و بازرسان آژانس را اخراج و در تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۰۳ اعلام کرد که از ان پی تی خارج خواهد شد. البته کره شمالی در ابتدا گفت که با شکستن فریز قصد تولید انرژی صلح آمیز دارد و هدفش ساختن بمب نیست.

در اوائل سال ۲۰۰۳ آمریکا ادعا کرد که فعالیت‌های کره شمالی مشکوک است و نشانه از انحراف به سمت نظامی شدن دارد. در سپتامبر همان سال، گفته‌های سخنگوی وزارت خارجه کره شمالی حکایت از آن داشت که این کشور به مواد لازم برای ساخت چهار تا شش بمب هسته ای دست یافته است. در آوریل ۲۰۰۳ بنا به پیشنهاد چین، مذاکرات سه جانبه ای میان آمریکا، چین و کره شمالی با هدف پایان دادن به بحران هسته ای کره شمالی در پکن صورت گرفت که در نهایت به مذاکرات شش جانبه (شامل کره شمالی، کره جنوبی، آمریکا، روسیه، چین و ژاپن) تبدیل شد. اولین دور این مذاکرات در اوت ۲۰۰۳ برگزارشد و سپس در فوریه و ژوئن ۲۰۰۴ ادامه یافت ولی به دلیل تنش بین کره شمالی و آمریکا برای یک سال متوقف شد تا این که مجددا در ژوئیه ۲۰۰۵ از سرگرفته شد. سرانجام در سپتامبر ۲۰۰۵ مذاکرات شش جانبه به نتیجه رسید و گروه شش با امضای سندی تحت عنوان "بیانیه اصول" از گسترش بحران کره جلوگیری کرد. بر اساس این سند، کره شمالی تعهد کرد که برنامه هسته‌ای خود را کنار بگذارد و به ان پی تی بازگردد و بازرسان آژانس را بپذیرد. در مقابل، آمریکا اعلام کرد که قصد حمله هسته‌ای یا غیرهسته‌ای به کره شمالی ندارد و تسلیحات هسته ای در کره جنوبی مستقر نمی کند. طرفین همچنین بر تنفیذ و اجرای "بیانیه مشترک هسته‌ای زدایی از شبه جزیره کره" تاکید کردند. مشکلی که بر سر اجرای این بیانیه به وجود آمد تفسیر متفاوت آمریکا و کره شمالی در مورد تعهدات یکدیگر و اقدامات متناقض آنها با مفاد بیانیه بود. با این ترتیب، مذاکرات شش جانبه و "بیانیه اصول" برای مدت ۱۸ ماه به دست فراموشی سپرده شد.

در طول سال ۲۰۰۶ بحران هسته ای کره شمالی عمق بیشتری یافت. در اکتبر این سال، کره شمالی نخستین آزمایش هسته ای خود را انجام داد. شورای امنیت سازمان ملل بلافاصله واکنش نشان داد و با صدور قطعنامه ۱۷۱۸ تحریم‌هایی را علیه کره شمالی وضع و اعمال کرد. در این میان چین تلاش دیپلماتیک فشرده ای به کار برد تا این که گروه شش در دسامبر ۲۰۰۶ در پکن تشکیل جلسه داد. این جلسه نتیجه‌ای نداشت. مجددا در فوریه ۲۰۰۷ گروه شش تشکیل شد که در پایان از آن به عنوان مذاکرات موفق نام برده شد. در این اجلاس طرف‌های مذاکره کننده بر سندی توافق کردند که عنوان "اقدامات مقدماتی برای اجرای بیانیه مشترک" را یدک می کشید. بر پایه این سند، کره شمالی موافقت کرد تا به تمام فعالیت های هسته ای خود پایان دهد و برنامه هسته‌ای خود را کنار بگذارد و به ان پی تی بپیوندد و پادمان‌های آژانس را بپذیرد به طوری که همه این اقدامات ظرف مدت ۶۰ روز صورت گیرد. در مقابل، بسته تشویقی شامل کمک های اقتصادی و انرژی به  کره شمالی ارائه شود. همچنین آمریکا تعهد کرد که ۲۵ ملیون دلار دارایی های کره شمالی را که در یکی از بانک های ماکائو ضبط شده بود، را آزاد کند. این بانک  بعدا اعلام کرد که به دلیل تحریم های آمریکا قادر نیست دارایی های کره شمالی را آزاد نماید. همین مساله باعث شد تا روسیه پا درمیانی کند و با انتقال دارایی های مذکور به یکی از بانک های آن کشور، از بی اثر شدن نتیجه مذاکرات شش جانبه جلوگیری کند.

بعد از توافق فوریه ۲۰۰۷، کره شمالی مبادرت به تعطیلی و بستن تاسیسات هسته ای خود کرد و به بازرسان آژانس اجازه داد از محل های مورد نظر بازرسی کنند. در دور بعدی مداکرات شش جانبه، "برنامه عمل دوم" مورد توافق قرارگرفت که به موجب آن کره شمالی موظف شد گزارش صحیح و کاملی از فعالیت های هسته ای خود تا آخر دسامبر ۲۰۰۷ ارائه کند. این تاریخ سپری شد و گزارشی از سوی کره شمالی ارائه نشد که دلیل آن استنکاف کره شمالی از ذکر فعالیت های گذشته خود بود. با تلاش و فشار سیاسی چین، سرانجام کره شمالی در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۰۸ گزارش خود را به آژانس ارائه کرد. با این که محتوای این گزارش فاش نشد اما رسانه های غربی ادعا کردند که گزارش کامل و صحیحی نبوده و از ذکر همکاری کره شمالی با کشورهایی مثل سوریه خودداری کرده است. در پی آن دولت بوش به کنگره اعلام کرد که در نظر دارد کره شمالی را از لیست کشورهای حامی تروریسم حذف کرده و برخی تحریم ها در زمینه انرژی علیه کره شمالی را ملغی نماید. در پاسخ به این اقدامات، کره شمالی مبادرت به تخریب برج خنک کننده در مجتمع یونگبیون کرد - اقدامی که توجه جهانی را به خود جلب کرد. حذف کره شمالی از لیست حامیان تروریسم با تاخیر صورت گرفت وکره شمالی تهدید به از سرگیری فعالیت های هسته ای خود کرد. نهایتا در تاریخ ۱۱ اکتبر ۲۰۰۸ کره شمالی از لیست تروریسم حذف شد و در مقابل قبول کرد که مذاکرات در مورد از کارانداختن تاسیسات هسته ای خود آغاز شود. متعاقبا گروه شش در دسامبر ۲۰۰۸ در پکن تشکیل جلسه داد تا در مورد نحوه راستی آزمایی در خصوص از کارانداختن تجهیزات و تاسیسات هسته ای کره شمالی مذاکره شود. این مذاکرات به دلیل حساسیت زیاد به نتیجه ای نرسید.

سال ۲۰۰۹ آرامشی در بحث هسته ای کره شمالی به ارمغان نیاورد. پرتاب راکت به فضا از سوی کره شمالی در مارس ۲۰۰۹ جنجال زیادی ایجاد کرد. آمریکا، ژاپن و کره جنوبی این اقدام کره شمالی را نقض قطعنامه شورای امنیت و تعهدات این کشور خواندند.  کره شمالی هم در پاسخ به این اعتراضات، بر خلاف توافقات حاصله در گروه شش، بازرسان آژانس را اخراج و به بازسازی مجتمع یونگبیون مبادرت کرد. در ۲۵ مه ۲۰۰۹  کره شمالی دست به دومین آزمایش هسته ای خود زد. این اقدام واکنش تند جامعه بین المللی را بدنبال داشت، از جمله واکنش شورای امنیت که مبادرت به صدور قطعنامه ۱۸۷۴ نمود. در اقدامی تلافی جویانه،  کره شمالی اعلام کرد که غنی سازی اورانیوم را از سر می گیرد و به میز مذاکرات شش جانبه باز نمی گردد و به توافقات قبلی پایبند نخواهد بود.

تنش بین دو کره در سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ ادامه یافت. کیم جونگ ایل رهبرکره شمالی سه بار به چین سفر کرد. در این سفرها وی تلاش کرد تا با کمک و کسب حمایت دیپلماسی چین از وخامت اوضاع بکاهد. حوادث میدانی مانع از کاهش بحران شد، از جمله چند مورد برخورد نظامی با کره جنوبی. در مارس ۲۰۱۰ کره شمالی به یک کشتی کره جنوبی حمله و آن را غرق کرد که موجب کشته شدن ۴۶ سرنشین آن شد. البته کره شمالی رسما مسؤلیت این حمله را به عهده نگرفت. در نوامبر همین سال کره شمالی به جزیره یون پیونگ کره جنوبی حمله کرد که تعدادی کشته بر جای گذاشت. در مارس ۲۰۱۱ کره شمالی اعلام کرد که حاضر است به مذاکرات شش جانبه بدون قید و شرط باز گردد، لکن در همین زمان منابع غیررسمی گزارش دادند که کره شمالی در حال تکمیل تاسیسات هسته ای خود است و موفق شده است تا پایان این سال تعداد ۲۰۰۰ سانتریفیوژ پی ۲ را در یونگ بیون نصب کند.

مرگ کیم جونگ ایل در دسامبر ۲۰۱۱ امیدها را برای احیای مذاکرات شش جانبه زنده کرد. در فوریه سال ۲۰۱۲ مذاکراتی بین آمریکا و کره شمالی صورت گرفت که در نتیجه آن کره شمالی اعلام کرد که در مقابل دریافت کمک غذایی از ایالات متحده، وقفه ای در آزمایش هسته ای، غنی سازی اورانیوم، و آزمایش موشک های دوربرد را به مرحله اجرا می گذارد. با این وجود، آمریکا از پیشنهاد ارائه کمک غذایی خود به کره شمالی صرف نظر کرد به دلیل این که این کشور مبادرت به پرتاب موشک حامل ماهواره به فضا در ۱۲ آوریل ۲۰۱۲ نمود. استدلال آمریکا این بود که از نظر فنی فرق چندانی بین راکت حامل ماهواره با موشک بالستیک نیست و پرتاب موشک بالستیک از سوی کره شمالی توسط قطعنامه های ۱۷۱۸ و ۱۸۷۴ شورای امنیت منع شده است. کره شمالی در دسامبر ۲۰۱۲ با پرتاب راکت ماهواره دیگری به فضا فرستاد که واکنش بین المللی را به دنبال داشت، از جمله واکنش شورای امنیت که در تاریخ ۲۲ ژانویه ۲۰۱۳ طی قطعنامه ۲۰۸۷ از کره شمالی خواست به فعالیت های هسته ای و برنامه موشکی خود پایان دهد.

سال ۲۰۱۳ نویدبخش کاهش بحران شبه جزیره کره نبوده است. در تاریخ ۱۲ فوریه ۲۰۱۳ کره شمالی مبادرت به سومین آزمایش هسته ای کرد. این اقدام همانند آزمایش های قبلی کره شمالی با اعتراض و محکومیت بین المللی مواجه گردید. شورای امنیت در تاریخ ۷ مارس ۲۰۱۳ طی قطعنامه ۲۰۹۴ ضمن محکوم کردن این اقدام، تحریم های جدیدی علیه کره شمالی وضع کرد. در پاسخ به این قطعنامه، کره شمالی آمریکا و کره جنوبی را به حمله هسته ای تهدید کرد. این تهدید بحران کره را به مرحله تازه و خطرناکی رسانده است. آمریکا، کره جنوبی، ژاپن و حتی استرالیا واکنش های تندی در قبال تهدیدات کره شمالی نشان داده و تمهیدات جدی اندیشیده اند. آمریکا فشار سیاسی سنگینی بر چین وارد کرده تا با استفاده از نفوذ خود و شرکت در اعمال تحریم های شورای امنیت علیه کره شمالی، موجب رفع تهدید حمله هسته ای این کشور شود. البته بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، عملی شدن تهدید کره شمالی را چندان محتمل نمی دانند گرچه حتی تهدید به استفاده از سلاح های اتمی را اقدامی خطرناک و غیرعاقلانه تلقی می کنند.

در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ کره شمالی موفق به انجام سه آزمایش هسته ای دیگر شد که بنابر برخب منابع تایید نشده قدرت آخرین آزمایش هسته ای کره شمالی برابر با ۱۰۰ کیلوتن یعنی بیش از ۲۰ برابر آزمایش این کشور در سال ۲۰۱۳ بوده است که این موضوع باعث ایجاد نگرانی های گسترده میان جامعه جهانی شد. با روی کار آمدن دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ آمریکا سیاست‌های سختگیرانه‌تری را همراه با تهدید نظامی در پیش گرفت. دونالد ترامپ که از منتقدان اصلی سیاست دولت باراک اوباما در قبال کره شمالی بود در چند پیام توئیتری که بعد ها به دیپلماسی توئیتری ملقب شد کیم جونگ اون، رهبر جوان کره شمالی را «نادان» و «مرد موشکی» خطاب کرد. در سال ۲۰۱۷ و اوایل ۲۰۱۸تنش ها به سطح بسار زیادی رد شبه جزیره کره افزایش یافته بود، اما همه این تنش ها ظرف مدت یک ماه فروکش کرد.

طی چند ماه اخیر کمتر کسی تصور می کرد که دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی تنها چند روز پس از ذوب شده یخ دیپلماتیک میان دو کره تا آستانه یک دیدار رسمی پیش بروند. دونالد ترامپ پس از تکیه بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا یک طوفان توییتری را علیه کره شمالی و رهبر آن به راه انداخت. کار به جایی رسید که توییتر به میدان رویارویی ترامپ با کره شمالی تبدیل شد. او حتی رهبر کره شمالی را «مرد کوچک موشکی» و «دیوانه» خطاب کرد. ترامپ در زمان کارزار انتخاباتی خود نیز اظهارات خصمانه و نامتعارفی را علیه کره شمالی مطرح کرد. او در اظهار نظری که باعث نگرانی بسیاری از رهبران جهان شد اعلام کرد که سئول باید برای حفظ امنیت خود در برابر پیونگ یانگ باید تسلیحات هسته ای خود را بسازد.

اما ماجرا از کجا آغاز شد؟ در جریان المپیک زمستانی پیونگ چانگ در کره جنوبی، رهبر کره شمالی هیئتی دیپلماتیک را به این مسابقات اعزام کرد. در نتیجه دیدارهایی که میان برخی مقامات دو کره انجام شد تنش میان پیونگ یانگ و کره نیز تا حدودی فروکش کرد اما موضوع به همین جا ختم نشد. در دیدار خواهر کیم جونگ اون و مون جائه این، رییس جمهور کره جنوبی وی درخواست برادرش را برای دیدار به این به وی انتقال داد.

مایک پنس، معاون دونالد ترامپ نیز که برای حضور در این مسابقات به کره جنوبی سفر کرده بود حتی در آستانه دیدار با برخی مقامات کره شمالی بود که البته این دیدار لغو شد.

اما خبری که جامعه بین المللی را غافلگیر کرد و بسیاری آن را شوک هسته ای نامیدند، خبر دیدار رهبران آمریکا و کره شمالی در ماه می بود. دونالد ترامپ برای اعلام این خبر در یک برنامه ی تلوزیونی از پیش برنامه ریزی نشده اعلام کرد که با درخواست کیم برای انجام یک دیدار رسمی موافقت کرده است. در جریان این سخنرانی حس رضایت در چهره رییس جمهور آمریکا به آسانی قابل رویت بود. ترامپ روز یکشنبه در باره دیدار خود با کیم گفت: «کسی نمی‌داند چه اتفاقی رخ خواهد داد. ممکن است من به سرعت از دیدار با کیم خارج شوم یا اینکه بر روی میز مذاکره با او بنشینم و بهترین توافق ممکن را برای جهان امضا کنم. کره‌شمالی از ۲۸ نوامبر ۲۰۱۷ آزمایش موشکی نداشته و وعده داده است تا در طول نشست‌های ما هم این کار را نکند.

سرانجام رئیس‌جمهوری آمریکا و رهبر کره‌شمالی، پس از هفته‌ها انتظار در هتل کاپلای سنگاپور در ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) با یکدیگر دیدار کردند.

در این دیدار بیانیه مشترک به امضا دو طرف رسید که ترامپ به ارائه تضمین‌های امنیتی به کره شمالی متعهد شد و اون نیز بر تعهد قاطع و کامل خود بر خلع سلاح کامل هسته‌ای شبه جزیره کره تاکید کرد.

ترامپ و اون با تاکید بر این نکته که برقراری روابط جدید میان آمریکا و کره شمالی به صلح و رفاه در شبه جزیره کره و جهان مرتبط است و با درک این نکته که اعتمادسازی میان دو طرف می‌تواند روند خلع سلاح هسته‌ای را گسترش دهد اعلام می‌دارند:

۱آمریکا و جمهوری دموکراتیک خلق کره متعهد به ایجاد روابط جدیدی میان آمریکا – جمهوری دموکراتیک خلق کره مطابق با میل مردم دو کشور برای صلح و موفقیت می‌شوند.

۲آمریکا و جمهوری دموکراتیک خلق کره تلاش‌های مشترکی را برای ایجاد یک نظام صلح پایدار و باثبات در شبه جزیره کره آغاز می‌کنند.

۳جمهوری دموکراتیک خلق کره با تاکید مجدد بر بیانیه ۲۷ آوریل ۲۰۱۸ پانمونجوم متعهد به تلاش در جهت خلع سلاح هسته‌ای کامل شبه جزیره کره می‌شود.

۴آمریکا و جمهوری دموکراتیک خلق کره متعهد می‌شوند که اجساد باقی مانده سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ کره را از جمله با استرداد گروهی که تاکنون شناسایی شده‌اند، حل و فصل کنند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی بعد از اولین دیدار تاریخی که بین رهبران دو کشور برگزار می‌شود تایید کردند که این نشست یک رخداد تاریخی با اهمیت فراوان است که بر چندین دهه تنش و خصومت میان دو کشور غلبه کرده و موجب گشایش آینده‌ای جدید می‌شود و هر دوی آنها متعهد به اجرای مفاد این بیانیه مشترک به طور کامل و به صورت سریع شدند.

همچنین آمریکا و کره شمالی متعهد به انجام مذاکرات متعاقب تحت رهبری مایک پامپئو، وزیر امور خارجه ترامپ و همچنین با شرکت یک مقام مرتبط عالی‌رتبه از کره شمالی در سریع‌ترین تاریخ ممکن به منظور اجرای نتایج نشست رهبران دو کشور شدند.

ترامپ و کیم جونگ اون به علاوه متعهد به همکاری برای توسعه روابط جدید آمریکا و جمهوری دموکراتیک خلق کره و حمایت از صلح، موفقیت و امنیت  در شبه جزیره کره و جهان شدند.

تگ ها :

سازمان ملل کره شمالی توسعه برنامه هسته‌ای

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصاویر بسیار نزدیک از جنگنده روسی سوخو ۵۷ در آسمان

تصاویر بسیار نزدیک از جنگنده روسی سوخو ۵۷ در آسمان