پذیرش مذاکره به این معنا خواهد بود که سیاست فشارها و تهدیدها مثبت بوده و جواب داده است؛ حتی اگر بعد از آن مذاکره ای هم شکل نگیرد.
الوقت- ظاهراً دونالد ترامپ برای مذاکره با ایران خیلی بی تابی می کند. وی طی هفته اخیر سه مرتبه مذاکرۀ رو در رو و بدون پیششرط با مقامات جمهوری اسلامی ایران را مطرح نموده است. این در شرایطی است که او یکی از ضدایرانیترین کابینههای آمریکا از آغاز مواجهه تهران- واشنگن پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن 1357را تشکیل داده است. ترامپ رابطه بسیار نزدیکی با لابی صهیونیستی و ضد ایرانی عربستان سعودی دارد و به شدت تحت نفوذ آنها می باشد.
اگر از این مشخصههای بنیادین برسازنده مشی سیاسی ضدایرانی وی بگذریم، اقداماتی چون خروج از توافق هستهای با ایران، اعمال تحریمهای مکرر همچنین تهدیدات مختلف میتواند مؤید نیات سوء و فریبکارانه ترامپ برای پیشنهاد مذاکره باشد. از طرف دیگر شخصیت خاص رئیس جمهوری آمریکا مطرح می باشد. وی فردی است تاجرمآب (اهل بازی بده و بستان)، پراگماتیست ، خودرأی و بی توجه به نظر مشاوران نیز فاقد سابقه و تجربه سیاسی.
اما سئوال این است که چرا وی اینقدر مصر به مذاکره می باشد؟ آیا حتی در چنین شرایطی، مذاکره با او ، بی نتیجه و امری غیر عاقلانه می باشد؟ آیا نمی توان از روحیه تاجر مسلکی و پراگماتیستی وی بعنوان یک فرصت بهره جست و به یکسری امتیازات دست یافت؟
ترامپ به دلیل بی تجربگی سیاسی و عدم شناخت از واقعیات حاکم بر روابط بین الملل بویژه عدم شناخت از ایران و مردم آن، تصور کرد که با خروج از برجام و متعاقب آن اعمال فشار، می تواند به زعم خود، با همراهی دیگر کشورها، مقامات ایران را پای میز مذاکره بکشاند و هر آنچه را که می خواهد بر آنها دیکته کند. اما با گذشت زمان ، تخیلات خود را غیر واقعی تر و شرایط را سخت تر دید. ترامپ آمریکا را در وضعیتی می بیند که در تمامی پرونده های جهانی و منطقه ای دچار شکست ، انزوا و درد سر شده است. از جمله در سوریه،لبنان، یمن،افغانستان، عراق و شبه جزیره کره. مقامات واشنگتن سفرهای خارجی متعدد و پی در پی انجام دادند تا به هر طریق ممکن، دیگر کشورها را مجبور به همراهی با خود علیه ایران نمایند؛ اما در این پروژه نا کام ماندند.
اتحادیه اروپا ، روسیه و چین ضمن تأکید بر حفظ برجام ، آمریکا را در خروج از این توافق بین المللی سرزنش می کنند. آنها تصمیم گرفته اند از طریق چند جانبه گرایی و تداوم همکاریهای متقابل، با اقدامات یکجانبه آمریکا در عرصه های مختلف از جمله در جنگ تجاری ، مقابله کنند.چین و هند که بیشترین سهم را در خرید نفت از ایران دارند، اعلام کرده اند که همچنان نفت خود را از ایران خریداری می کنند. برخی از کشورها نیز در قبال قطع روابط با ایران، خواهان جبران خسارات وارده توسط آمریکا شده و یا برخی دیگر هنوز جواب روشنی به آمریکا نداده اند. شاید ترامپ، کم کم متوجه شده است و یا افراد با تجربه در دستگاه سیاسی آمریکا او را متوجه نموده اند که ایران تسلیم وی نخواهد شد. در نتیجه، وی احساس می کند در چنین شرایطی نه تنها به هدف خود نخواهد رسید بلکه این وضعیت موجب خواهد شد تا بیش از پیش، آمریکا در انزوا قرا بگیرد و آسیبهای جدی را متحمل گردد.
شاید به همین دلیل، ترامپ در نظر دارد در چنین شرایطی، قبل از اینکه تحریمها شروع شود، بلکه بتواند با طرفندهای روانی و تحریک کننده و یا فریبنده، با عبارات « مذاکرات بدون پیش شرط» ، «مذاکره در هر مکان و هر زمان»، ایران را پای میز مذاکره بکشاند. او با خود می گوید که صرف پذیرش اصل مذاکره توسط ایران، برای من یک پیروزی بزرگ در عرصه داخلی و حتی در انتخابات بعدی خواهد بود و برای ایران یک شکست بزرگ.
در این صورت وی می تواند تبلیغ نماید که کاری را انجام داده است که تا کنون هیچیک از رؤسای جمهوری پیشین نتوانسته اند انجام دهند. یک پیروزی بزرگ زیرا از ابتدا، برجام را یک قرار داد بد خواند و گفت که یا آن را تغییر خواهد داد و یا پاره خواهد نمود. با فرض قبول مذاکره توسط ایران و شکست بزرگ برای این کشور ، پس از آن ترامپ می تواند روی دست آوردهایش تبلیغ کند و به اهداف داخلی خود برسد، بدون اینکه نیاز باشد به مراحل بعد یعنی انجام مذاکره و نتایج احتمالی بیندیشد. کافی است وقت کشی کند و با بهانه های مختلف زمان بگیرد. و هر بار که ایران ، بیشتر تسلیم گردد ، واشنگتن می تواند این چرخه را ادامه داده و هر بار مطالبات بیشتری نماید تا آنجا که ایران را بطور کامل، مطابق خواست خویش استحاله نماید.
پذیرش مذاکره به این معنا خواهد بود که سیاست فشارها و تهدیدها مثبت بوده و جواب داده است؛ حتی اگر بعد از آن مذاکره ای هم شکل نگیرد. پذیرش مذاکره مجدد ، در واقع به معنی پذیرش کنار گذاشته شدن برجام و بی اعتباری آن می باشد و در این صورت، اراده جمعی دیگر قدرتها و کشورها در حفظ برجام و مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا از بین خواهد رفت و دست ایران را خالی خواهد گذاشت. این در حالی است که اتحاد و همکاری کشورهای مختلف در جهت حفظ برجام و مقابله آنها با اقدامات یکجانبه گرایانه آمریکا - اگرچه اساساً در قالب یک برنامه کلی تری بنام ضرورت تلاش در جهت حفظ صلح و امنیت جهانی و حفظ اعتبار اصول و قواعد بین المللی - صورت می گیرد، اما در هر صورت در جهت منافع و مصالح ایران نیز می باشد و لذا ایران نباید با دست خود، فرصت سوزی نماید و مسیر را بیش از پیش، نا هموار سازد.
حتی علی رغم شخصیت تاجر مسلک و پراگماتیست ترامپ، فرضیه ورود به یک معامله و بده بستانی که بنفع دو طرف باشد، گمانی بی مبنا و کاملاً غیر عینی و ساده اندیشانه است. سئوال این است که آیا مجموعه نظام سیاسی آمریکا و نهادهای قدرتمندی همچون مجلس نمایندگان و سنا و حتی افراد در تیم رئیس جمهور، اجازه خواهند داد تا پرونده قطور و حساسی بنام ایران با دستان یک نفر بی تجربه بنام «ترامپ» رقم بخورد و او با میل شخصی خود وارد یک معامله و یا بده بستان شود؟!
کنگره آمریکا، در قیاس با پرونده ایران، حتی موضوع بسیارکوچکی مانند خرید اس 400 توسط ترکیه از روسیه را از دست ترامپ خارج کرد و در اختیار خود گرفت. صرف نظر از دلایل مختلف بی نتیجه بودن مذاکره، پس آیا باز هم می توان روی تاجر مسلکی و اهل معامله بودن شخص ترامپ ، حساب باز کرد؟!