خبرگزاری فرانسه گزارش میدهد: در جریان گفتگویی که سال گذشته روزنامه "فیگارو" با سناتور سابق آمریکائی "باب گراهام" پس از حوادث پاریس منتشر کرد، این سناتور آمریکایی گفت که از وجود مدارکی در وزارت دفاع آمریکا خبر دارد که در آنها نشان داده میشود که دولت عربستان سعودی بطور مستقیم در تأمین مالی عملیات ١١ سپتامبر مشارکت داشته است. او توضیح میدهد که با مطالعه این اسناد میتوان فهمید که ١٩ نفر از تروریستها از مؤسسات مختلف مالی سعودی، از جمله دولت این کشور پول دریافت میکردهاند.
"باب گراهام" اظهار تأسف می کند که این سند ٢٨ صفحهای که بخشی از گزارش دولت آمریکا درباره واقعه ١١ سپتامبر است از داخل گزارش بیرون کشیده شده و بعنوان اسناد محرمانه «از مردم آمریکا پنهان نگاه داشته است.»
بعقیده باب گراهام، اطلاع مقامات آمریکا از این واقعیت و پنهان نگاه داشتن آن از مردم و بویژه عدم مجازاتِ کشوری که با تروریستها همکاری کرده است از سوی آمریکا، عربستان را تشویق کرد که به حمایت از القاعده ادامه دهد و بعدها به حمایتهای مالی و ایدئولوژیک از داعش اقدام کند.
باب گراهام می گوید «این امتناع ما از نگاه کردن به چهره حقیقت است که به ایجاد امواج جدید افراط گرائی انجامیده و اینک پاریس را هدف قرار داده است.»
"شین کارتر" یکی از وکلای قربانیان ١١ سپتامبر، در مصاحبهای با نشریه "نیویورکر"، میکوشد مناسبات مالی میان عربستان و سازمانهای تروریستی را برملا سازد. او می گوید بقصد ترویج وهابیت، سازمانهای خیریه متعددی توسط دولت عربستان تأسیس شده اند که در دهسالی که به ١١ سپتامبر انجامید بطور مرتب سازمان القاعده را از نظر مالی و لجستيكی تقویت و حمایت کردهاند.
باید گفت که عربستان همه این اتهامات را رد می کند و خواهان آن است که آن ٢٨ صفحه معروف که سناتور "باب گراهام" به آنها اشاره کرده است از رده اسناد طبقه بندی شده خارج و منتشر شوند.
چرا در تمام این سالهای پس از ١١ سپتامبر، عربستان همواره در معرض سوءظن افکار عمومی جهانیان بوده است؟
پاسخ فوری این پرسش آن است که ایدئولوژی وهابیت و سلفیگری، زادگاهی معتبرتر از عربستان ندارند و گرچه بظاهر آئینهائی غیرسیاسی بنظر میآیند، ولی در این سالها سوداگران سیاستهای تروریستی همه بدون استثناء به همین حربههای برند مذهبی متوسل شده و بنیانهای عقیدتی سازمانهای وحشت آفرین خود را از همین ایدئولوژیهای تندروانه، متعصبانه و بنیاد گرایانه به عاریت گرفتهاند.
عربستان نه تنها سالهای زیادی است که شهروندان خود را با شدت تمام در معرض تبلیغات وهابیت قرار داده و مردمی متعصب و ناروادار پرورده است، بلکه با صرف میلیاردها دلار نفتی، به ترویج همین ایدئولوژی در میان مسلمانان ساکن در بسیاری از کشورهای جهان پرداخته است.
هیچ کس انکار نمی کند که دو سازمان رعب آور تروریستی جهان، "القاعده" و "داعش"، هر دو فرزندان خلف وهابیگری مورد علاقه عربستان سعودی هستند.
"الاستیر کروک" Alastaire Crooke، عضو سابق سازمان "ام. آی. سیکس" انگلستان و کارشناس مسائل منطقه خاورمیانه مینویسد، «یک عنصر برجسته و مسلط در هویت سعودیها این است که آنان خود را بطور مستقیم وابسته به "عبدالوهاب"، بنیانگزار وهابیت می دانند و مدعیاند که به تمام دکترین او مو به مو عمل می کنند. در واقع عبدالوهاب معتقد بود که هر مسلمان وظیفه دارد که با یک رهبر واحد بیعت کند. او اضافه می کند که «هر کس تسلیم چنین بیعتی نشود سزاوار قتل است و زنان و دختران او را مسلمانان می توانند تملک کنند و اموالش نیز شایسته مصادره است». بعقیده "ال استیر کرو ک"، «از این نقطه نظر کمترین تفاوتی میان داعش و سعودی ها وجود ندارد.»
مشکل این جاست که در این هما آوائی میان داعش و آل سعود بخش مهمی از مردم عربستان سعودی و نیز شهروندان کشورهای عربی خلیج فارس نیز شریکند.
"پییر کونسا" Pierre Conesa، کارمند عالیرتبه سابق وزارت دفاع فرانسه و نویسنده کتاب "جهاد گران کوچک" مینویسد «نزدیکی و همانندی زیادی از نظر ایدئولوژیک میان داعش با بخشهای مهمی از شهروندان عربستان وجود دارد». او می گوید هم اکنون 2500 جنگجوی عربستان سعودی در صفوف داعش می جنگند. آنها با خانوادههای خود در عربستان قطع رابطه نکردهاند و همدلی آنان را با خود دارند.
درباره کمکهای مالی عربستان به داعش چه می شود گفت؟
از همان اولین روزهای پس از حملات تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورک، عربستان بطور مرتب در معرض این اتهام قرار دارد که یا خود به تروریستها یاری رسانیده است، و یا جلویِ نقل و انتقالات مالی میان هواداران ثروتمندِ تروریستها در کشور را با رهبران این سازمانها (القاعده و داعش) نمیگیرد، و یا نسبت به آنها سختگیری لازم را ندارد.
"پییر کونسا" معتقد است که در میان جنگجویان عربستانی داعش کم نیستند کسانی که از خانواده های ثروتمند جدا شده و به صفوف داعش پیوسته اند. او میگوید این خانوادهها به داعش کمکهای مالی فراوانی میکنند.
همین ماه گذشته پارلمان انگلستان در مقابل گزارشی از وزارت دفاع بریتانیا واکنش نشان داد و خواهان آن شد که عربستان و همچنین امیرنشینهای خلیج فارس، از انتقال پول شهروندان خود به داعش جلوگیری کنند. گزارش وزارت دفاع به اسنادی استناد میکند که از انتقال پول از این کشورها به سوی داعش خبر میدهند؛ این پولها از سوی ثروتمندان کشورهای نفتی منطقه جمع آوری و از راه شبکه های مخفی به داعش میرسد.
در آوریل 2015 نیز یک گزارش کنگره امریکا نشان داد که پول های هنگفتی از جانب ثروتمندان ساکن قطر، کویت و عربستان سعودی به سوی داعش روانه می شود.
مرکز استراتژیک و بین المللی مطالعات واشینگتن طی گزارش مستندی نشان می دهد که تنها در سالهای ٢٠١٣- ٢٠١٤، مبلغ ٤٠ میلیون دلار پول از سوی کسانی در عربستان و کشورهای خلیج فارس به طرف داعش سرازیر شده است.
آیا دولت عربستان سعودی، بر این نقل و انتقالات مالی چشم میبندد؟
خانم "ناتالی گوله" نایب رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس سنای فرانسه که بزودی به عربستان سفر می کند تا مؤسسات مالی این کشور را از نزدیک مورد مطالعه قرار دهد، معتقد است که عربستان نمیتواند خود را رهبر مسلمانان سنی علیه داعش معرفی کند و در عین حال بر این نقل و انتقالات مالی چشم بپوشد.
روابط عربستان و داعش، معجونی از تضاد و وحدت
شاید اگر جاهطلبی و ماجراجوئی رهبران داعش آنقدر شدید نبود که تمام منطقه و نیز بخشهائی از جهان را به خاک و خون بکشد و جنگجویان بسیاری را از کشورهای مختلف جهان بسوی خود جذب کند و ائتلافی جهانی علیه خود فراهم سازد، عربستان به انگیزه همسانیهای ایدئولوژیک میتوانست تا سالها با داعش رواداری کند و همچون گذشته بکوشد از آبهای گلآلودی که توسط تروریستها ایجاد میگردد به نفع خود بهره گیرد.
بنظر می رسد که تصمیم بیسابقه رهبر داعش مبنی بر اعلام خلافت مسلمین در منطقه تحت حاکمیت خود، همه این احتمالات را نقش بر آب کرد و در واقع نوعی اعلام جنگ با حاکمیت "آل سعود" تفسیر شد.
در واقع با وجود همانندی ایدئولوژیک میان داعش و رهبران سعودی، روزی که "البغدادی" تصمیم به اعلام خلافت گرفت، دیگر چارهای جز طرد آل سعود نداشت.
خلافت "ابوبکر البغدادی" بر این مدعا متکی است که وی خود را از قبیله قریش میداند. او می گوید «آل سعود عضو قبیله قریش نیستند و بهمین دلیل هرگز نمیتوانند خود را خلیفه اسلام بنامند.»
"ژاک-ژوسلین پُل" Jacques –Jocelyn Paul، نویسنده کتاب "عربستان گریز ناپذیر"، مدعی است که «از زمانی که سعودیها در قدرتند کلیه کسانی را که به قبیله قریش تعلق دارند از خود میرانند و از دایره قدرت دور می کنند.»
به این ترتیب گرچه داعش و سعودی ها با روایت سرسختانه وهابیت بهم اتصال دارند و هر دو بیاری این ابزار ایدئولوژیک با هر نوع رواداری دینی دشمنی می ورزند، با این حال ادعای خلیفهگری رهبر داعش، این دو حاکمیت خودکامه را چنان از هم جدا می کند و بجان هم میاندازد که چارهای جز پیوستن به اردوی خصومت ندارند.
شاید بتوان گفت که در ١۵ سالی که از یازده سپتامبر و آغاز تروریسم میگذرد، رابطه عربستان سعودی با این پدیده شوم، رابطه پدر و فرزندی است که عشق و نفرت توأمان بر سرنوشتشان حاکم است و اینک که کارشان به رودرروئی آشکار کشیده است، در هر نبردِ خواسته یا ناخواستهای، پدر رزمجوی مردد، جراحت فرزند را با جرعهای نوشدارو جبران میکند.