الوقت- سیاست تهاجمی چین و روسیه در سالهای اخیر موجب افزایش تنشهای بینالمللی شده است. روسیه سیاست خشونت را در قبال غرب در پیش گرفته و چین هم سیاست تهاجمی در قضیه اختلافات دریایی با همسایگانش اتخاذ کرده است. آیا روسیه و چین با مفهوم سازی "مشارکت در سیاست جهانی" ائتلافی علیه آمریکا تشکیل خواهند داد؟
با وجود اختلافات ایدئولوژیکی، مادی و راهبردی میان چین و روسیه، طرفین تهدید مشترکی از ناحیه آمریکا احساس میکنند و چنین برداشتی آنها را به سمت یک ائتلاف نرم سوق دادهاست. مناسبات آتی چین و روسیه تا حدود زیادی به سیاستهای آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال این دو کشور بستگی دارد. بر همین اساس، آمریکا و اتحادیه اروپا باید مناسبات خود را با روسیه چین بازنگری کنند.
روابط چین و روسیه در دوره پساجنگ سرد براساس مفهومسازی "مشارکت در مناسبات" و بهرهگیری از "مدل تهدید-منافع" میباشد. مدل تهدید – منافع نشان میدهد که فراز و فرودهای مناسبات چین و روسیه به واسطه دو مولفه تهدیدات خارجی و منافع اقتصادی مشترک شکل میگیرد. زمانی که این دو کشور دارای تهدیدات خارجی و منافع اقتصادی مشترک نباشند، در آنصورت مناسبات فیمابین صرفاً براساس مفهوم "مشارکت ساده" شکل گرفته و هدف از چنین مشارکتی اساساً برای کاهش بیاعتمادی متقابل و رفع نگرانیهای دو طرف از فقدان منطق در نظام بینالمللی است. مناسبات چین و روسیه در دهه 1990 بیانگر این نوع از مشارکت بین دو کشور بود.
زمانی که دو کشور برداشت مشترکی از تهدید داشته باشند، احتمال شکلگیری مشارکت امنیتی میان آنها بسیار زیاد خواهد بود. مشارکت راهبردی طرفین در سال 1996 بازگو کننده مشارکت تهدید محور میباشد. زمانیکه منافع اقتصادی دو کشور همگرا باشد احتمال تشکیل مشارکت اقتصادی با تمرکز بر همکاری اقتصادی، زیاد است. مناسبات دوجانبه روسیه و چین بعد از حادثه 11 سپتامبر از این نوع همکاری بود. زمانیکه دو کشور مناسبات فیمابین را براساس منافع اقتصادی همگرا تدوین کنند این امر حاکی از نداشتن برداشت مشترک از تهدید از سوی آمریکا میباشد. سرانجام اینکه زمانی دو کشور دارای نقطه نظرات مشترک در خصوص تهدیدات خارجی و منافع اقتصادی باشند، شکلگیری یک همکاری جامعالاطراف بین آنها با تقویت همکاری در عرصههای اقتصادی و امنیتی بسیار محتمل است .
روابط چین و روسیه بعد از اواسط دهه 2010 بر اساس مشارکت کامل بودهاست. حرکت چین و روسیه به سمت برقراری مشارکت کامل در مناسبات دوجانبه ناشی از آن است که طرفین همزمان با افزایش فشار از سوی ناتو به رهبری آمریکا، مواجه شدهاند .
همکاری روسیه – چین براساس مدل "تهدید-منافع" حاکی از آن است که سرمنشاء منافع اقتصادی مشترک بطور طبیعی بازار نیست. اگرچه بخش انرژی ظرفیت و پتانسیل زیادی برای همکاری میان دو کشور دارد، اما موفقیت واقعی همکاری هم در بخش گاز و هم در بخش نفت بین طرفین تا قبل از بحران اکراین و تحریم غرب علیه روسیه شکل نگرفته بود. این همکاری فیمابین دو پیامد احتمالی دارد :
1. چالشهای همکاری چین-روسیه بیشتر از فرصتهای ناشی از همکاری خواهد بود. روسیه در قراردادهای گازی، امتیازات زیادی به چین دادهاست. این امتیازات موقت ممکن است در آینده به اصطحکاک میان دو کشور منجر شود .
2. تهدید امنیتی مشترک نقش مهمی در تقویت همکاری بین دو کشور ایفا میکند. عکس این امر نیز محتمل است بدین مفهوم که کاهش تهدید امنیتی مشترک ممکن است در آینده به کاهش همکاری اقتصادی میان دو کشور منجر شود .
تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه مهمترین عامل موافقت روسیه با انعقاد قراردادهای گازی با چین به شمار میرود. البته هر دو کشور میدانند که وابستگی بیش از حد موجب آسیبپذیری منافع ملی خواهد شد. چین تلاش کرده است تا منابع تامین نفت خود را با گسترش همکاری با آسیای مرکزی بهعنوان حیات خلوت روسیه، متنوع سازد. روسیه نیز تلاش کردهاست تا بازار انرژی خود را در آسیا توسعه دهد و همکاری انرژی با کشورهای هند، ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، مغولستان و حتی کره شمالی برقرار کرده است. همکاری انرژی روسیه با برخی کشورهای آسیایی خوشایند چین نبودهاست. بهعنوان مثال عقد قرارداد انرژی روسیه با ویتنام در سال 2012 در منطقه دریای جنوبی چین جایی که چین آنرا حاکمیت بلامنازع خود میداند، به باور برخی تحلیلگران چینی این اقدام همانند خنجری از پشت به چین بود. روسیه نیز کمربند اقتصادی جاده ابریشم چین در سراسر آسیای مرکزی را موجب تضعیف نفوذ ژئوپلیتیکی خود در اوراسیا قلمداد میکند.
با وجود منافع راهبردی و اقتصادی واگرا میان روسیه و چین، توسعه سریع مناسبات دو کشور در دهه دوم 2000 قابل ملاحظه بود. مشارکت کامل بین دو کشور چین و روسیه عمدتا ناشی از برداشت مشترک از تهدید از جانب آمریکاست. تهدید و منافع اقتصادی مشترک متقابلا منجر به تقویت مناسبات دوجانبه شدهاست .
آیا مشارکت کامل میان چین و روسیه به یک اتحاد نظامی علیه آمریکا بدل خواهد شد یا نظم غربی را به چالش خواهد کشید؟ این امر به اقدامات آمریکا بستگی دارد. در حال حاضر مشارکت کامل بین دو قدرت یادشده در بهترین حالت یک موازنه نرم علیه آمریکاست. البته اگر آمریکا به روسیه از طریق ناتو و چین با سیاست نگاه به شرق بطور مستمر فشار وارد کند، در آنصورت این دو کشور حتما به سمت مناسبات نزدیکتر حرکت خواهند کرد. تعمیق همکاریهای امنیتی و اقتصادی میان چین و روسیه نه تنها منجر به تقویت توانمندیهای نظامی طرفین خواهد شد، بلکه این امر میتواند به ایجاد یک سکوی نظامی برای شکلگیری یک اتحاد منجر شود. زمانیکه تهدیدات آمریکا علیه این دو کشور به نقطه خاصی برسد، اتحاد چین-روسیه میتواند به یک حقیقت دردسرساز برای آمریکا و نظم غربی بدل شود.
ظهور چین بهعنوان یک قدرت جدید لزوماً به معنای زوال آمریکا نیست و مناسبات مدیریت شده بین قدرتهای بزرگ (آمریکا و چین) ممکن است به انتقال مسالمت آمیز قدرت در قرن 21 منجر شود. اگر آمریکا بخواهد همزمان چین و روسیه را در بازی قدرت پایین نگه دارد، این امر بجای اینکه هژمونی آمریکا را حفظ کند، ممکن است، روند مشارکت چین و روسیه و زوال آمریکا را تسریع کند. سیاستمداران و تصمیمگیران آمریکا باید به فکر سیاستهای خود در قبال روسیه و چین باشند. زمان آن فرا رسیده که آمریکا و اروپا مناسبات خود را با چین و روسیه قبل از اینکه دیر شود، بازنگری کنند. به هرحال اتحاد چین و روسیه فوق العاده است و اختلافات بین آنها نیز واضح است و زمینه های اصطحکاک نیز رو به افزایش است. هیچ یک از دو قدرت چین و روسیه نه مایل به قطع روابط خود با غرب به ویژه با آمریکا هستند و نه مایلند ارتباطات خود را با غرب برای تشکیل اتحاد با یکدیگر قربانی کنند.
مرکز مطالعات بینالملل دانمارک