الوقت- مهدی مطهرنیا، آینده پژوه سیاسی در گفتگوی تلفنی با الوقت که متن آن به شکل یادداشت تنظیم شده است اظهار داشت روزگاری مک لوهان از دهکده جهانی سخن گفت و در سال 2005 میلادی فریدمن به جهان مسطح و یکدست شده اشاره کرد. من چند سالی است که به اتاق شیشهای اشاره میکنم. اتاق شیشهای، واقعیت موازی است که تحت عنوان فضای مجازی در جهان امروز موجب شده است تا سطح اصطکاک میان ملتها و ساختارها بیشتر شود. این لبه اصطکاک با ساختارهای گوناگون سیاسی به واسطه این واقعیت موازی زندگی واقعی انسانها در فضای مجازی، جهت گیریهای ساختارشکنانه را معنادارتر کرده است و در این میان بعضی از فعالان سیاسی درون ساختارها با زیرکی تلاش دارند تا با شعارهای پوپولیستی و توده گرایانه، زمینههای حمایت بیشتر از خود را فراهم سازند.
این جهتگیری پوپولیستی به واسطه نارضایتی از وضع موجود، رشد بیشتری پیدا میکند. جغرافیاهایی مانند آمریکای لاتین، خاورمیانه و اکنون مهد پرچم داری دموکراسی در جهان یعنی ایالات متحده آمریکا نیز دچار این مقوله شده است. دونالد ترامپی که خود به عنوان یکی از مهرههای لیبرالیسم اقتصادی در ایالات متحده آمریکا قدرت پیدا کرده است با استفاده از دلارهای انباشته شده از آزادی اقتصادی در آمریکا، اکنون ساختار سیاسی ملهم از این لبیرال بورژوآزی را زیر سوال میبرد تا بتواند بر سریر قدرت بنشیند. این معنا تا حدود زیادی دارای ستون فقران عوام فریبی است و نمیتوان این عوام فریبی را نادیده گرفت؛ اگرچه در نقدهایی که او از ساختار دارد، حقایقی نهفته باشد. لذا آنچه ترامپ بیان میکند به باور من پوپولیسم در صورت موفقیت احتمالی او است. یعنی ترامپ پوپولیسم را بر سریر قدرت مینشاند ولی در همان حال آن را بر سرسره سقوط میلغزاند. امروز فواره پوپولیسم گرایی در ایالات متحده آمریکا به اوج رسیده است و از آن اوج، سقوط خود را آغاز خواهد کرد. پیروزی و شکست ترامپ تنها از یک جهت تفاوت دارد؛ شکست ترامپ این پوپولیسم گرایی را در جهان زودتر از سرسره سقوط رها خواهد کرد و پیروزی او تا حدودی حرکت در این سرسره را تند خواهد کرد.
امروز جهان برای به نقد کشیدن آنچه که در آمریکا میگذرد به گفتههای ترامپ تکیه میکند. ترامپی که خود محصول چنین سازوکاری است. او یک بیزینس من فعال و موفق در ساختار آمریکاست که اجازه میدهد در پرتو آزادیهای اقتصادی، دست فروشی خلاق به تاجری بزرگ تبدیل شود و کنیایی تباری مسلمان زاده و سیاه پوست در کاخ سفیدش به قدرت برسد. چنین بافت موقعیتی در زیر پرسش کشیدن دموکراسی در آمریکا اگرچه به ناگاه سیلی سردی در صورت آمریکا مینوازد اما در جهان ارتباطات کنونی آرام آرام زمینه تعمق و نگاه دقیق به کشوری را باز میگذارد که 50 ایالت دارد، بیشترین میزان رنگین پوستان، اقوام، نژادها و مذاهب مختلف را در خود جای داده است. لذا آنچه که اکنون میبینید به واقع تصویرنگاریای از آمریکاست که سیاه قلمی زشت را تصویر و در صورت کامل شدن این تصویر میتواند آرام آرام به صورت یک بچه اردک زشت، تصویری مطلوب از خود ارائه دهد. لذا باید نسبت به نقدهای کنونی از ایالات متحده آمریکا هوشیار باشیم چراکه قدرت رسانهای این کشور میتواند در آینده آن را تبدیل به فرصت کند.
آنچه که ترامپ گفته است در اندیشکدههای مختلف آمریکا روی میز قرار خواهد گرفت؛ ساختار تعمق در ایالات متحده آمریکا آموخته است که باید از نقدها به صورت یک هدیه استفاده کنند. دونالد ترامپ درون این ساختار قدرت قرار دارد اما چهرهای برون از این ساختار از خود نشان میدهد. او نماینده نخبگانی است که در گردش قدرت میان دو حزب برتر ایالات متحده آمریکا گرفتار شدهاند. او میخواهد از این بن بست عبور کند؛ بدیهی است که ساختار قدرت در آمریکا باید این تاخر را حل کند. لذا من بر این باورم که اندیشکدهها و ساختارهای آکادمیک قدرت در آمریکا این موضوع را نادیده نخواهد گرفت. نشستهای علمی و تعمقهای ناشی از گفتمان امنیت مثبت در آمریکا این موضوع را دنبال خواهد کرد. آمریکا به صحبتهای ترامپ به صورت یک چالش نگاه میکند، این در حالی است که چالش را باید به فرصت تبدیل کرد و گرنه استعداد بالایی برای تبدیل شدن به تهدید دارد.