ویروس کرونا و بحرانهای ناشی از آن نشان داد که مسائل مطرح شده پیرامون امنیت مشترک، اقتصاد مشترک، سرنوشت مشترک، اتحاد مالی و پولی مشترک همهگی پوشالی هستند و تنها در زمان صلح و ثبات موضوعیت دارند
الوقت - به مدت چند دهه طرفداران نظریه همگرایی و همبستگی سرنوشت جامعه بشری اتحادیه اروپا را در مقام سمبل و نماد اصلی اتحاد منطقهای و جهانی مثال میآوردند. آنها دائما از نمونه اتحادیه اروپا به عنوان الگویی برای تمام جهان و دیگر مناطق سخن میآورند. در واقع، در عصر جهانی شدن چنین تصور میشد که اروپاییها در حال تبدیل شدن به یک دولت بزرگ هستند که سرنوشت امنیت، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت و سلامت و سیاست آنها با یکدیگر مشترک است اما انگار این بار طرفداران الگوی همگرایی اتحادیه اروپا و بسط آن به دیگر مناطق جهان با میهمانی ناخوانده مواجه شدهاند.
اکنون طی هفتههای اخیر بحث شیوع بیماری کرونا و عالمگیر شدن آن به موضوعی تاثیرگذار بر تمامی حوزههای حیات بشری تبدیل شده است اما این ویروس انگار قصد داشت به تمام جهان نشان دهد که بر خلاف تصورات آنگونه که بازنمایی میشد اتحادیه اروپا نیز چندان یکدست، همصدا و هم سرنوشت نیست. در شرایطی که کرونا به قلب اروپا و نماد کهن این قاره یعنی کشور ایتالیا رسوخ پیدا کرده و این کشور را به یکی از ضربهپذیرترین کشورهای جهان تبدیل کرده به نظر میرسد اروپاییها دوست و یار قدیم خود را از یاد بردهاند.
در شرایطی که در کشور ایتالیا تحت عنوان قرنطینه خانهگی و فراگیر، مدارس و دانشگاهها بسته شدهاند ، بازیهای فوتبال به حالت تعلیق درآمده و بازدید از رستورانها در میان گسترش سریع ویروس کرونا در کشور ممنوع است و فقط فروشگاه های مواد غذایی و داروخانهها مجاز به تداوم فعالیت هستند و تنها بیرون امدن از خانه و مسافرت با اجازه دولت و تحت عنوان اضطرار مجاز است، درخواست چند باره مقامات رم برای ارسال کمک از سوی دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا تا کنون با هیچ پاسخی همراه نشده است. انگار کرونا قصد داشت به جهان بگوید که تا چه اندازه مرزهای اتحاد اروپاییها و کلیت جهان غرب پوشالی است.
وقتی کرونا نشان داد اروپایی ها چقدر مرزهای ملی و نژادی را دوست دارند
ویروس کرونا همان اندازه که برای بشریت دردناک و خطرناک است، انگار درسهای بزرگی را میخواهد به تاریخ وجامعه بشریت بدهد. کرونا میخواهد بگوید که در عصر جهانی شدن تا چه اندازه ایده جدایی مرزها و مشروعیت بخشی به دیوارهای نژادی و ملی همچنان در غرب پرطرفدار است اما هر بار تحت عناوین دهن پرکن لیبرالی انکار می شد. کرونا این واقعیت را بازگو کرد که شاید صادقترین سیاستمدار غربی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا بوده باشد و نه رهبران اروپایی که شعار حقوقبشر و همبستگی جهانی را سر میدادند.
در واقع، همانگونه که مایکل ماردر استاد فلسفه در دانشگاه باسک کانتری (منطقهای خودمختار در اسپانیا) در مقالهای که در نیویورک تایمز منتشر کرده میگوید: قبل از شیوع فعلی، تمایل جهانی برای ساختن دیوارها و پلمپ کردن مرزهای ملی بین ایالات متحده و مکزیک، مجارستان، صربستان و کرواسی و دیگر نقط جهان بسیار اندک بود. ناسیونالیسم نوپا که این گرایش جداییطلب را تحریک میکند معمولا خود را با ترس از مهاجران تغذیه میکند. این تفکر معتقد است، رسیدن به آرمان خلوص نژادی فقط پشت دیوارهای بلند امکانپذیر است. بسته شدن مرزها، موانع مسافرتی و قرنطینهها که اکنون در پاسخ به ویروسها به کشورهای مختلف تحمیل میشوند، اقدامات پزشکی قابل توجه اما نمادین هستند. در واقع، منطق پشت این رفتارها بی شباهت با همان منطق اساسی نیست که دولت ترامپ را ترغیب به ساخت دیوار مرزی با مکزیک میکند. این دو رفتار، هر یک برای اطمینان خاطر شهروندان و ایجاد امنیت کاذب به آنها رخ میدهد.»
کرونا و نشان دادن پوشالی بودن اتحاد اروپایی
در سطحی دیگر کرونا نشان داد که اتحادی که سالهای کشورهای اروپایی و آمریکا تحت عنوان محور اتحاد آتلانتیک شمالی یاد میکردند، تنها یک رویا و اتحادی اصطلاحا «پوشالی» بوده است. ایتالیا نه تنها یکی از اعضای اتحادیه اروپا است بلکه یکی از اعضای پیمان آتلانتیک شمالی یعنی سازمان ناتو است. علاوه بر این ایتالیا یکی از کشورهای عضو سران جی 7 یا کشورهای برتر صنعتی جهان بوده اما اکنون شاهد هستیم که این دوست و همراه از سوی متحداناش مورد نادیده گرفتن و فراموشی قرار گرفته است.
در حقیقت، ویروس کرونا و بحرانهای ناشی از آن نشان داد که مسائل مطرح شده پیرامون امنیت مشترک، اقتصاد مشترک، سرنوشت مشترک، اتحاد مالی و پولی مشترک همهگی پوشالی هستند و تنها در زمان صلح و ثبات وجود دارند. در مقطع بحران و در زمانی که یکی از بازیگران با مضیقه بزرگ مواجه شود که همیاری منافع آنها را تهدید کند، نمایان است که هر کشور راه و مشی خود را میرود. این جهان به ظاهر متمدن نه تنها در شرایط بحران دیگر متمدن نیست، بلکه حتی میتواند وحشیتر از تمامی جوامع باشد که اصطلاحا آنها از آن به عنوان غیرمتمدن یاد میکردند. شاید این روزها همهگان بارها دیده باشند که چگونه شهروندان اروپایی در صف فروشگاهها برای تامین مایحتاج با یکدیگر درگیر میشدند و تمامی مرزهای متمدن بودن را فراموش کرده بودند.
گردش به سوی پکن؛ آینده غیز قابل انکار
ایتالیا در شرایطی که بیش از هر زمان دیگر به همیاری و همکاری به اصطلاح متحدان خود نیاز داشت، بیش از هر زمان دیگری خود را تنها میبیند. شاید اگر نگاهی به مرگ چشمگیر شهروندان این کشور داشته باشیم که در مقطع کنونی روزانه بیش از 200 نفر است، پی خواهیم برد که اکنون بازمانده امپراتوری روم چگونه غرق در بحران است و هیچ دوستی را از میان متحدان سابق در کنار خود نمیبیند.
در این وضعیت به نظر میرسد مرزهای پوشالی اتحاد در اروپا، سیاستمداران ایتالیایی را به سمت کشور چین و درخواست کمک از پکن هدایت خواهد کرد. در حقیقت، اکنون چین نشان داده که بر خلاف فرهنگ غربی در شرایط بحران حاضر به همکاری و همیاری است و در آینده جهان نیز میتواند نقشی تعیین کننده برجای بگذارد. بر همین مبنا شاید در وضعیت پساکرونایی شاهد گرایش فزآینده ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی به سمت چین باشیم. زمانی این مسله قابل توجه تر میشود که شاهد هستیم پکن در قالب طرح «یک کمربند و یک جاده» قصد دارد مسیر راه ابریشم سابق را احیا کند و احتمالا درخواست کمک و نزدیک ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی را خواهد پذیرفت.