به طور کلی پشت پرده تحولات و تغییرات اخیر در عربستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
از زمانی که سلمان به پادشاهی عربستان رسید موضوع تغییرات در هیات حاکمه به طور مشخص موضوع ولیعهدی و مسئولیت های مهم وزارت دفاع و وزارت خارجه مورد توجه شاهزادگان و بازیگران داخلی و خارجی عربستان بوده است. همچنین باتوجه به مجموع اقدامات سلمان در ابتدای پادشاهی خود که نوعی جسارت و تنوع بود باعث شد تا بسیاری معتقد به ایجاد راه جدید و تنوع در صحنه سیاسی و اجتماعی سنتی عربستان توسط سلمان باشند که این تغییرات ممکن است مطلوب نسل قدیم و شاهزدگان سنتیتر نباشد و لذا به نزاعهای داخلی منجر شود.
علاوه براین در یک سال گذشته شایعه بود که سلمان علاقه مند است تا از نسل خود و فرزندان خود پادشاهی آینده عربستان را تداوم دهند و لذا تغییراتی نیز که با عزل برادرش مقرن آغاز شد این گمانه زنیها را تقویت کرد. نقش پررنگ محمد بن سلمان نیز در تحولات و مسائل داخلی و خارجی عربستان از جمله دیدار با ترامپ و پوتین و سایر مسائل از جمله جنگ یمن و مسئله قطر نشان میداد اتفاقاتی در داخل عربستان در حال شکل گرفتن است. لذا مجموع این شرایط از قبل نیز نشان داد که قرار است عربستان با تحولاتی روبرو شود که چند روز گذشته عزل بن نایف و رسیدن محمد بن سلمان به ولیعهدی سرانجام ثابت کرد که این مقدمات بی دلیل نبوده است.
آیا میتوان تغییرات سیاسی اخیر در عربستان را مرتبط با سفر ترامپ به عربستان و به طور کلیتری روابط ریاض و واشنگتن عنوان نمود؟
به دلیل وابستگیهای عربستان به امریکا و وجود علقههای اقتصادی، سیاسی و نظامی میان ریاض و واشنگتن، به طور طبیعی جابه جاییها که از جانب رهبران سعودی انجام میشود؛ با رایزنی و کسب اطلاع از مواضع کاخ سفید همراه است، چون آمریکاییها به مسائل عربستان حساسیت خاصی دارند. در دورهای گذشته نیز آمریکاییها هرنوع تغییر و تحول را رصد و اظهارنظر و در واقع دخالت میکردند. لذا اگر گفته میشود که برکناری ولیعهد قبلی و تعیین محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد جدید با هماهنگی آمریکاییها و مرتبط با سفر ترامپ انجام شده است، مسئله عادی و قابل پذیرشی است. در واقع اگرچه بن نایف به عنوان ولیعهد سابق عربستان دوره طولانی را در آمریکا سپری کرده بود و ارتباطات و آشنایی کافی با مقامات آمریکایی داشت، اما آمریکاییها برای جلب نظر ملک سلمان این ویژگی را نادیده گرفتند و با تعیین ولیعهد جدید و جوان مخالفتی نکردند.
در عین حال عربستان علاقه مند است که در حوزههای انرژی و در سیاستهای منطقهای با آمریکا همکاری کند و مهم تر از همه این که عربستان در منطقه خود را به عنوان یکی از ستونهای اصلی سیاستهای امریکا معرفی میکند و در موضوعات قیمت نفت در اوپک یا سیاستها و بحرانهای سایر کشورهای عربی نقشی کنترل کننده به نفع آمریکا را بازی میکند. براین اساس حال تعیین ولیعهد جدید را میتوان با همراهی و چراغ سبز کاخ سفید و دولت ترامپ عنوان کرد.
در این میان مسئله عادی سازی روابط ریاض و تل آویو در دوران جدید چگونه دنبال خواهد شد؟
دو عنصر روابط ریاض و تلآویو را در دوره جدید تسهیل میکنند: نخست روابط استراتژیک امریکا و عربستان است که به هر صورت بر مسئله عادی سازی روابط عربستان و صهیونیستها بسیار تاثرگذار است. علاوه براین در بررسی تاریخی مشخص میشود در حالی که در گذشته رهبران عربستان با شدت و حدت بسیار زیادی مسائل فلسطین را دنبال میکردند و در این ارتباط جزو دولتهای پیشرو در موضوع فلسطین بودند، اما امروز این ویژگی وجود ندارد و در واقع رویکرد رهبران سعودی نوعی بی تفاوتی نسبت به موضوع فلسطین است.
علاوه بر این سیاستهای حزب جمهوری خواه نیز حائز اهمیت است. جمهوری خواهان هرگاه کاخ سفید را در دست میگیرند با حساسست بسیار زیادی امنیت اسرائیل را زیر نظر میگیرند و به احتمال زیادی رهبران جمهوریخواه حاکم در آمریکا از ریاض خواستهاند تا نگاه مطمئنی را به تل اویو داشته باشد.
مسئله فرزند سلمان به عنوان ولیعهد جدید نیز نباید نادیده گرفت. محمد بن سلمان طی چند سال گذشته نشان داده که علاقه مند است تا خود را در میدان سیاسی خاورمیانه نشان دهد و تاکنون نیزبحران یمن، مسئله قطر، مسائل سوریه و عراق و حتی تنش سازی ضدایرانی همه حاکی از عزم ولیعهد جدید برای افزایش چالشهای پیش روی سعودی دارد. گو این که ولیعهد جدید علاقه مند است با ایجاد چالشها بزرگ در سیاست خارجی عربستان نشان دهد که کشوری پرچالش را به دست گرفته است. لذا شخصیت چالش برانگیز و پرخاشگر بن سلمان نشان میدهد که شاید روابط پشت پردهای وجود دارد. لذا موضوع روابط تلآویو-ریاض با توجه به اقدامات ریاض در مسئله سوریه یا لبنان نشان میدهد فضای روابط میان عربستان و رژیم صهیونیستی به مانند گذشته دیگر چندان منفی و خصمانه نیست و دو طرف در حال حرکت به سمت نوعی همزیستی مسالمتآمیز میباشند.
به طور کلی چشمانداز سیاست خارجی و بازیگری عربستان را در منطقه بعد از روی کارآمدن محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد جدید چگونه میتوان تحلیل کرد؟
تا زمانی که سلمان در حیات است فضای عربستان فضایی همراه با حضور در بحرانها همراه با نوعی محاسبهگری است. یعنی حضور عربستان با ملاحظه و احتیاط در بحرانها صورت میگیرد. به عنوان مثال در مورد سوریه، عراق و یا لبنان در حال حاضر ریاض مجبور شده است یکسری واقعیات را مورد پذیرش قرار دهد. لذا میتوان گفت حضور پادشاه فعلی به عنوان سوپاپ اطمینان میتواند عربستان را حفظ و این کشور را وارد چالشهای کلان و بزرگ تر نکند. اما به نظر میرسد بلافاصله پس از سلمان، منطقه میبایست نگران باشد با این حال اگر تا زنده بودن و در قدرت بودن سلمان، فرزندش بتواند جایگاهی مستحکم را در داخل و خارج عربستان برای خود ایجاد کند (که البته کار سختی به نظر میرسد)، لذا عربستان در دوره فرزند سلمان خواهد توانست سیاستهای خاص و عجیب این رهبر جوان را دنبال کند. اما اگر بعد از سلمان همچنان برخی مخالفتهای داخلی علیه محمد بن سلمان ادامه داشته باشد، ما شاهد نزاعهای داخلی خواهیم بود که باعث میشود عربستان از نقشهای منطقهای و فرامنطقهای خود بازبماند. لذا بعد از سلمان عربستان با چالشهای درونی بیشتر مواجه خواهد بود در مقایسه با عربستانی که بتواند در منطقه اقدام به ایفای نقش نماید.