الوقت- رژیم اشغالگر قدس در حال حاضر 20770 کیلومترمربع وسعت دارد و با چهار کشور عربی مصر، لبنان، سوریه و اردن همسایه است. بیشترین مرز زمینی این رژیم با مصر بر وسعت 266 کیلومتر است. پسازآن کشورهای اردن(238 کیلومتر)، لبنان (79کیلومتر) و سوریه ( 76 کیلومتر) قرار دارند که از جهات مختلف اسرائیل را احاطه کردهاند. به این مجموعه باید مرز ساحلی رژیم صهیونیستی را هم اضافه کرد که رقمی حدود 273 کیلومتر با مرز دریای مدیترانه است. کل این مرزها به 932 کیلومتر میرسد. میتوان گفت رژیم صهیونیستی، رژیمی پر همسایه است چون چهار کشور نسبتاً متخاصم به اضافه نفوذپذیری از سمت دریا این رژیم را به شدت آسیبپذیر میکند. شاید هم علم به این بداقبالی ژئوپلیتیک بود که هرتزل را بدین وصیت رهنمون ساخت که یهودیان اسرائیل باید شرکای خود را از عقبه اعراب یعنی از بن ترکها یا پارسها انتخاب کنند تا ضمن محاصره اعراب، عمق استراتژیک اسرائیل را افزایش دهند.
در چنین فضایی که اسرائیل در برابر نیروهای اسلامگرا، گروههای مسلح جهادی و کمبودهای ناشی از قهر زمين (در زمینه نفت، گاز و آب) آسیبپذیر است، توجه به پایگاهها جدیدی ماندن جمهوری آذربایجان، اقلیم کردستان عراق و به ویژه سودان (جنوبی) اهمیت خاصی دارد. چهار استدلال راهبردی صهیونیستها برای نزدیکی به سودان و برپایی پایگاههایی در این منطقه از جهان عبارتاند از:
1. سیطره نظامیـ اقتصادی بر دریای سرخ
دکتر عبدالعزیز شرفالدین، نویسنده مشهور سودانی، در کتابی با عنوان اسرائیل و سودان: طمعهای قدیمی و رویارویی جدید (چاپ 2011) تصریح میکند: « دریای سرخ در تفکر امنیتی اسرائیل، جایگاه فوقالعادهای دارد. اسرائیل میتواند از رهگذر سیطره بر دریای سرخ، قدری از غلبه عربها بکاهد و ضمن حضور در اتیوپی و سودان ، کشورهای مصر و عربستان سعودی را تحت فشاری شدید قرار دهد. اسرائیلی کوشیده است از طریق مراوده باکشورهای واقع در سر شاخه رود نیل و نیز کمک به کشورهای غیر عرب افریقا، عمق راهبردی خود را به فراسوی دریای سرخ و مدیترانه گسترش دهد». در واقع رژیم صهیونیستی میکوشد با حضور در کرانههای غربی این دریای استراتژیک، شکنندگی فوقالعاده خود را به لحاظ عمق استراتژیک کاهش دهد. نباید فراموش کرد که عرض دریای سرخ یعنی خط فاصل بین عربستان سعودی در شرق دریای سرخ و سودان یا مصر در غرب این دریا، حدود 250 کیلومتر است و حضور رژیم صهیونیستی در 250 کیلومتری عربستان سعودی، بازدارندگی مناسبی برای این رژیم ایجاد میکند زیرا با قطبهای مهم تولید نفت و منطقه عبور خطوط اساسی انرژی فقط250 تا300 کیلومتر فاصله دارد. اسرائیل در خلال جنگهای خود با اعراب، به اهمیت تحرک دریای و داشتن منطقه حفاظتشده و دور از دسترس، وقوف یافت.
رژیم اشغالگر قدس برای رسیدن به این هدف به اقدامات گوناگونی متوسل شده است که مهمترین آنها عبارتاند از:اشغال نظامی ( مانند احداث بندر ایلات در منطقه امالشراش در سال 1949)، عقد پیمان نظامیـ امنیتی با اتیوپی و اریتره و اخیراً ورود به ماجرای سودان و کمد به تولد جدیدترین کشور نوظهور دیناب یعنی سودان جنوبی ( که در سال 2011 از سودا ن جدا شد).
2. رسیدن به آب نیل و رهایی از تشنگی فزاینده
گفته میشود تعداد یهودی ساکن سرزمینهای اشغالی از 680 هزار نفر در سال 1941 به 5/6 میلیون نفر در مارس 2014 بالغ شده است. این تراکم فزاینده در کنار رونق کشاورزی در اراضی فلسطینیها ونیز گسترش شهرکسازی و شهرنشینی دست به دست هم دادهاند تا آتش نزاع بر سر آب در این منطقه شعلهور شود و عباراتی چون آبدزدی، اشغالچاه، جنگ آب و آب مکانیزه رونق پیدا کند. بیش از 91 درصد جمعیت 5/6 میلیون نفری اسرائیل، امروزه فقط در چند شهر معروف بیتالمقدس، تلآویو، یافا، حیفا، وریشون، اسدود، بیتاژ و تیکفا به سر میبرند. این تراکم جمعیت در شهرها و شهرکها ، نیاز اسرائیل به آب را از 230 میلیون مترمکعب در سالهاي دهه 1940، به یک میلیارد و 820 میلیون مترمکعب در سال 2011 رسانده است. رشد روزافزون جمعیت (به علت سیاست اسکان یهودیان در سرزمین موعود) سبب شده است اسرائیلیها برای تـأمین آب موردنیاز خود در سال 2020، که رقمی بالغ بر چهار میلیارد مترمکعب در سال است، در اندیشه انتقال آب نیل از مصر یا سودان باشند. این معضل هنگامی مضاعف میشود که به تراکم آب اسرائیل درمناطقی خاص توجه کنیم. منابع آب اسرائیلی در مناطق خاصی(عمدتاً شما و شمال غرب) متمرکز شده است؛ در حالی که مقامات صهیونیستی براي تثبیت اسکان خود در مناطق مختلف اشغالی، سعی دارند شهرکها و مزارع اشتغالزا را در اقصی نقاط یک سرزمین 20 هزار کیلومتر مربعی ترویج کنند که چنین کاری مستلزم انتقال آب از مناطق آبخیز به مناطق کویری( مانند صحراي نقب) است. از آنجا که این مناطق عموماً در ضلع جنوب اسرائیل در سرزمینهای نزدیک به دریای سرخ واقع شدهاند، اسرائیل میکوشد آب نیل را برای رفع نیازهای شرب، کشاورزی و صنعتی مناطق جنوبی خود منتقل کند .
3. سد نفوذ ایران در شمال افریقا
کشور بزرگ سودان به رغم فقر اقتصادی و محرومیت از منابع طبیعی ( به خصوص پس زا جدایی سودان جنوبی در ژوئیه 2011)، همچنان موقعیتی تعیینکننده در معادلات شمال افریقا و خاورمیانه دارد. از سوی دیگر ترکیب قومیـ دینی جمعیت سودان نیز قابلتوجه است و همین امر سودان را به منطقهای برای رقابت بین قدرتهای مؤثر منطقه وجهان تبدیل کرده است. 52 درصد جمعیت سودان سیاهپوست هستند، 39 درصد از جمعیت آن سنی شافعیاند. 25 درصد دیگر از جمعیت این کشور دین خاص بومی دارند و 5 درصد بقیه هم مسیحیاند که عموماً در نتیجه فعالیت میسیونرهای اروپایی مسیحی شدهاند. نکته مهمی که موجبات نفوذ ایران را در سودان فراهم کرده گرایشهای غیرسیاسی سنیها، قرابت شاخه شافعی اهل تسنن با تشیع اثنی عشری و نیز رواج صوفی گری و خانقاه نشینی بین سودانیهاست. به سخن بهتر، اسلام و مذاهب اکثر سودان، عملاً سیاسی نیست و سنیها سودان هیچگونه مرزبندی و جهتگیری نسبت به اهلبیت و امامان شیعه ندارند. طرد سرهنگ عمر الشیر، رئیسجمهوری سودان، از سوی نهادهای بینالمللی و کشورهای غربی نیز زید بر علت شده و این کشور را به شریکی قابلاعتماد برای ایران بدل کرده است. تمام تلاش اسرائیل این است که مانع تحرک ایران در این منطقه شود. البته توان ایران محدود ایران قابل ترمیم نیست؛ به همین علت عمده همسویی ایران با سودان در حوزه مسائل سیاسیـ امنیتی بوده است. اکنون اسرائیل میکوشد این نفوذ ایران را صفر کند و مهمترین راه نیل به این هدف را در تجزیه سودان و همپیمانی با رقبای سودان( مانند اتیوپی) میبیند . به زعم اسرائیلیها، ایران میتواند ضعف نفوذ خود در مصر را از طریق سودان جبران کند و از اين رهگذر ضمن گسترش توان دریایی خود از خلیجفارس به دریای سرخ، سه قدرت اساسی منطقه، یعنی عربستان سعودی، مصر و اسرائیل را نگران کرده است که محور مقاومت در برابر اسرائیل را از منطقه شامات به شمال افریقا و کرانههای دریای سرخ گسترش دهد .
4. بازدارندگی قاطع و پیشگیری از تسلیح مجدد حماس و سایر گروههای جهادی
از منظر استراتژیستهای نظامی اسرائیلی، در صورت دستیابی گروه حماس به موشکهای با برد 70 کیلومتر، تلاویو در تیررس عربها قرار میگیرد و پیامدهای روانی این عمل بسیار بیشتر از سرعت، دقت و قدرت آتش آن موشکهاست. حمله شبانه هواپیماهای اسرائیلی به کاروانی در جبل شعنون واقع در ایالت دریای سرخ در شرق سودان، علاوه بر قدرتنمایی در برابر سران عرب و محور مقاومت، حاوی هدف اساسیتری بود مبنی بر اینکه سرویسهای اسرائیلی از مدتها پیش تحرکات سودان و ایران را زیر نظر دارند و هرگونه تحرک علیه اسرائیل در مبدأ منهدم خواهد شد.
علاوه بر این، چنین حملاتی همواره با هماهنگی سازمان اطلاعات مرکزی امریکا یعنی سیا انجام میشود و سکوت دو کشور مؤثر منطقه یعنی عربستان و مصر در قبال این حمله و حملات مشابه به سوریه، حاکی از رضایت آنها بود. خود دولت مرکزی سودان، حدود دو ماه این خبر را افشا نکرد، درحالیکه اسرائیلیها نیز هیچوقت رسماً مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفتند و فقط برخی رسانههای غیر اسرائیلی و غیر سودانی از وقوع این حمله شبانه خبر دادند.
قدیر نصری