الوقت- با شروع بحران سوریه و ورود مستقیم روسیه به این بحران، جنگ سرد جدید بین واشنگتن و مسکو مبتنی بر رویکردی تهدیدآمیز شکل گرفته است. در زمان شوروی سابق، سیاست اصلی اتحادیه جماهیر، سیاستی یک جانبه و مبتنی بر نظامی گری بود. اما بعد از فروپاشی شوروی سیاست روسیه تلفیقی از نظامی گری و دیپلماسی انرژی بوده است که تا حدودی توانسته با استفاده از دیپلماسی انرژی، غرب و مخصوصاً آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد. از سوی دیگر آمریکا نیز سیاست خارجی خود را از زمان 11 سپتامبر مبتنی بر تلفیقی از یکجانبهگرایی و چندجانبه گرایی قرار داده است. یعنی تفوق نظامی و استفاده از ظرفیت های دیپلماسی همچون تشکیل ائتلاف ها و جنگ نیابتی.
با توجه به این روند ، بازیگران مذکور به دنبال حداکثر سود و کمترین هزینه هستند. در نتیجه تنها عاملی که می تواند بازیگران را به رویکردی مصالحه آمیز و دور از تنش هدایت کند، همکاری در زمینه های مختلف است. بعد از دوران جنگ سرد همکاری های روسیه و آمریکا به سه شکل صورت گرفته است: اول؛ همکاری کامل: در این همکاری قدرت ها منفعت مشترک دارند و در نتیجه به نتیجه مشخص نیز می رسند. نمونه این نوع همکاری در قرارداد کاهش تسلیحات اتمی مشاهده شد. دوم؛ همکاری نامتقارن:این همکاری بدین گونه است که یک طرف وارد منازعه شده و طرف دیگر به حمایت از آن یا حداقل سکوت در برابر حادثه اقدام می کند. نمونه این نوع همکاری در جنگ دوم خلیج فارس مشهود بود. سوم؛ همکاری ضمنی: امروزه همکاری روسیه و آمریکا در منطقه در قالب همکاری ضمنی است. در این همکاری دو طرف حس منفی نسبت به یکدیگر دارند و همین حس منفی منجر به رفتارهای تقابلی می شود. امروزه اگر آتش بس در سوریه شکست می خورد، ناشی از همین حس منفی و عدم اعتماد طرفین به یکدیگر است. حال این سوال مطرح می شود که با توجه به عدم اعتماد آمریکا و روسیه به یکدیگر، آیا رسیدن به راه حلی سیاسی و بر پایه برد- برد برای طرفین امکان پذیر است؟
1) برپایه رویکرد واقع گرایی و عقلانیت، بازیگران به دنبال حداکثر سود و کمترین هزینه هستند. آمریکا به دنبال رویکرد برد- باخت و یا حداکثر برد- برد برپایه سنگینی توازن به نفع واشنگتن است. به کرات سیاستمداران آمریکایی تنها راه پایان بحران سوریه را برکناری بشار اسد از قدرت می دانند. امروزه اگر آمریکا روی به مذاکرات سیاسی در سوریه آورده است، تنها عاملی که سبب تحریک واشنگتن شده است، معامله بر سر ماندن یا نماندن بشاراسد با روسیه است. واشنگتن نشان داده است که در سوریه یک هدف چندگانه را دنبال می کند. از یک سو به دنبال برکناری بشار اسد از قدرت و تضعیف جبهه مقاومت و تغییر توازن قوا در منطقه به نفع خود و هم پیمانانش است و از سوی دیگر به دنبال بازیگری بازیگران مختلف همچون داعش و کردها است. استفاده از کارت داعش به علت فشار آوردن به نظام سوریه ازطریق تهدیدهای امنیتی است و استفاده از کردها به سبب بحث تجزیه و خودمختاری آن ها و دادن نقش به کردها برای تحولات آینده در سوریه است.
2) روسیه به این نتیجه رسیده است که تا زمان انتخابات اخیر در آمریکا نمی تواند با واشنگتن به توافق سیاسی پایداری برسد. یکی از دلایلی که روسیه به توافق با آمریکا و آتش بس روی آورد، رسیدن به حصول نتیجه در زمان اوباما بود. به هر حال روسیه به این امر واقف است که با انتخاب رییس جمهور جدید در آمریکا احتمال تغییر در رویکرد آمریکا در بحران سوریه وجود دارد. بنابراین روسیه باید سیاستی جدید و بر پایه رییس جمهور جدید در آمریکا برای آینده سوریه در نظر بگیرد.
در مجموع آمریکا نشان داده است که خواهان بحران سوریه در مقطع فعلی نیست و دلیل این امر نیز نقض آتش بس و حمایت از تروریست ها به طریق مختلف است. سیاست اصلی واشنگتن در سوریه حول سه محور قدرت نمایی، ادامه بحران و حمایت از تروریست ها در مقطع فعلی است. روسیه نیز بر پایه حفظ نفوذ خود در منطقه خواهان حل بحران سوریه از طریق سیاسی است. در نتیجه به طور کلی می توان گفت؛ آمریکا خواهان حل بحران سوریه ازطریق سیاسی و بدون بشار اسد است، اما روسیه به دنبال حل بحران سوریه و از طریق انتخابات است.
محمدرضا فرهادی