الوقت- در سال 1997، زبیگنیو برژینسکی در کتاب خود تحت عنوان «شطرنج بزرگ» تاکيد کرده که بدون حضور اوکراین، تمام تلاشهای مسکو برای بازسازی نفوذ خود در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شکست خواهد خورد. ایده اصلی این کتاب این بود که آمریکا تنها زمانی میتواند جایگاه خود را به عنوان تنها ابر قدرت جهانی تثبیت کند که بتواند مانع ظهور ابرقدرتی در منطقه اوراسیا شود. بنابراین آنچه در این بحران حائز اهمیت است، مسائل و مشکلات داخلی اوکراین و یا مبارزه بر ضد فساد و دیکتاتوری نیست، بلکه در اصل نزاعی بینالمللی بر سر قدرت و نفوذ در منطقه است که روسيه و آمريکا را به رويارويي با يکديگر کشانده است.
بر اين اساس بحران اوکراين باعث افزايش تنش لفظي ميان سران و مقامات سياسي روسيه و ايالات متحده آمريکا شده است. سطح اين تنش هاي لفظي که به تهديد نيز آميخته هستند، از زمان فرپاشي شوروي تقريبا بي سابقه بوده است. به همين دليل نيز بسياري از آغاز دوباره جنگ سرد سخن مي گويند. به هر روي اين نزاع داراي پيامدهاي مهمي بر روابط دوطرف است .
1. تشديد رقابت هاي ژئوپليتيک در مناطق مختلف و راهبردي جهان
بحران اوکراين باعث علني تر شدن رقابت هاي ژئوپليتيک ميان روسيه و آمريکا در مناطق مختلف جهان شده است. در اين راستا مي توان به سياست هاي دو طرف در خصوص مسائل خاورميانه اشاره کرد که روسيه به گسترش روابط با کشورهايي نظير ايران، سوريه، عراق، مصر و همچنين حزب الله لبنان گرايش بيشتري پيدا کرده است. اين مسئله را مي توان در آمريکاي لاتين و افزايش مناسبات مسکو با کشورهاي اين حوزه نيز مشاهده کرد. همچنين مسکو به انحاء مختلف دست به حمايت از راستگراها و چپگراها در کشورهاي مختلف اروپايي زده که چنين امري مي تواند در آينده، فضاي اروپا را به نفع روسيه تغيير دهد.
2. عيان شدن ناتواني آمريکا در کنترل و مديريت بحران هاي بين المللي
از زمان شروع بحران اوکراين، آمريکا به انحاء مختلف تلاش نموده در جايگاه يک هژمون مسلط به ايفاي نقش بپردازد. فارق از نقشي که آمريکا در تغيير نظام سياسي اوکراين داشت، واشنگتن به هيچ وجه نتوانسته در برابر اقدامات مسکو، شرايط را تحت کنترل خود درآورد. زيرا در شرايطي که روسيه با الحاق کريمه به خاک خود موفق شد يک شبه جزيره ژئواسراتژيک را بدست آورد، آمريکا تنها به اعمال تحريم عليه مسکو پرداخت .
3. قدرت نمايي روسيه در حوزه خارج نزديک
روسيه از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، کشورهاي استقلال يافته از اين اتحاديه کمونيستي را با عنوان «خارج نزديک» در سياست خارجي خود مورد شناسايي قرار داد و در صدد حفظ نفوذ سنتي خود بر اين کشورها برآمد. در اين بين بحران اوکراين دو پيامد عمده در خارج نزديک داشت که به منافع آمريکا در اين منطقه نيز مرتبط مي شد :
نخست آنکه روسيه با انضمام شبه جزيره کريمه به خاک خود و ناآرام سازي مناطق شرقي و جنوبي اوکراين، اين پيام را به ساير کشورهاي استقلال يافته از شوروي ارسال کرد که هرگونه تحرک آنها جهت نزديکي به غرب مي تواند پيامدهاي خسارت باري همچون اوکراين داشته باشد. چنين پيامي به اين معنا بود که رهبران اين کشورها بايد مراقب رفتار خود با روسيه و امتيازات احتمالي به غرب باشند؛ در غير اين صورت با چالش هاي بيشماري نظير تجزيه، ناامني و بيثباتي مواجه خواهند شد .
دوم آنکه روسيه با قدرتنمايي در خارج نزديک، به ارسال اين پيام به غرب پرداخت که در حوزه منافع سنتي خود مي تواند دست به هر اقدامي از جمله تجزيه و ناامن سازي يک کشور بزند، بي آنکه آمريکا و ساير متحدانش بتوانند اقدامي جدي در خصوص آن انجام دهند. اين امر به آن معناست که روسيه قدرت برتر در منطقه اوراسيا محسوب مي شود و آمريکا و کشورهاي اروپايي قادر به رقابت با روسيه در اين حوزه نيستند .
4. احياي هويت روسي
روس ها پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي احساس تحقيرشدگي داشتند، اما تحولات اوکراين باعث شد که يکبار ديگر هويت روسي احيا شود. اين مسئله را نه تنها در روسيه، بلکه در بسياري از کشورهايي که در آنها روس تبارها زندگي مي کنند، مي توان مشاهده نمود.
5. رشد رويکردهاي منفي نزد افکار عمومي
افکار عمومي همواره يکي از بنيان هاي جهت گيري سياست خارجي کشورهاي مختلف را نشان مي دهد. به نحوي که عموما کشورها سياست خارجي خود را همسو با افکار عمومي مردم خود تنظيم مي کنند يا تلاش دارند سياست هاي خود را نزد افکار عمومي به نحوي ارائه دهند که براي آنها قابل پذيرش باشد. در اين بين بحران اوکراين باعث رشد رويکردهاي منفي نزد افکار عمومي مردم روسيه و آمريکا نسبت به يکديگر شده است.
بر اساس يک نظرسنجي که 21 تا 24 نوامبر 2014 توسط مرکز لوادا در روسيه انجام شده، نشان مي دهد که وجهه آمريکا طي سال 2014 نزد بسياري از روس ها تنزل پيدا کرد. به نحوي که اوايل سال 2014، حدود 43 درصد مردم روسيه، نگرشي مثبت به آمريکا داشتند. اين رقم در پايان سال به 18 درصد تنزل پيدا کرده است. همچنين در آغاز سال 2014، حدود 44 درصد از مردم روسيه، نگرشي منفي به آمريکا داشتند که اين رقم در پايان سال به 74 درصد افزايش يافته است . از اين رو بررسي شرايط داخلي روسيه حکايت از آن دارد که بحران اوکراين باعث افزايش احساسات ضدآمريکايي در اين کشور شده است.
از سوي ديگر نتايج نظرسنجي ها در ايالات متحده نشان مي دهد که ديدگاه مردم آمريکا نسبت به روسيه نيز پس از بحران اوکراين به شدت منفي شده است. مطابق با يک نظرسنجي که توسط انستيتوي گالوپ در فوريه سال 2014 انجام شده، تقريباً دو سوم جمعيت آمريکا نسبت به روسيه و رئيس جمهور پوتين نظر منفي دارند. از 1018 شهروند آمريکايي که در سنجش شرکت داشتند 60 درصد نسبت به روسيه نظر منفي و 34 درصد نظر مثبت داشتند. نظر اکثريت آمريکاييها نسبت به پوتين هم «نامساعد» بود. اين بدترين نظر آمريکاييها در مورد روسيه از سال 1999 به بعد يعني پس از سر کار آمدن پوتين بوده است.
بنابر آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که اگر چه در حال حاضر اختلاف بنيادين ايدئولوژيک (همانند دوران جنگ سرد) ميان روسيه و آمريکا وجود ندارد، اما رقابت هاي ژئوپليتيک همچنان باقي مانده اند و هيچ از يک بازيگران فوق توان ناديده انگاشتن ديگري را ندارند. از اين رو رقابت براي دستيابي به منافع همچنان بر جاي خود باقي مانده است. رقابتي که با فراز و نشيب هاي گوناگوني دست به گريبان است و در ميان درجه اي از همکاري هاي تاکتيکي تا منازعات محدود در نوسان مي باشد.
شعیب بهمن