حملهی شبه نظامیان طالبان به یک پاسگاه نظامی در ولایت بلخ که به کشته شدن حداقل 140 نظامی ارتش افغانستان منجر شد، سبب شد تا بسیاری آن را بزرگترین حمله مرگبار طالبان علیه ارتش افغانستان طی حداقل 10 سال گذشته به این سو ارزیابی کنند. با این حال ابعاد این حمله تنها محدود به روز حادثه و ولایت بلخ نشد و تبعات آن همچنان در ارگ ریاست جمهوری افغانستان در کابل ادامه دارد.
به گزارش الوقت، حمله 10 شبه نظامی طالبان علیه نیروهای نظامی افغانستان در ولایت بلخ، منجر به تلفات حداقل 140 نفری ارتش افغانستان شد و این مسئله کارایی و ماهیت دفاعی ارتش افغانستان را آن چنان زیرسوال برد که وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش افغانستان مجبور به استعفا شدند. همچنین پس از این حمله مرگبار، رئیس جمهوری افغانستان اعلام کرد که تمام فرماندهان اردوهای (سپاه) ارتش را تغییر داده است.
یا توجه به این تغییرات گسترده این پرسش مطرح است، که آیا اصولا چنین تغییرات گسترده ای در ارتش افغانستان میتواند مشکل ناکارآمدی و ضعف نظامیان افغان را جبران و برطرف سازد؟ و سوال اساسیتر آن که مشکل ارتش افغانستان واقعا از کجاست؟
آیا ارتش افغانستان با مشکل کمبود نیرو روبروست؟
در ابتدای تشکیل ارتش ملی افغانستان در سال 1382 اعلام شد که این ارتش دارای چهار اردو (سپاه) است که هر کدام بیش از ۳۰ هزار سرباز و افسر دارند. این تعداد علاوه بر مجموع نظامیان پلیس و داوطلبان خدمت وظیفه داوطلبان در این کشور است و براساس آخرین آمار، در ۲۸ ژانویه سال ۲۰۱۳ تعداد نیروهای مسلح افغانستان به ۳۵۲۰۰۰ هزار تن رسیده بود که مساوی با تعداد نفرات ارتش پاکستان میباشد.
در حال حاضر نیز براساس آخرین تقسیمبندی، ارتش ملی افغانستان دارای 6 یگان نظامی یا سپاه (بزرگتر از لشکر) میباشد که از این میان پنج سپاه دارای ماموریت زمینی و یک سپاه ویژه نیروی هوایی افغانستان است. براین اساس از نظر تعداد و کمیت به نظر نمیرسد که ارتش افغانستان با کمبود نیرو و مشکل شمار نظامیان روبرو باشد.
ارتش افغانستان با کمبود تجهیزات و تسلیحات نظامی روبروست؟
ارتش افغانستان یک ارتش سازماندهی شده توسط نیروهای آمریکایی از سال 1382 به این سو به شمار میرود و از نظر تجهیزات نظامی نه تنها با کمبود سلاح روبرو نیست، بلکه همواره رقابت فشردهای میان قدرتهای منطقهای جهت تامین و فروش تجهیزات نظامی به ارتش افغانستان وجود داشته است.
علاوه بر تجهیزات نظامی گستردهای همچون صدها خودرو جنگی پیاده نظام بی ام پی، تانکهای سری تی و راکت اندازهای بام-۲۱ گراد که از زمان اشغال شوروی در افغانستان بازمانده است، در حال حاضر و از زمان اشغال نظامی امریکا در افغانستان از سال 1382 به این سو و همزمان با تشکیل ارتش ملی جدید افغانستان، حداقل 63 نفربر زره پوش ام 113، 7550 نفربر زره پوش هاموی، 440 وسیله نقلیه نظامی ام 1117، 104 هزار قبضه ام 16، 42 هزار فبضه کارئین ام 4، 16 هزار تیربار سبک 1م 249، 19 هزار تیربار سنگین ام 2 برونینگ و... در میان ارتش افغانستان از جانب نظامیان آمریکایی توزیع شده است. این تعداد علاوه بر دیگر کمکهای بینالمللی از جانب کشورهایی همچون کانادا و ایتالیا است که از زمان سقوط طالبان به این سو به نظامیان افغان تحویل داده شده است.
همچنین در زمینه تجهیزات هوایی نیز نیروی هوایی افغانستان در سال 2013 دارای 20 هواپیمای پشتیبانی از جانب دولت برزیل، 6 هواپیمای ترابری نظامی، 14 هواپیمای آموزشی، 6 هلی کوپتر سبک ام دی 500 از جانب آمریکا و 6 هلی کوپتر جنگی می-24 و 40 هلی کوپتر چند منظوره می-8 از جانب روسیه بود. این تعداد علاوه بر جنگندههای میگ-۱۷ و میگ-۲۱، جنگنده بمبافکن سوخو-۷بی، سوخو-۱۷، هواپیمای تهاجمی سوخو-۲۵ و بمبافکن سبک ایلیوشین-۲۸، موشکهای دفاع هوایی سام-۲ و سام-۳ و توپهای ضدهوایی ۸۵ میلیمتری کااس-۱۲ است که از گذشته و پیش از اشغال آمریکا در اختیار نیروی هوایی افغانستان قرار داشته است.
براین اساس با توجه به دراختیارداشتن حجم قابل توجهی از تجهیزات نظامی نمیتوان مشکل ناکارآمدی ارتش افغانستان را بدلیل کمبود تجهیزات و یا تسلیحات نظامی عنوان کرد.
مشکل ناکارآمدی ارتش افغانستان از کجاست؟
در مسئله ناکارآمدی ارتش افغانستان امروز کمتر کسی شک دارد. حمله به پایگاه بلخ نخستین حمله طالبان به پاسگاه ها و مراکز نظامی افغانستان نبود بویژه آن که حمله اخیر با تلفات 140 نفری تنها توسط 10 شبه نظامی عضو طالبان انجام شده بود. از سوی دیگر این حملات بطور مداوم طی حداقل یک سال گذشته به این سو ادامه داشته و ایجاد انشعاب و اختلافات داخلی در میان اعضای طالبان از زمان اعلام مرگ ملاعمر، از شدت این حملات نکاسته است. براین اساس با توجه به کمیت و کیفیت نیروها و تجهیزات ارتش ملی افغانستان، مشکل ناکارامدی از کجاست؟
در ارتباط با ضعف ارتش ملی افغانستان، تحلیلها و نظرات گوناگونی عنوان شده است. از جمله برخی کارشناسان وجود نظام سازمان یافته فساد را مهمترین دلایل ناتوانی و ضعف ارتش افغانستان عنوان نمودهاند. ناظران و افکار عمومی افغانستان ارتش این کشور را نهادی عمیقاً فاسد و نارکارآمد می دانند که حتی قادر نیست امنیت کارکنان نظامی خود را تأمین کند. این فساد و ناکارآمدی عامل اصلی پیشروی طالبان در افغانستان و تشدیدد حملات خونین آنان در این کشور به شمار می رود. بر اساس گزارش پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، دولت کابل تنها ۵٨ درصد خاک افغانستان را کنترل می کند و مابقی را عملاً به طالبان تسلیم کرده است.
خود نظامیان افغانستان شمار امرای ارتش افغانستان را حدود هزار تن اعلام می کنند و می افزایند که ارتش افغانستان شدیداً از فقدان افسران میانی رنج می برد. از جمله دلایل این امر این است که امیران ارتش افغانستان مقام خود را می خرند و بسیاری از امرای ارتش افغانستان حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند. پیش از این نیز "جان سُپکو" بازرس ویژه آمریکا برای بازسازی افغانستان گفته بود که طالبان سلاح ها و مهمات مورد نیاز خودد را از ارتش افغانستان خریداری می کنند، زیرا، هم ارزانتر است هم مطمئنتر.
مشکل دیگری که ارتش افغانستان بدلیل رواج فساد از آن رنج می برد وجود ده ها هزار "سرباز خیالی" یا غیرواقعی در صفوف آن است. یعنی : کسانی که یا در نبردها کشته شده اند یا صفوف ارتش را ترک کرده اند، اما، همچنان به عنوان نفرات ارتش افغانستان محاسبه می شوند. علت این امر این است که امرای ارتش افغانستان در ازای این "نفرات" تجهیزات و بودجه های هنگفت دریافت می کنند یا به اصطلاح به جیب می زنند. پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، شمار این "سربازان" را بین ۲٠ تا ۴٠ هزار نفر برآورد می کند.
با این حال برخورد با عوامل فساد بدلیل گستردگی و پراکندگی بسیار به ندرت و کمتر دنبال میشود. با وجود انتشار گزارشهای متعددی در ارتباط با گسترش فهرست سربازان خیالی در ولایت هلمند، ماه گذشته پس از بارها تقاضای ساکنان محلی از گسترش ناآرامیها و کمبود نیرو، سرانجام فرمانده این منطقه به اتهام فهرست سازی سربازان خیالی بازداشت شد. فرمانده نظامی بازداشت شده با نام ژنرال فقیر کمتر از دو سال پیش در اوایل سال ۲۰۱۶ پس از بازداشت فرمانده قبلی این منطقه به اتهام مشابه فساد، به هلمند اعزام شده بود، اما فرمانده جدید نیز با اتهام فرماندهان قبلی از کار برکنار گردید. این مسئله گستردگی و به نوعی غیرقابل کنترل شدن فساد اداری را در نظامیان افغانستان به خوبی نشان میدهد.
مشکل دیگر ارتش افغانستان رقابت های قومی در درون آن است. ترکیب فساد و رقابت های قومی از مهمترین دلایل نارکارآمدی ارتش افغانستان است.
در واقع نیروهای نظامی افغانستان دارای تركیب متوازنی نبوده و حضور اقوام در آن متناسب با جغرافیای پراکندگی اقوام در افغانستان نیست. درصد تاجیکها در رده های فرماندهی نسبت به جمعیت آنان بیش از سایر اقوام است در حالیکه حضور هزاره ها و سایر قومیت های کوچکتر در این رده نسبت به جمعیت آنها کمتر است. ارتش افغان دارای نسبت زیادی از پشتون هاست. اما اکثر نظامیان پشتون از مناطق شرقی هستند. شمار کمتری از پشتون های جنوب كه پایگاه قومی و ایدئولوژیكی طالبان نیز به شمار می روند، در ارتش ملی افغانستان عضویت دارند. این عدم توازن، سوء ظن ها و بی اعتمادی ها را در درون اقوام و مردم افغان تقویت نموده است و نظامیان افغان را به چشم عوامل بیگانه و وابسته تبدیل كرده است.
با وجود آن که تاسیس ارتش ملی افغانستان با نظارت و تحت فرماندهی نیروهای نظامی آمریکایی و ناتو صورت گرفته است، اما امروز اختلاف نظر عمیقی میان فرماندهان افغان و نظامیان خارجی حاضر در افغانستان وجود دارد. موسسه تحقیقاتی "گروه بینالمللی بحران" در گزارشی درباره وضعیت نیروهای امنیتی افغانستان آورده است:
" نیروهای نظامی ناتو و آمریكا بیشتر به پلیس افغانستان به مثابه نیروی اضافی نگاه می کنند که آنها را در جنگ علیه شورشیان پشتیبانی میکند، تا اینکه یک نیرو جهت مبارزه با جرایم و بزهكاری باشد. در واقع نیروهای نظامی ناتو و آمریکا که نقش مسلط را در میان ساختار نظامی افغانستان دارا میباشند، به پلیس افغانستان همچون نیروی امنیتی دسته دو نگاه می کنند تا اینکه آن را مسئول اصلی برقراری نظم و امنیت بدانند"
همچنین، اختلاف نظرهای زیادی بین نیروهای افغان و نیروهای آمریكا و ناتو در مسائلی همچون مبارزه با مواد مخدر، نحوه هدایت عملیاتها، مذاکره با طالبان، اقدام علیه طالبان در داخل و در مرز پاکستان، و.. وجود دارد. نیروهای ناتو و افغان در كمتر برنامه ای از این قبیل با یكدیگر اتفاق نظر و هماهنگی دارند؛ به گونهای که مقامات افغان، بارها ناتو و نیروهای نظامی آمریکا را متهم کرده است که با امتناع از همکاری و هماهنگی با متحدان افغان خود، باعث مرگ شهروندان افغان میشوند.
وجود همین اختلافات میان نیروهای محلی افغان و فرماندهان نظامی خارجی از یک طرف به شکست عملیاتها و از طرف دیگر به ناکارآمدی و ناتوانی نظامیان افغانستان حتی در بخشهای آموزشی منجر شده است.
نظامیان افغانستان با وجود آموزشی که از جانب نیروهای ناتو و فرماندهان آمریکایی فراگرفتهاند، اما به طرز آشکاری از عدم برنامه مشخص و دکترین نظامی برای مقابله با تهدیدات داخلی و فعالیت شبه نظامیان طالبان رنج میبرند. با وجود گسترش حملات نیروهای طالبان علیه ارتش افغانستان طی یک سال گذشته به این سو، همچنان برنامه دولت برای چگونگی مقابله با شبه نظامیان طالبان نامشخص است. کلیت دستگاه امنیتی افغانستان هیچ تحلیلگر و استراتژیست امور جنگی ندارد و خبری در وزارت دفاع افغانستان از دکترین جنگ نیست. طرح مدون مبارزه با گروهکهای تروریستی و شورشی وجود ندارد و حملهی خونین چندی پیش در مقابل درب ورودی وزارت دفاع، ضعف دستگاههای امنیتی واطلاعاتی ارتش را به روشنی آشکار کرد.
مجموع شرایط یاد شده باعث شده تا اگر چه پیشرفت مداوم در زمینه توسعه كمی ارتش ملی بعد از 14 سال در افغانستان حاصل شود، اما فرسایش و فرار از خدمت سربازان، جوان بودن و كم تجربگی نیروها در مدیریت جنگهای فرسایشی، بی اعتمادی و خود سری نظامیان آمریكا و ناتو و عدم مشارکت نیروهای محلی در عملیاتها، گسترش حوزه فعالیت طالبان و پیشرفت در تاکتیکهای نظامی آنها، استراتژی جنگ چریكی و خستگی روانی نیروها، همگی مانع از عملکرد موثر ارتش افغانستان در به دست گیری و کنترل اوضاع شود.
این در حالی است که براساس استراتژی ژنرال استنلی مككریستال فرمانده پیشین نیروهای آمریكایی در افغانستان قرار بود ارتش افغانستان تا سال 2011 به یكی از قویترین ارتشها در منطقه تبدیل شود به گونهای که تا پایان سال 2011 بتواند امنیت کل افغانستان را بدست گیرد و حال ضعف به شدت زیاد این نیروها با گذشت سالها از برنامههای مختلف و متعدد فرماندهان آمریکایی و ناتو نشان میدهد در عمل برنامه توانمند سازی نظامی افغانستان از جانب وزارت دفاع آمریکا به شکست انجامیده است. در این جا باید سوال کرد که ارتش نظامی که حتی قادر نیست امنیت پایگاههای خود را حفظ کند و با حمله 10 شبه نظامی سقوط میکند چگونه خواهد توانست امنیت یک کشور را بدست گیرد؟