الوقت- روز گذشته شبکه خبری المیادین خبر هدف قرار گرفتن تعدادی نفتکش در آبهای را اعلام کرد که با تکذیب این کشور مواجه شد اما نهایتاً خبرگزاری امارات صبح امروز به این موضوع با اعلام آنچه حمله خرابکارانه نامید اعتراف کرد. تاکنون هیچکس مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است و امارات نیز با سانسور خبری شدید از درز اطلاعات بیشتر از چند و چون ماجرا از جمله مکان دقیق حمله، نوع حمله، خسارات وارده مالی و جانی و ... جلوگیری میکند. رسانهها نیز از اعزام تیم تحقیقات بین المللی برای بررسی موضوع به امارات خبر دادهاند. از سوی دیگر وزیر نفت عربستان سعودی اعلام کرد که دو نفتکش سوپر تانکر متعلق به این کشور در میان کشتیهای حادثه دیده بوده است. تحلیل حاضر به دنبال پاسخگویی به این پرسشها است که این حادثه ممکن است با چه انگیزههایی روی داده باشد و چه تبعات احتمالی در تحولات آتی منطقه و حتی جهانی بر جای خواهد گذاشت؟
عامل حملات؛ سناریوهای مطرح
همچنان که گفته شد تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است اما میتوان برای آن سه فرضیه در نظر گرفت.
1- قدرت نمایی نیروهایی که چندین سال است خاک و مردمشان مورد تجاوز و حملات وحشیانه امارات و عربستان هستند و برخی کشورهای فرامنطقه ای و غربی نیز با حمایت از این دو کشور در تداوم جنایت آفرینی آنها نقش دارند؛ چه بسا وضعیت آشفته منطقه که این کشورها در آشفته کردن آن سهیم هستند، بهانه و فرصتی برای چنین اقدام هشدار دهنده ای بوده تا آنها بر این مسئله واقف شوند که منافع حیاتی آنها نیز می تواند به خطر افتد و شاید چنین اتفاقی در نقطه دیگر و نقاط دیگر هم روی دهد.
2- جریانی که قصد وابسته کردن بیشتر کشورهای خلیج فارس به آمریکا را دارد. آمریکاییها با اجرایی کردن تحریمهای نفتی ایران برخی کشورهای خلیج فارس مانند عربستان و امارات را وادار به افزایش تولید نفت کرده اند تا کمبود نفت بازار این کالای راهبردی را متشنج نکند. در چنین وضعیتی که خود به خود نگران کننده دغدغه آفرین است اتفاقاتی نظیر آنچه در ابهای امارات افتاد تنش موجود را مضاعف و زمینه وابستگی برای کشورهایی مانند عربستان و امارات را به آمریکا و تبعیت بیشتر از این گشور را فراهم میکند. از این رو برای آمریکاییها چه حادثه ای بهتر از ناامن شدن فضای نفتی منطقه که باعث وابستگی بیشتر این کشورهای ثروتمند به آمریکا شود. تحولات بعدی معیار سنجش این دیدگاه خواهد بود.
3- توطئهچینی دستهای نامرئی که قصد دارند وضعیت پرالتهاب منطقه را به نقطه انفجار برسانند. در شرایطی که کمتر کسی شک دارد که رژیم صهیونیستی، امارات و عربستان برای رویارویی نظامی آمریکا و ایران لحظه شماری میکنند، روز گذشته فالح فیاض مشاور امنیت ملی عراق در مورد اهداف سفر پنهانی و از پیش اعلام نشده وزیر خارجه آمریکا به بغداد گفت: «پمپئو به بغداد آمد تا اطمینان دهد که آمریکا به دنبال انجام اقدام نظامی نیست». وی همچنین افزود نگرانی آمریکا از واکنش ایران به اقدامات آمریکا در منطقه باعث شد تا پمپئو به بغداد سفر کند. طبیعتاً این موضوع خبر خوشایندی برای کشورهای عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی نیست لذا اینکه بخواهند با توطئه چینی و انجام یک حمله ساختگی و بدون خسارات جدی واقعی که اقتصاد عربستان و امارات را تحت شعاع قرار دهد، فضای منطقه ای و جهانی را متهلب کرده و امکان تنش نظامی را افزایش دهند وجود دارد. در این رابطه می توان به سخنان سخنگوی وزارت خارجه ایران اشاره کرد که پس از این حمله با اشاره به تأثیر منفی این حوادث بر سلامت کشتیرانی و امنیت عبور و مرور دریایی نسبت به هرگونه دسیسه از سوی بدخواهان جهت برهم زدن ثبات و امنیت منطقه هشدار داد.
این حملات چه موضوعاتی را اثبات کرد؟
اما فارغ از اینکه چه کسی در این حملات نقش داشته و چه انگیزه هایی در پس آن نهفته است برخی واقعیات بار دیگر خود را نمایان کرد.
نخستین واقعیت ممکن تأثیرات منفی ماجراجویی های یکجانبهگرایانه و بی ثباتساز واشنگتن و اقمار منطقهای آن در منطقه حساس خلیج فارس از جنگآفرینی همانند جنگ یمن گرفته تا تشدید حضور نظامی و افزایش فشارهای اقتصادی بر ایران، برای امنیت منطقه است. در واقع به موازت افزایش یکجانبهگرایی واشنگتن برای پیشبرد اهداف خود در منطقه علیه محور مقاومت آنچه باقی میماند عملاً بی ثباتی و هرج و مرج است.
دومین واقعیت عدم امکان ایجاد ثبات و امنیت منطقهای بدون همکارهای منطقه ای و با حضور قدرتهای سلطه گر و استعماری است. ایران بارها بر موضوع لزوم اجماع منطقهای در درونزا بودن امنیت و مقابله با دخالت خارجی در اوضاع و تحولات منطقه ای تأکید داشته است با این حال نبود نظامهای دموکراتیک در خلیج فارس موجب ایجاد متغیر امنیت وابسته در نظامهای امیرنشین خلیج فارس شده است.
در بعدی دیگر اما با این حادثه شکننده بودن امنیت اقتصادی جهان و لزوم رویارویی سایر دولتهای نظام بین المللی برای متوقف کردن تشدید یکجانبه گرایی آمریکا در دوران ترامپ اثبات شد. شاید یکی از دلایل اصلی سانسور خبری شدید رسانههای بزرگ جهان در این موضوع ترس مشترک جهانی از عواقب ناگوار این خبر برای بازارهای انرژی و مالی جهانی بوده است در شرایطی که با تحریم نفتی ایران و ونزوئلا از سوی آمریکا و ناتوانی دیگر تولیدکنندگان برای جبران این کسری این بازار بسیار شکننده شده است.