الوقت- در طی چند سال گذشته ما به کرات شاهد انتشار اخباری مبنی بر مشخص کردن تاریخی برای همه پرسی، و یا درخواست گروهها و احزاب برای استقلال در مناطق مختلف اروپا و همچنین انتشار نظر سنجی ها از مراکز مختلف بوده ایم، که حکایت از تشدید رویکرد استقلال طلبی در قاره تازه متحد شده اروپا دارد.
پدیده جدایی طلبی وبه دنبال آن استقلال طلبی و تغییر مرزها، شکل گیری و یا ادغام واحد های سیاسی در اروپا همواره وجود داشته و جنگ های ویرانگری نیز به دنبال داشته است. در این میان جنگ جهانی دوم بود که تمامی پتانسیل های خشونت بار اروپا را در مرزهای داخلی فرونشاند و مرزها و دولت ملت ها را به ثبات رساند. این داستان بعد از جنگ دوم جهانی به صورت آتش زیرخاکستر ماند و به نسل بعدی منتقل شد. با ایجاد اتحادیه اروپا، واحد پولی مشترک و ایجاد ساختارهایی نظیر منطقه یورو و شنگن تا حدودی می رفت که از ذهن اروپا پاک شود، اما با شروع بحران مالی جهانی از سال 2008 و رشد احزاب سوسیالیست و راست افراطی ، کانونهای جدایی طلبی که گفته می شود نزدیک به بیست نقطه قاره سبز را شامل می شود دچار تغییر شدند و اکنون نیمی از این گسل ها فعال شده اند و نیمی دیگر نیز نیمه فعال و منتظر پیروزی کانون های دیگر، در صدر آن اسکاتلند، باسک و ایالت کاتالونیا هستند.
علاوه براین در قوانین و قراردادهای اتحادیه اروپا ترتیبات مشخصی برای مواجهه با مساله جدایی طلبی ذکر نشده و نهاد خاصی نیز برای پرداختن به این مساله تعیین نشده است.از سوی دیگر، این اتحادیه در مقابل این موضوع در تنگنا قرار خواهد گفت. زیرا از یک طرف با مساله حق تعیین سرنوشت و دموکراسیخواهی مواجه است و از طرف دیگر، یکی از طرف های این معادله از اعضای اتحادیه است. بنابراین اتحادیه اروپا با نگرانی و احتیاط به این اقدامات واکنش نشان می دهد.
در چنین شرایطی به نظر می رسد عدم ثبات اقتصادی و بحران های مالی پی در پی، فرصت مناسبی را فرام کرده است تا استقلال طلبان احساسات ملی گرایی و جدایی طلبی را رشد، به نسل بعد منتقل کنند و در نهایت آینده امید ها و آرزوهای خود را تضمین کنند. مضاف برآنکه می توانند از وضعیت فعلی بیشترین امتیازات و اختیارات را از دولت مرکزی کسب کنند.
برخی تحلیل گران و کارشناسان بین المللی معتقدند که درآینده نه چندان دور بین 5تا10 واحد سیاسی مستقل و بعضا با سرزمین جدید به آمار دولت-ملت های اروپایی افزوده خواهد شد .البته نوع و روند تحولات جهانی در کمیت و کیفیت این پدیده بسیار تاثیرگذار خواهد بود. آنچه مسلم است چشم انداز روشنی نسبت به برون رفت از بحران استقلال خواهی در قاره چند رنگ اروپا دیده نمی شود.
مهدی قائدی