الوقت- نقض حریم هوایی اروپا توسط جنگنده های روسی و لفاظی های مقامات روسیه در خصوص امکان رویارویی نظامی تمام عیار، بهبود مجدد روابط دو طرف و بازگشت به سطح عادی را پیچیده و تاحدی غیرممکن کرده است .
در حالی که مسکو خواهان به رسمیت شناخته شدن حوزه نفوذ پیرامونیاش توسط اتحادیه اروپاست، پذیرش این مساله برای بروکسل و عمده کشورهای اتحادیه اروپا به معنای قبول "حاکمیت محدود" روسیه بر جمهوری های شوروی سابق قلمداد می شود. ضمن اینکه این مساله میتواند وحدت اروپا را در آینده شکننده نماید.
بر همین اساس و بنابر چارچوب توسعه راهبرد سیاست خارجی اتحادیه اروپا و تجدید نظر در خط مشی های حوزه پیرامونی از جمله اروپای شرقی، بحث و تبادل نظر در بروکسل درباره چگونگی روابط با روسیه و همسایگانش یک ضرورت جدی و فوری می نماید .
در همین حال، برای رسیدن به یک راه حل واحد و مورد قبول لازم است تا اتحادیه اروپا با طرح این سوال که چه عواملی در شکل گیری این وضعیت و تشدید آن نقش داشته اند، به تبادل آرا با طرف روسی بپردازد تا به یک فهم مشترک از اهداف مسکو و رویکردهای استراتژیک آن کشور برسد .
دلایل تشدید تنش ها میان روسیه و اتحادیه اروپا
ظرف 25 سال گذشته، همواره اختلاف روایت و دیدگاهی میان طرفین درباره نوع روابط وجود داشته است. در همین راستا مقامات کرملین بر این اعتقادند که تحقیر، فریب و خیانت، مولفه های اصلی سیاست اتحادیه اروپا در قبال روسیه بوده است که نشانه های آن را می توان در عملیات ناتو در کوزوو، صربستان و گسترش ناتو به شرق اروپا یعنی در حوزه پیرامونی این کشور پیگیری کرد.
براساس این دیدگاه، اتحادیه اروپا همواره سیاست تغیر رژیم را با اهداف ژئوپلیتیکی و شکستن قدرت روسیه دنبال کرده است. همچنان که پیگیری انقلاب های رنگین توسط غرب و حضور گسترده اتحادیه اروپا و آمریکا در حیاط خلوت روسیه را نشانه ای از عدم به رسمیت شناختن حق نفوذ این کشور در حوزه همجواری خود قلمداد کرده است.
اما از نگاه اتحادیه اروپا، کلید اصلی تنش ها در دوره پس از سقوط شوروی، عدم تمایل روسیه یا عدم توانایی این کشور برای شکل دهی به یک رابطه مسالمت آمیز با همسایگان براساس به رسمیت شناختن حق حاکمیت کامل آنها – نه فقط به شکل رسمی – بوده است. بر اساس همین نگاه نیز در حالی که اتحادیه اروپا همکاری با اروپای شرقی را به معنای الحاق به اتحادیه اروپا تفسیر نمی کند، از نگاه روسیه این مساله قدم اولیه برای الحاق این کشورها به اتحادیه اروپا و در نهایت گسترش حوزه ناتو میباشد .
در چنین شرایطی گفتگو میان اتحادیه اروپا و روسیه به شدت تحت تاثیر روایت های غالبا واگرا قرار گرفته است، همچنانکه وجود اختلافات گسترده بر مذاکرات متعدد و بی نتیجه صلح اوکراین را می توان نشات گرفته از همین برداشت های مختلف قلمداد کرد.
آیا پوتین راهبرد خاصی برای این وضعیت دارد؟
برخورداری از یک اراده قوی برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمونیک منطقه ای و یکی از قطب های پیشرو در نظم جهانی لزوما به معنای داشتن یک راهبرد نیست؛ اما درک مولفه های پیگیری چنین راهبردی اعم از برخورداری از پارامترهای تاریخی و تمدنی و همچنین ژئوپلیتیک منحصر به فرد در فهم آن کمک خواهد کرد. همچنانکه دخالت مستقیم روسیه در جنگ اوکراین را می توان در همین راستا ارزیابی کرد.
البته توانایی کرملین در پنهانسازی اهداف واقعی خود عمیقا بر روابط این کشور با اتحادیه اروپا و مذاکرات دیپلماتیک طرفین تاثیر سوء داشته است. ضمن اینکه طرح ایده «جهان روسی» به عنوان یکی از محورهای گفتمانی سیاست خارجی کرملین، به حیثیت روسیه و تعهد این کشور در احترام به مرزهای رسمیت شناخته شده جمهوری های شوروی سابق لطمه زده است. همچنان که مداخله نظامی این کشور در اوکراین باعت ترس سایر همسایگان همچون بلاروس، قزاقستان، ارمنستان و... از مداخله نظامی احتمالی روسیه در این کشورها شده است. موضوعی که می تواند چشم انداز ایده اتحاد کشورهای حوزه پیرامونی روسیه را که در اکتبر 2011 توسط پوتین مطرح شد، تحت الشعاع قرار دهد. این مساله تا حد زیادی تضاد میان استراتژی و تاکتیک های مورد استفاده پوتین را آشکار میسازد.
اتحادیه اروپا باید چه واکنشی نشان دهد؟
اما در شرایط فعلی این سوال مطرح می شود که آیا اتحادیه اروپا حاضر به قبول خواسته های کرملین خواهد شد؟ و اگر چنین باشد به لحاظ قانونی چگونه می تواند نقض آشکار قوانین بین المللی و رفتار سلطه مابانه روسیه با همسایگان اروپایی خود را بپذیرد؟
در حالی که رویارویی ایدئولوژیک با اتحادیه اروپا به یکی از منابع جدید پوتین برای کسب مشروعیت تبدیل شده است و پوتین با دستورکار قرار دادن ارزش های محافظه کارانه، اروپا را به لحاظ اخلاقی منحط و به لحاظ سیاسی ناکارآمد معرفی می کند، اتحادیه اروپا در وضعیت دشواری در چگونگی نوع تعامل خود با روسیه قرار گرفته است.
کرملین نه تنها به دنبال شکستن وحدت اروپا در حوزه تحریم های روسیه است، بلکه سعی در زیرسوال بردن ارزش های لیبرال دموکراتیک غرب دارد. با این حال روسیه باید به این مساله واقف باشد که گسترش ناتو و گرایش همسایگان آن به اتحادیه اروپا، نه فقط به دلیل سیاست های به زعم کرملین ضدروسی اتحادیه اروپا، بلکه به دلیل به رسمیت نشناختن استقلال کامل همسایگان خود است که سبب شده تا آنها ناتو را به عنوان ضامن حفظ استقلال و تمامیت ارضی خود قلمداد کنند.
در مجموع می توان گفت در حالی که تحریم های اقتصادی به نفع هیچ یک از طرفین نیست و اتحادیه اروپا نیز نمی تواند در محاسبات امنیتی خود اهمیت گزینه نظامی را نادیده بگیرد، رفتارهای یکجانبهگرایانه کرملین اتحادیه اروپا را در مسیر دشواری برای چگونگی حفاظت از منافع این اتحادیه از جمله امنیت و اعتبار آن قرار داده است.
در چنین شرایطی در صورتی که اتحادیه اروپا بخواهد بر اساس سیاست های تقابلجویانه عمل نماید، گزینه نظامی در شرق اوکراین یک راهبرد مطلوب به نظر میرسد، اما اگر به دنبال یک اوکراین باثبات، دموکراتیک و مرفه باشد، گزینه نظامی مطلوب نخواهد بود و اتحادیه اروپا باید مسیرهای دیپلماتیک همچون نشست مینسک را ادامه دهد.
مرکز امور بین المللی بارسلونا