الوقت- کرانه باختری رود اردن با جمعیتی بالغ بر 5/2 میلیون فلسطینی ظرفیتهای گستردهای برای تداوم مبارزات ضدصهیونیستی دارد. خروج اسراییلیها در نوار غزه در سال 2005 و سپس سیطره حماس در ژوئن 2007 بر این منطقه سبب شد تا از یکسو عمده حملات ضد اسراییلی و نبردها بر نوار غزه متمرکز شود و از سوی دیگر این امر موجب حساسیت بیشتر اسراییلیها به کرانه باختری و افزایش توجه و تمرکز امنیتی بر آن شود.
اسراییلیها در برابر فلسطینیها از یک طرف تلاش میکنند تا از راه حل دو دولتی فرار کنند، هرچند که گزینه راه حل یک دولتِ دوملیتی نیز راهکار واقعی نیست و سرانجام باید به فکر جدایی باشند. اما از سوی دیگر راهکار تخلیه کرانه باختری را نیز با توجه به تجربه عقبنشینی از نوار غزه، پیشاپیش شکست خورده میبینند. در نتیجه در حال حاضر «صبر اجباری» را در پیش گرفتند. چنین وضعیتی لاجرم فرصت رویارویی بین فلسطینیهای مبارز با نیروهای اسراییلی و شهرکنشینان صهیونیست را فراهم میکند. از همین رو در سالهای اخیر به کرات اخباری دال بر حملات فلسطینیها به صهیونیستها را شنیدهایم.
مقام معظم رهبری با مشاهده رنج مضاعف مردم غزه و آسیبپذیری رژیم اشغالگر قدس از ناحیه قیام مسلحانه فلسطینیها، چندین بار موضوع لزوم تسلیح کرانه باختری را مطرح کردند. به نظر میرسد در این باره چندین نکته لازم به ذکر است:
1- معظم له بر عبارتِ «کرانه باختری مانند نوار غزه باید مسلح شود» تأکید داشتند. این کلمات، شاخصی را در تسلیح کرانه باختری ارائه میدهد و آن کم و کیفِ تسلیح نظامی مقاومت در کرانه باختری است. پس تسلیح کرانه باختری یعنی تسلیح نظامی مردم و گروههای مقاومت در این منطقه با هدف مقابله با صهیونیستها اعم از شهرکنشین و یا نیروهای نظامی- امنیتی.
2- کرانه باختری طی نیم قرن گذشته بارها علیه رژیم اسراییل قیام نظامی نموده است. انتفاضه اول و دوم، عملیاتهای استشهادی، قیامها و اقدامات متعدد و محدود دیگر طی این سالها، نشانههایی دال بر سابقه و تجربه این منطقه در تسلیح و قیام نظامی علیه اسراییلیها است.
3- متأسفانه به دنبال هر مرحله از قیام و اقدام نظامی قابل توجه علیه اسراییلیها، آنها فوراً راه و روشهای مقابله و کنترل را فرا گرفتهاند. جنگهای عربی- اسراییلی (4 جنگ) طی سالهای 1948 تا 1973، عملاً با برتری اسراییلیها به پایان رسید. انتفاضه اول با شناسایی ساف و شروع مذاکرات اسلو متوقف شد. انتفاضه الاقصی با ساخت دیوار حایل، هجوم گسترده نیروهای شارون به کرانه باختری و عقبنشینی آنان از نوار غزه تحت کنترل درآمد. قیامهای متعدد دیگر از جمله قیام قدس شرقی در پاییز سال 93، سرکوب و کنترل شد. نتیجه اینکه در مرحله کنونی باید شاهد روشهای جدید و خلاقیتهایی در مبارزات ضد اسراییلی باشیم تا آنان غافلگیر شوند.
4- موانع قیام فلسطینیها به ویژه تعامل و همکاریهای امنیتی تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی در حال حاضر بسیار نزدیک و پیچیده شده و از همین رو به نظر میرسد در بررسی عوامل مؤثر در تسلیح کرانه باختری، جایگاه عوامل سلبی بسیار مهمتر از عوامل ایجابی است چرا که تا زمان حضور عوامل سلبی و یا موانع، هرگونه اقدامی در این رابطه بسیار مشکل و هزینهزا است. پس باید ابتدا بر حذف موانع در عرصههای امنیتی، سیاسی و حتی فرهنگی متمرکز شد. سپس بر تسلیح کرانه باختری.
5- به طرح تسلیح نباید به مثابه طرحی زودبازده و فوری نگاه کرد. در این طرح ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که آیا برای فلسطینیهای کرانه باختری موضوع مبارزه با اسراییل در اولویت است؟ و آیا مسأله مبارزه با رژیم صهیونیستی از طریق قیام مسلحانه را قبول دارند؟ طبیعتاً پذیرش چنین امری، لازمۀ هرگونه اقدامی نظامی است چرا که موتور محرکۀ قیام مسلحانه و تسلیح کرانه باختری، مردم این منطقه هستند. فضاسازی فرهنگی و سیاسی در کرانه باختری باید در برنامه قرار گیرد تا لزوم امر نظامی در بین اکثریت آنان از مشروعیت و مقبولیت قابل توجه برخوردار شود.
6- تسلیح کرانه باختری را میتوان نه صرفاً با ورود سلاح به این منطقه بلکه با روشها و شیوههایی چون، ساخت تسلیحات بومی، سرقت از نظامیان اسراییلی، تهیه از بازار سیاه و قاچاقچیان، اقناع نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان به همکاری و... قابل امکان است. پس با بررسی این راهکارها میتوان با هزینههای سیاسی- اقتصادی و امنیتی کمتر به تسلیح آن (هرچند محدودتر) پرداخت. وقوع عملیاتهای مسلحانه و استشهادی در سالهای گذشته و اخیر در کرانه باختری شاهدی بر این ادعاهاست.
7- تعدیل انتظارات از طرح تسلیح یکی از ملزومات این طرح است. به بیان دیگر ما نباید انتظار نابودی اسراییل را با طرح تسلیح داشته باشیم اما میتوان عقبنشینی قابل ملاحظه اسراییلیها را شاهد باشیم. همان گونه که نوار غزه با مبارزات و درگیریهای مسلحانه، سرانجام سران رژیم اسراییل را به این نتیجه رساند که فرصتهای عقبنشینی از نوار غزه بیش از فرصتهای تداوم اشغال است همین معادله در کرانه باختری نیز قابل پیگیری است. چرا که اجبار صهیونیستها به خروج از کرانه باختری به معنای یک قدم عقبنشینی صهیونیستها و قدمی پیروزی فلسطینیهاست. در آن صورت و پس از عقبنشینی اسراییلی از جنوب لبنان (2000)، از نوار غزه (2005) و کرانه باختری، نوبت به قیام فلسطینیهای 1948 میرسد به بیان دیگر پیروزی فلسطینیهای کرانه باختری در اخراج صهیونیستها از این منطقه به معنای تثبیت پیروزی گام به گام مقاومت فلسطینی میباشد.
منبع: موسسه ندا