به چالش کشیدن آمریکا در سطح بین المللی، سبب اهمیت روسیه در منطقه شده است و در واقع از نظر دشمنان آمریکا، روسیه قهرمان و حامی آنها در تصمیمات بین المللی است. این نگرش همچنین الگوی نظم مورد نظر ایالات متحده را در مناطق حساس و بحران به چالش کشیده است.
الوقت- در نگاه مقامات روسیه، قدرت های بزرگ نیاز به رویارویی با دشمن بزرگ دارند و در اهمین راستا روسیه در به چالش کشیدن موقعیت آمریکا در قالب اوراسیاگرایی، در سه بُعد داخلی، منطقه ای و بین االمللی به تغییراتی در باز تعریف نقش خود در دوره ی پوتین اقدام کرد.اوراسیاگرایی عنوان دکترین سیاست خارجی روسیه در سالهای بعد از 1996 بر دستگاه سیاست خارجی این کشور مسلط شد. در نتیجه شکست و تضعیف رویکرد بینالمللگرایی که بر مواضع روسیه بعد از 1991 حاکم شده بود؛ این نیاز در عرصه سیاسی روسیه احساس میشد که بازخوانی در رویکرد سیاست خارجی این کشور به گونهای که مجددا عظمت را به روسها برگرداند ضروری است. در همین راستا، جایگزینی یوگنی پریماکوف با آندره کوزیروف به عنوان وزیر امور خارجه روسیه در ژانویه 1996 به طور گستردهای سیگنالی برای تغییر قابل توجه در دیپلماسی روسیه از غربگرایی به اوراسیاگرایی بود برای رسيدن به اين هدف، لازم بود كه مسكو در سياست خارجي خود تجديد نظر نموده و با برقراري كنترل دوباره خود بر جمهوريهاي تازه استقلال يافته و روابط مستحكم تري با كشورهاي مخالف سياست هاي دولت آمريكا نظير چين، هند و ايران و سوريه براي جلوگيري از نفوذ غرب در منطقه، ايجاد نمايد.
امروز پس از گذشت بیست سال از آغاز سیاست اوراسیاگرایی روس ها که نشات گرفته از نگاه پوتین بوده و بعد از دور جدید ریاست جمهوری وی نیز تقویت شد، آثار راهبردی اجرای آن را می توان در سه سطح مورد توجه قرار داد:
الف) سطح داخلی: زمانی که پوتین به قدرت رسید تنهای چیزی که از دوره ی قبل برایش به ارث مانده بود اوضاع بد اقتصادی و جوّ نارضایتی حاکم بر جامعه بود بنابراین همزمان با سیاست های پوتین و خوش اقبالی آن از گران شدن قیمت انرژی سبب موفقیت های اقتصادی و سیاسی پوتین شد. در عین حال اعتماد کسب شده از بهبود شرایط کشور و سیاست خارجی تهاجمی روسیه از سوی دیگر، جايگاه پوتين را به عنوان قهرمان ملي و نماد روسيه مقتدر و نوين ارتقا داده است و نجات روسیه از منجلاب مشکلات و تثبیت جایگاه روسیه در عرصه ی بین المللی، به عنوان یک هدف اصلی و بنیادی شخصیت کاریزماتیک پوتین تبدیل شده است.
ب) سطح منطقه ای: سیاست اوراسیاگرایی در ابعاد منطقه ای دارای دو نگرش مثبت و منفی است. در بُعد مثبت، روسیه می تواند دخالت های خود در برخی از سیاست های کشورهای منطقه را که با آمریکا در ارتباطند، توجیه کند و آن را به حساب دشمنی خود با آمریکا بگذارد اما از سوی دیگر این مسأله می تواند عواقب ناخوشایندی را به همراه داشته باشد به طوریکه برخی از کشورهای منطقه از سیاست تهاجمی روسیه احساس ناامنی کنند و بدین ترتیب درگیری هایی در سطح منطقه شکل بگیرد.
ج) سطح نظام بين المللی: سیاست جدید روسیه مبنی بر اوراسیاگرایی و در قالب نظریه ی رئالیسم تهاجمی، که از دکترین پوتین نشأت گرفته است و دارای نمادهای ضد آمریکایی است، پیامدهای مختلفی نیز در عرصه ی بین المللی بر وجهه ی روسیه داشته است که عبارتند از: نخست، این سیاست سبب به چالش کشیدن نظام تک قطبی و آمریکا محوری و قرار دادن روسیه به عنوان یک بازیگر توانمند در مقابل آمریکا شد. دوم اینکه وجود چنین پدیده ای این واقعیت را آشکار می سازد که قدرت آمریکا ابدی نیست و ممکن است ظهور یک قطب جدید، ماهیت هژمونی را به چالش بکشد. سوم، به چالش کشیدن آمریکا در سطح بین المللی، سبب اهمیت روسیه در منطقه شده است و در واقع از نظر دشمنان آمریکا، روسیه قهرمان و حامی آنها در تصمیمات بین المللی است. این نگرش همچنین الگوی نظم مورد نظر ایالات متحده را در مناطق حساس و بحران به چالش کشیده است.