الوقت _ بیتالمقدس که یهودیان و مسیحیان از آن به اورشلیم تعبیر میکنند، به خاطر وجود اماکن تاریخی و مذهبی همچون مسجدالاقصی، قبلهگاه اول مسلمین، قبه الصخره و دیگر اماکن مقدس اسلامی، محل مصلوب شدن و به معراج رفتن عیسی مسیح(ع)، کلیسای قیامت، کوه مقدس و دیوار ندبه، همواره نزد مسلمانان، مسیحیان و یهودیان جایگاه ویژهای داشته است.
پیدایش رژیم صهیونیستی از نیمه قرن بیستم تاکنون معضلی برای خاورمیانه و کشورهای غربی بوده، در این بین آمریکایی ها دچار نوعی پارادوکس شده اند؛ از طرفی باید اعتقاد به حقوق بشر را تبلیغ کنند اما از طرفی عملاً رفتارهای رژیمی را تأیید می کنند که در هیچ استاندارد حقوق بشر قابل پذیرش نیست. بر همین اساس نقشه غرب برای انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی از تل آویو به بیت المقدس با حربه انتقال سفارت آمریکا آغاز شده چرا که در قوانین بین المللی، سفارتخانه ها در پایتخت کشورها و کنسولگری ها در شهرهای دیگر واقع می شود.
در همین رابطه مجلس سنا آمریکا با صدور مجوزی از رئیس جمهوری این کشور خواست تا انتقال سفارت از تل آویو به بیت المقدس را اجرایی کند. مجلس سنا آمریکا با صدور مجوزی از «دونالد ترامپ» خواست تا با رعایت قانون سال ۱۹۹۵ درباره انتقال سفارت در اسرائیل، آن را از تل آویو به بیت المقدس اجرایی کند. این مجوز به مناسبت پنجاهمین سال اتحاد بیت المقدس پس از جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ صادر شده است. سنا این مجوز را به اتفاق آرا یعنی ۹۰ رای مثبت صادر کرد.
از همین رو رئیس جمهور آمریکا تغییراتی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد کرده و یکی از موضوعات جنجالی که مطرح شده انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به شهر بیت المقدس است. موضوعی که کلینتون و بوش در شعارهای انتخاباتی خود وعده چنین کاری را دادند ولی هیچ کدام از روسای جمهور آمریکا تاکنون اقدام عملی برای این موضوع انجام نداده است. باتوجه به جایگاه ویژه قدس از نظر تاریخی و دینی در بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان حال این سوال مطرح میشود که انتقال سفارتخانه آمریکا که به عنوان خاک آن کشور محسوب میشود به قدس چه پیامدها و تاثیراتی دارد و چرا تاکنون روسای جمهور آمریکا دست به چنین اقدامی نزدهاند؟ همچنین چرا شخصیتهای سیاسی و امنیتی صهیونیست و سایر افراد مانند اوباما، جان کری، موگرینی، پادشاه اردن، ابومازن و... نسبت به این موضوع هشدار دادهاند؟
برای درک بهتر پیامدهای این موضوع باید اشاره کرد که انتقال سفارت خانه آمریکا به بیت المقدس به منزله به رسمیت شناختن پایتختی این شهر برای اسرائیل است. این موضوع به معنای نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان و مسلمانان است. از سوی دیگر این موضوع مغایر با قوانین بین المللی بوده و بسیاری از طرح های انجام شده برای رسیدن به صلح در منطقه غرب آسیا را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.
این موضوع درسطح داخلی باعث بالا گرفتن اختلافات بین راست گرایان افراطی و احزاب چپ مخالف دولت صهیونیست فعلی خواهد شد؛ چرا که احزاب چپ به رهبری اسحاق هرتزوگ و لیونی راهحل دستیابی به صلح با فلسطین ها را پذیرش طرح تشکیل دو دولت فلسطینی و یهودی میدانند. با این اقدام عملاً این طرح با شکست مواجه میشود؛ چرا که باعث مشروع بودن موضوع شهرکسازی شده و موضوع شهرک سازی بزرگ ترین مانع در راه اجرای طرح حل دو دولت است. در طرف مقابل باعث تقویت احزاب راست افراطی شده که افزایش افراط گرایی در سرزمینهای اشغالی و افزایش درگیریها در سرزمین های اشغالی به خصوص بیت المقدس از پیامدهای آن است.
عمیقتر شدن شکاف بین یهودیان و عربها در سرزمینهای 1948 از دیگر پیامدهای این موضوع است؛ چرا که تاریخ نشان داده افزایش افراطیگری صهیونیستها، اقداماتی مانند آتش زدن خانواده دوابشه را در پی داشته که این موضوع شدیدتر شدن دو قطبی یهودی-عربی را در پی خواهد داشت.
در بین فلسطینیان هم جایگاه احزاب و شخصیتهایی که طرفدار مذاکرات صلح و راه حل دو دولت هستند تضعیف خواهد شد. جنبش فتح و شخص ابومازن دچار انفعال خواهند شد و به همین دلیل بیش ترین تحرکات دیپلماتیک را انجام میدهند تا مانع این کار شوند. در طرف مقابل جایگاه گروههای مقاومت و شخصیتهایی که طرح مذاکره با اسرائیل و راه حل دو دولت را رد کرده و گزینه مقاومت را به عنوان ابزار احقاق حق فلسطینیان مطرح میکردند تقویت خواهد شد که حماس و جهاد اسلامی از اصلی ترین گروهها هستند.
افزایش عملیاتهای ضدصهیونیستی فلسطینیان، به گونهای که باعث تشکیل انتفاضه گسترده در کرانه باختری شود. این موضوع رژیم صهیونیستی را با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد؛ از نشانههای آن میتوان مخالفت تعدادی از شخصیتهای برجسته نظامی- امنیتی صهیونیست با این موضوع را مشاهده کرد؛ چرا که نگرانی شدید آنها از نوع و شدت عکس العمل فلسطینیان است به گونهای که ممکن است چالش ماهیتی برای صهیونیستها ایجاد کند.
در سطح بالاتر امکان شروع جنگ جدید بین گروههای مقاومت و صهیونیستها در داخل سرزمینهای اشغالی هم بسیار زیاد است. باتوجه به اینکه حساسیت افکارعمومی در جهان اسلام نسبت به یهودیسازی قدس، ممکن است دامنه این جنگ تا سطح منطقهای نیز گسترش یابد به طوری که گروههای مقاومت خارج از سرزمینهای اشغالی هم دست به اقدام سخت علیه صهیونیستها بزنند که از اصلی ترین آنها حزب الله لبنان است.
اما در سطح منطقهای انتقال سفارت امریکا اعلان جنگ علیه مقدسات اسلامی و اعتراف به پایتخت بودن قدس برای اسرائیل است و در سطح منطقه ای هم حمایت مردم کشورهای اسلامی از قدس و مخالفت آنها با یهودی سازی را در پی خواهد داشت. این موضوع می تواند باعث انفعال برخی از دولتمردان کشورهای اسلامی شود به خصوص کسانی که از طرح صلح با صهیونیست ها و گفتگو با آنها حمایت کردند. کشورهایی مانند اردن، مصر، عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس که اخیراً تلاش هایی برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی داشته اند با این چالش مواجه خواهند شد. در مقابل آن جایگاه کشورهای محور مقاومت و حامیان آن ها در سطح منطقه و بین المللی تقویت خواهد شد.
اما این موضوع در منظر بین المللی نقض صریح قوانین بین المللی است. سازمان ملل، شورای امنیت، شورای حقوق بشر، سازمان یونسکو و دیگر سازمانها و نهادهای بین المللی زیرمجموعه سازمان ملل هم حضور اسرائیل در قدس شرقی را اشغال گری میدانند. براساس قطعنامه 181 قدس تحت شرایط خاص اداره میشود و متعلق به صهیونیستها نیست. حتی پس از اشغال قسمت غربی شهر در سال 1948 و تکمیل اشغال آن در سال 1967 هیچ کشوری موضوع یهودی بودن آن را تایید نکرد. از طرف دیگر پس از تصویب انضمام قدس به اسرائیل در کنیسه اسرائیل طی سال 1980 شورای امنیت با تصویب قطعنامه 478 عکس العمل نشان داد که انضمام قدس را غیرقانونی میداند. همین موضوع باعث شد که 13 کشور سفارت خانههای خود را از قدس به تل آویو انتقال داده و هم اکنون از بین 86 سفارت خانه موجود در اسرائیل هیچ سفارت خانهای در قدس نیست.
علاوه بر سازمان ملل اتحادیه اروپا هم با این موضوع مخالف است؛ چرا که موضع این اتحادیه بر راه حل دو دولت تاکید دارد و همین موضوع باعث اختلاف بین آمریکا و اتحادیه اروپا خواهد شد. همچنین براساس توافق اسلو بین فلسطینیان و اسرائیل هم موضوع یهودی بودن قدس رد شد و قطعنامههای سازمان ملل و توافق چهارم ژنو هم این بر این موضوع تاکید کرده اند.
این موضوع میتواند باعث ناامنی و انجام عملیاتهای ترورریستی در غرب و آمریکا شود؛ چرا که گروهای افراطی مانند داعش از این موضوع به عنوان فرصتی برای بازیابی جایگاه خود در بین مسلمانان استفاده خواهد کرد و با این بهانه عملیاتهای خود را افزایش می دهد. افزایش افراد، گروهها و سازمانهای حامی جنبش تحریم کالاهای شهرکهای صهیونیست (BDS) از دیگر پیامدهای این موضوع است که زیانهای سنگین اقتصادی برای صهیونیستها به همراه خواهد داشت.
برای جلوگیری از چنین اقدامی ضروری است که مردم و کشورهای مسلمان عکس العمل مناسب نسبت به این موضوع داشته باشند. از طرف دیگر در سطح منطقهای و بین المللی موضع گیری واحد و قاطع کشورهای اسلامی نسبت به این موضوع و پیگیری آن در سطح بین المللی و همراه کردن سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل و همچنین اتحادیه اروپا جهت محکومیت این اقدام را می طلبد.
باتوجه به آنچه ذکر شد اقدام به اجرای این وعده انتخاباتی ترامپ چندان دور از ذهن نیست. آنچه مسلم است تحقق این وعده چالش ها و تنش ها را در منطقه افزایش داده و تلاشهای همه علاقهمندان به سرنوشت فلسطین باید معطوف به افزایش هزینههای اجرای این تصمیم برای ایالاتمتحده باشد. خواه این افزایش از طریق تقویت فعالیتها و رایزنیهای دیپلماتیک، خواه از طریق دیپلماسی عمومی و تقویت جریانات اجتماعی ضداشغالگری و خواه از طریق نقش آفرینی گروههای مقاومت اسلامی باشد.