تجربه پیشین سرنگونی دولتها در خاورمیانه با مداخله مستقیم واشنگتن و در مقابل حمایت مسکو از دولتهای این منطقه در برابر تهدیدات و مداخلات خارجی به شکلگیری فضای ضدآمریکایی و در مقابل افزایش گرایش دولتهای منطقه به گسترش مناسبات با مسکو منجر خواهد شد.
الوقت- ولادیمر پوتین رییس جمهور روسیه در هفته گذشته برای شرکت در نشست سه جانبه با ایران و جمهوری آذربایجان وارد تهران شد. اما این تنها ایران و آذربایجان نیستند که روابط نزدیکی را با مسکو بطور متقابل دنبال میکنند. پوتین قبل از سفر به ایران در13 مهرماه میزبان ملک سلمان پادشاه عربستان بود و بعد از آن هم سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه در سفری که در تاریخ روسیه بیسابقه است، وارد قطر شد. این در حالی است که طی ماههای اخیر روابط سیاسی و دیپلماتیک عربستان سعودی با دو کشور ایران و قطر قطع شده است.
برخلاف واشنگتن، مسکو تلاش دارد تا در روابط خارجی خود از ورود جانبدارانه به مسائل و اختلافات دوجانبه و چندجانبه کشورهای منطقه خود داری کند که گسترش همزمان همکاری ها با بیشتر کشورهای منطقه گویای این مدعاست. این موضوع احتمالاً به پذیرش بلندمدت نقشآفرینی روسها در موضوعات غرب آسیا از سوی دولتهای این منطقه منجر خواهد شد و راه مسکو را برای توسعه روابط خود با کشورهای خاورمیانه هموارتر نیز خواهد ساخت. حال پرسشی که مطرح میشود این است که شاخصههای عملکرد مسکو و واشنگتن در روابط سیاسی با کشورهای منطقه غرب آسیا دارای چه تمایزاتی است؟
قدرت غیرمداخله گر
در پیگیری تعاملاتی که رهبران کرملین با سایر کشورها در خاورمیانه دنبال کردهاند، هیچگاه تاکید و تمرکز بر مسائل داخلی کشورها از جانب روسها مورد توجه و تاکید واقع نشده است. شاخصهای رویکرد واقعگرایانه در در رویکرد سیاست خارجی رهبران کرملین به خوبی تبلور مییابد که تمرکز منافع مشترک در تعاملات و اجتناب از مداخله در سایر امور داخلی شرکا میباشد. بر اساس دکترین سیاست خارجی پوتین در قبال تحولات منطقه غرب آسیا، روسها ورود به مسائل داخلی را تا آنجا برای خود مجاز دانسته که با تائید و پذیرش دولت مرکزی کشور میزبان همراه بوده است. در سوریه، ورود نظامی روسها تنها پس از درخواست دولت دمشق صورت گرفت.
برخلاف این رویکرد مسکو، کاخ سفید در روابط با کشورهای منطقه به منظور پیشبرد منافع خود همواره به دخالت در مسائل داخلی این کشورها با استفاده از ابزارهای گوناگونی از جمله حقوق بشر، آزادی بیان، حمایت از مخالفان، کودتا، ایجاد جنگ داخلی و حتی تجاوز مستقیم نظامی استفاده میکند. از این رو مشاهده می شود که واشنگتن از یکسو در رابطه با ریاض بدلیل همسویی منافع علی رغم سرکوب گسترده مخالفان آل سعود در عربستان، هیچگاه به مسئله حقوق بشر توجهی نکرده است و اقدامات آل سعود در سرکوب مخالفان داخلی و جنایت در کشورهای منطقه از جمله یمن را نادیده می گیرد، اما در ارتباط با ایران بدلیل تعارض منافع با تهران در منطقه همواره با ابزارهای گوناگونی چون تحریم های گسترده، تهدید نظامی، حمایت از گروه های تروریستی مخالف ایران و... این کشور را تحت فشار قرار می دهد.
همین رویکرد مداخله جویانه آمریکا در ارتباط با سایر کشورهای منطقه از جمله در رابطه با دولت افغانستان، عراق و... دیده میشود و همواره مسائل داخلی این کشورها بخشی از سرفصلهای روابط خارجی آمریکا با آنها به شمار میرود.
مقابله با طرحهای خارجی برای براندازی دولتهای غرب آسیا
طی نزدیک به سه دهه گذشته و از زمان تاسیس فدراسیون سوریه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مسکو نه تنها در سرنگونی دولتها حداقل در خاورمیانه نقشی نداشته است بلکه به مقابله با طرح های خارجی برای سرنگون کردن دولتها و حکومتهای مستقل و ناهمسو با منافع غرب در منطقه ایفای نقش کرده است. بویژه در مورد سوریه، مسکو با هدف حمایت از دولت مرکزی این کشور وارد عمل شده و از حکومت مستقر تحت عنوان لزوم مراجعه به آراء مردم سوریه و نه دخالتهای خارجی برای تغییر نظام، حمایت و پشتیبانی تمام عیار به عمل می آورد.
برخلاف این شرایط، دولت مرکزی در افغانستان و عراق با مداخله نظامی و مستقیم واشنگتن سرنگون گردید و حتی دولت اردوغان در ترکیه پس از کودتای ناموفق جولای 2016، وزارت دفاع آمریکا را متهم به حمایت از کودتاگران و مشخصا عبدالله گولن روحانی پرنفوذ ساکن آمریکا کرد. در این وضعیت مشخص است که تجربه پیشین سرنگونی دولتها در خاورمیانه با مداخله مستقیم واشنگتن و در مقابل حمایت مسکو از دولتهای این منطقه در برابر تهدیدات و مداخلات خارجی چگونه به شکلگیری فضای ضدآمریکایی و در مقابل افزایش گرایش دولتهای منطقه به گسترش مناسبات با مسکو منجر خواهد شد.
عملکرد تثبیتکننده و ثباتآفرین
در بحرانهای جاری در منطقه از جمله در سوریه و یمن، روسیه تلاش خود را بر کنترل بحران، مقابله با تروریسم و ایجاد ثبات قرار داده است. دخالت روسیه در بحران سوریه با هدف تثبیت دولت مرکزی دنبال میشود و مسکو در بحران یمن موضع انتقادی را نسبت به حملات هوایی و مداخله نظامی عربستان اتخاذ کرد. این موضعگیری درست در نقطه مقابل عملکرد واشنگتن قرار دارد که با دخالت نظامی در یمن و سوریه بدنبال تغییر نظم موجود و ایجاد شرایط سیاسی و منطقهای مورد نظر میباشد.
امنیت مشترک منطقهای
در کنار عوامل یادشده، همجواری جغرافیایی منطقه آسیای مرکزی و خاورمیانه افزایش نقش آفرینی روسها در آینده تحولات منطقه را بدلیل چالشهای مشترک امنیتی تسهیل خواهد نمود. در حالی که دخالت کشورهای غربی و بویژه آمریکا در اوضاع داخلی کشورهای افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن تحت عنوان مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی به ایجاد دورهای پرتلاطم از خشونتهای فرقهای، گرایشات تجزیهطلبانه، افزایش افراطیگری و به طور کلی بیثباتی در منطقه ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک غرب آسیا منجر شده است، دیدگاه مسکو به ثبات و امنیت این منطقه، نه ابزاری و صرفاً یکطرفه بلکه مبتنی بر منافع مشترک بوده لذا با تسری بیثباتی در منطقه مقابله میکند. بنابراین با توجه به شاخصههای مذکور دولتهای منطقه به سمت گسترش روابط با مسکو سوق پیدا کردهاند و تداوم این روند در صورت ادامه سیاستهای مداخلهگرایانه و بیثبات ساز آمریکا، زمینه را برای جایگزین شدن نظم منطقه ای جدید در غرب آسیا با حضور فعال مسکو به جای واشنگتن فراهم خواهد کرد.